شعلهور نعمتالله در مقایسه با آثار قبلی او مانند رگ خواب، بیپولی و بوتیک مضمونی بهشدت خنثی دارد، او تأثیر حسادت بر رفتار را مضمون محوری فیلم قرار داده اما نسبت به زمینههای این حس درونی بیتفاوت بوده، گویی حسد اژدهایی هفتسر در وجود آدمی است که اگر کنترل نشود همهچیز را به آتش خواهد کشید.این گزاره هرچند درست مینماید اما سینما بیشتر از آنکه نمایانگر احوالات درونی باشد بیانگر کنشهای بیرونی است.به همین خاطر نعمت اله برای روایت مضمون مستتر در قصه خود مجبور شده از نریشن در طول کار استفاده کند،مونولوگ های ذهنی شخصیت اصلی بارها به داد روایت میرسد و آنچه در قاب تصویر مشهود نیست را عیان میکند،که این حاکی از شناخت دقیق فیلمساز از قابلیتهای بیانی تصویر و محدودیتها و ظرفیتهای آن است.
شعلهور باوجوداینکه فیلم شریف و خوش ساختی است اما خوش مضمون نیست، اینکه حسد بد است برای مخاطب پیچیده امروزی حرف تازهای نیست، و فیلمساز هیچ تلاشی برای گره زدن شخصیت اصلی به موقعیت مخاطبش نمیکند تا از طریق ایجاد حس هم ذات پنداری حس او را در روایت دخیل کند.شخصیت اصلی(امین حیایی) هم خود شرایط بسیار ویژهای دارد و هم موقعیتی که درام قصه در آن شکل میگیرد فضای ویژه ایست، برخلاف فیلمهای قبلی نعمت اله.
گریز نعمت اله از مرکز و روایت قصه در نقطهای که کمتر سهمی در تصاویر رسانهای داشته اقدامی ارزشمند است اما کمکی به برداشت غنیتر مخاطب از قصه نمیکند.اینکه در ابتدا فیلم به مردم سیستان تقدیم شده اما سهم آنها از روایت فقط لوکیشن قصه باشد صوری بودن این تقدیم را نیز تشدید میکند.
شعلهور فیلمی است که اگر بجای نام نعمت اله نام یک کارگردانان کمسابقه پشت آن بود قطعاً خیلیها را از ظهور استعدادی درخشان شگفتزده میکرد اما برای فردی که از مرزهای ساخت فیلمهای خوشفرم و خوشتکنیک مدتهاست عبور کرده دیگر چنین فیلمی پذیرفته نیست، مخاطب سینما برای دیدن تبحر فیلمساز به سالن نمیآید، مخاطب در انتظار دیالوگ جدی سینما درباره مسائل خود است که شعلهور از چنین مزیتی بیبهره است.