دانشجویان و بهطور کلی قشر نخبه جامعه ایرانی پیشگامان مبارزات انقلابی از دهه ۴۰ شمسی بودند. مبارزانی که هم دست به قلم بودند و هم گاهی دست به اسلحه بردند (فرقهای از مجاهدین در دهه ۵۰)، رهبری و احاطه داشتن بر ایشان سختتر از سایرین بوده و همواره از تکثر افکار و ایدئولوژیهای مختلف بهره بردهاند. تضادهای فکری و روشی آنها با همدیگر هرگز موجب ریزش و تخریب ساختاری ایشان نشد و بهخوبی و کاملا خودکفاگونه توانستند تا پیروزی انقلاب اسلامی انسجام خود را حفظ کنند. با پیروزی انقلاب اسلامی جدالهای سیاسی موجود در کشور موجب آشفتگی و حتی در برخی موارد تقابلهای جدی در بین دانشجویان شد و مرزبندی جدیدی بین ایشان پدید آمد؛ آنان که رهبری امام را قبول داشتند و زیر سیطرههای فکری و نظری او بودند و دستهای دیگر که از بنیانگذار انقلاب فراتر رفتند و دیدگاهها و روشهای او را درنوردیدند.
در ادامه با پیش آمدن رخدادهای دیگری چون تسخیر سفارت آمریکا، استعفای دولت بازرگان و... خطکشیهای جدید دیگری نیز در بین ایشان پدید آمد که هر کدام موجبات ریزش برخی نیروها و تولد نیروهای دیگر شد. در همان روزهای آغازین، مبحث وحدت حوزه و دانشگاه از سوی امام خمینی(ره) طرح شد تا نشاندهنده آغاز راهی جدید و توجه به مبانی دینی و معرفتی در کنار فعالیتهای تشکیلاتی و سیاسی و برعکس باشد.
با رحلت امام خمینی(ره) و آغاز رهبری آیتالله خامنهای، جنبش دانشجویی در ایران با توجه به تمامی ریزشها و رویشهای نظری و عملی در بزنگاههایی مهم و انتخابی چون خرداد ۷۶، خرداد ۸۰، طرح عبور از خاتمی، مجلس ششم و حواشی آن، انتخابات ۸۴، انتخابات ۸۸ و حواشی جنجالی آن، خرداد ۹۲ و اردیبهشت۹۶ قرار گرفت. فارغ از اینکه نتیجه قرارگیری در این بزنگاهها چه بوده باید به تاثیرپذیری این جنبش بر قرارگیرندگان در این بزنگاهها پرداخت.
اگر نقطهنظرهایی که رهبر جمهوری اسلامی ایران در پیام خود به نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا یادآور شده را دوباره مرور کنیم متوجه خواهیم شد که منظور و مقصود رهبری انقلاب اسلامی ایران چیست و از قشر نخبه چه چیزی را طلب میکند.
منظور ایشان از تحولات کنونی را میتوان به خشونتطلبیهای فرقهای در کشورهای توسعهنیافته، منفعتگرایی نظامهای سرمایهداری در ترویج این خشونت و نوع جدید استعمار ایشان از جهان سوم تعریف کرد. حتی گرایش برخی جوانان غربی و بالاخص اروپایی نیز به این جریانهای خشونتطلب فرقهای پدیدهای تازه و درخور تامل است که میتوان آن را نتیجه شکست فرهنگ غرب در ایجاد یک ساختار منظم و جامع برای احاطه بر آن جوانان دانست.
انتظاراتی که ایشان در پیام خود از آن یاد میکنند همان انتظار و صبر اسلامی و ترویج اسلام ناب است که میتواند بهترین و جامعترین سبک زندگی و فرهنگ و تمدن بشری برای نیل به کمال و سعادت بشری باشد. انجمنهای اسلامی چه در اروپا و چه در جای جای پهنه گیتی تاثیرگذارترین قشر برای ترویج صحیح این مبانی بر پایه عقلانیت هستند.
انتظاری که از دانشجو در این دوران میرود این است که مطابق فرموده علی(ع) فرزند زمانه خود باشد؛ یعنی اولا این خشونتها، نفوذها و گرایشهای فرقهگرایانه و منفعتگرایانه غربی را بهخوبی بشناسد، تحلیل منطقی و عقلانی از آن و از خرابیهای بهجا مانده آن داشته باشد و بتواند برای هر معضل و بحران این تفکر راهحلی دینی (راهحلی بر مبنای آموزههای اسلامی و قرآنی) داشته باشد.
یکی از راهحلها میتواند ارائه یک جایگزین جدید برای حکومتداری بر مبنای سرمایهداری باشد و این کار باید از قلب اروپا بر آن جامعه ارائه شود.
راه دیگر پاتکی از جنس فرهنگی در برابر پروژه نفوذ فرهنگی غرب است؛ پاتکی که میتواند از جنس رسالت اولیای الهی باشد؛ یعنی تجددخواهی سنتی و دینی با به رسمیت شناختن برخی عرفیات غرب؛ در واقع ستیز با بیفرهنگی و بیدینی با ابزار دین و تمدن سالم بشری.
ایشان وقتی در انتها میفرماید: «نقطه اصلی آن است که کار را برای خدا و به شوق انجام وظیفه بکنید. اگر این توفیق را یافتید هدایتالهی هم به کمک شما خواهد آمد؛ انشاءا... .» این به آن معناست که جوانان دانشجو را در این راه تجددخواهی بر حذر میدارند از شتابزدگی غیرمعقولانه و احساسی و پرهیز از نفعگرایی شخصی و قومی؛ اینکه دانشجویان باید بدانند مبادا در راه ستیز با این نوع خشونتها دست به دامان خشونتها و تندرویهایی شوند که خود و دنبالکنندگان خود را در منجلابی جدید گرفتار سازند که بیرون آمدن از آن منجلاب نیز راهی جز تجددخواهی از نوع جدیدترش نخواهد بود. انجام کار برای رضای خدا یعنی پرهیز از گفتن «من»، پرهیز از منیت یعنی همان جملگی و جملگی همان چیزی است که قرآن جامعه مسلمان را به آن سفارش کرده است.
* دبیرکل اتحادیه تشکلهای اسلامی سیاسی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی