به وقت شام ابراهیم حاتمی کیا فیلمی است که مخاطب را روی صندلی میخکوب میکند و توان حرف زدن را از او میگیرد و باعث میشود مخاطب هر چند لحظه یکبار عرق دستانش را خشک کند و بعد هم که فیلم تمام شد با دستان دوباره عرق کرده اش برخیزد،کف بزند، اشک بریزد و همینطور که اشکها را پاک میکند و به سمت درب خروج میرود درمورد نفرتش از داعش و جنگ با دوستش فلان و بهمان کند.
مخاطبی که عقاید فرهنگی و سیاسی برایشم مهم هستند نیز همینطور که به سمت درب خروج می رود با دوستش درمورد اینکه چقدر خوب که در این فیلم نفرت ایران به داعش را نشان داد و مسایل سیاسی مهمی مطرح شد فلان و بهمان میکند.
مخاطبی که سینما برایش جدی تر است از میزانسن های خوب و بازی خوب هادی حجازیفر و بابک حمیدیان و جلوههای ویژهی نسبت به سینمای ایران خوب با دوستش فلان و بهمان میکنند.
همهی این مخاطبها داستان یک هواپیما ربایی توسط داعش که خلبان هواپیما یک پدر و پسر ایرانی هستند را به علاوه یک عالم خون میبینند ولی هرکدام درباره یک چیز فلان و بهمان میکنند ولی اگر تمام این مخاطب ها را در سالن سینما جمع کنیم در آخر صدای کف میشنویم و چشم های خیس میبینیم و صورت های هیجان زده میبینیم.
اکثر مخاطب هایی که کف می زنند معتقدند این فیلم دوباره ابراهیم حاتمیی کیا را به دوران اوجش بر میگرداند و گرچه از دو فیلم محبوب او یعنی آژانس شیشه ای و از کرخه تا راین بهتر نیست ولی قطعا از چند فیلم اخیر او یک سر و گردن بالاتر است.
این فیلم شانس بالایی در جشنواره امسال دارد برای موسیقی کارن همایونفر که یکی از دلایل عرق کف دست مخاطبان است و بازی بابک حمیدیان و هادی حجازی فر و کارگردانی درجه یک ابراهیم حاتمی کیا و حتی جلوه های ویژهی هادی اسلامی که دست جمعی باعث شدند مخاطبان برخیزند، کف بزنند، اشک بریزند.
در کل ابراهیم حاتمی کیا توانسته فیلمی مخاطب پسند با همان دغدغه های همیشگی اش بسازد و بر خلاف فیلم «چ» فیلم دارای ریتم مناسبی است و از اول تا آخر مخاطب را مجذوب نگه میدارد.