هر جامعهای از لائیک گرفته تا اسلامیاش دچار بحران های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... است که کارگردانان را ایجاب می کند تا برای بهبود وضعیت پیرامونی موجود در جامعه به ساخت فیلمی پرداخته و سوژه مورد نظر را بازگو و برای رفع آن، به ارائه راه حلی بپردازند.
محتوای «دارکوب» با فیلم قبلی شعیبی یعنی «سیانور» تفاوت بسیار دارد، چرا که در این اثر ما با یک داستان تاریخی مواجه نیستیم بلکه با یک بحران اجتماعی از قبیل اعتیاد، فقر و فروش فرزند مواجهیم.
با اغماض می توانیم بگوییم که «دارکوب» یک فیلم سینمایی داستانی در ژانر اجتماعی است که فقط به بیان مشکلات حاد جامعه با یک داستان خطی پرداخته است.
فیلم روایتی از مهسا(سارا بهرامی) است که به اعتیاد دچار شده است که در یک فروشگاه به طور اتفاقی روزبه(امین حیایی) همسر سابق خود را در آنجا می بیند. مهسا پس از ملاقات با روزبه به دنبال مهریه و کمک مالی بوده است اما زمانی که دختر 7 سالهاش را کنار نیلوفر(مهناز افشار) همسر دوم روزبه می بیند، خاطره ای او را آزار می دهد. مهسا دخترش را در یک روز سرد زمستانی از ترس اینکه دختر نوزادش در وسط جاده جان داده رها و فرار می کند؛ او فهمید که دخترش «باران» زنده است و اکنون به دنبال این است که نقش مادر بودن را دوباره احساس کند و به دنبال حضانت فرزندش است. پیگیری های مهسا و سرک کشیدن های او در محل کار و زندگی روزبه و نیلوفر موجب اختلال و فروپاشی زندگی آن دو شده است.
فیلم نمایانگر دو خانواده در نقطه مقابل هم را نشان می دهد، خانواده اول که مهسا و تینا به همراه زنان دیگر در خانه ای کثیف، شلخته که بدبختی از روی دیوار آن بالا می رود را نشان می دهد که هر کدام از اعضای آن خانه قصه پر غصهای از زندگی خودشان را نشان می دهند. این خانه نماد زندان سیاهی است که مهسا و دوستانش در آن زندگی می کنند؛ در مقابل خانه روزبه و نیلوفر و دخترشان را می بینیم که در عین منظم بودن وضعیت خانهشان ولی زخم چند سال پیش زندگیشان دوباره سر باز کرده و زندگی را برایشان تلخ کرده است.
شعیبی کارگردان اثر، به روایتگری خوبی از داستانش می پردازد، شخصیت ها معرفی و با ذهن مخاطب ارتباط برقرار می کنند، فضای احساسی زیاد و البته با جذابیت کمی را می آفریند و با یک ریتم نسبتا آرام با مخاطبین خود تا آخر همراه می شود. شعیبی در اثر سوم سینماییاش نسبت به «سیانور» و «دهلیز» آنچنان پر فروغ نبوده است و شاید بخاطر این باشد که پس از سال ها فعالیت در تولید فیلم و سریال هنوز به سبک خاصی در عرصه سینما نرسیده است، چرا که در یک دوره وارد فضای تاریخی و در دوره ای دیگر وارد فضای اجتماعی و ... می شود. به جرأت می توان گفت که «سیانور» فضای هیجانی، جذابتر و پر کاراکتری نسبت به «دارکوب» داشته است، اگر چه اندک جذابیتی در فیلم بود ولی نفوذ عمیقی در دل مخاطبین خود نداشت.
«دارکوب» از فقدان یک کاراکتر جذاب رنج می برد و فضای کلی فیلم را منحصربهفرد نمی کند. با آنکه انتظار می رفت امین حیایی نقش بسیار مهم و تاثیرگذارتری را از خود نشان دهد، اما سارا بهرامی یا همان مهسا با گریمی بسیار عالی در نقش خود غرق شده و بازی جذاب و مخاطبپسندی را به نمایش گذاشته است و بازی او مخاطبین را به یاد نوید محمدزاده در فیلم «ابد و یک روز» انداخته است و چه بسا شاید بهرامی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را در اختتامیه جشنواره امسال از ان خود کند.
نگارنده معتقد است که تولید آثار سینمایی در حوزه معضلات اجتماعی بسیار حساس بوده، چرا که در کنار مطرح کردن بحران های موجود در جامعه باید به دنبال ارائه ایده و حل آن هم بود. نمایش معضلات اجتماعی بصورت خاکستری و نه سیاه مطلق می تواند روشنگر باشد ولی اگر کارگردان همه معضلات را روی هم انباشته کند و به مخاطب عرضه کند، نه تنها دردی از جامعه را دوا نمی کند بلکه یک فضای سیاه توأم با ناامیدی را به مخاطب عرضه میدارد!