دیالوگ فوق بخشی از آخرین دیالوگهای «جان دو»، قاتل زنجیرهایِ فیلم معروفِ «Se7en» است. جاییکه جان دو (با بازی کوین اسپیسی) بعد از کشتن 5 نفر از نمایندگانِ 5 گناه بزرگ، خود را به دست پلیس سپرده و با دو کارآگاه نقش اول فیلم در حال رفتن به سراغ موقعیت قتل دو نفر باقیمانده است تا کلکسیون مقتولانِ گناههای 7گانه را کامل کند.
حرفی که دیوید فینچر (کارگردان) و اندرو کوین واکر (نویسنده) در دهان جان دو گذاشتهاند، حرفی بسیار مهم است که در روزهای اکران فیلم «هفت» در سال 1995 بحثهای متعددی را بین مخاطبان امریکایی و جهانی این فیلم راه انداخت. عدهای فیلم را به خاطر ترویج خشونت و رفتارهای غیرقانونی تقبیح میکردند و عدهای دیگر هم با پیام فیلم همراه شده بودند و به موعظه خود و دیگران برای بازگشت به اخلاق و انسانیت میپرداختند.
اما چه موافق فیلم بودی چه مخالف آن، تو هم داشتی در پازل «جان دو» بازی میکردی؛ چرا که اساساً همه این کارهای او هم برای همین بود. برای همین که آسیبی عادی شده را طوری فریاد بزند که دوباره بر سر زبانها بیافتد و مورد موشکافی و بررسی قرار گیرد.
بعد از اکران فیلم هفت، هیچ آمار رسمی خبر از گسترش خشونت و رفتارهای غیرقانونی در برابر آسیبهای اجتماعی نمیداد. اما نگاه مخالفان فیلم پیروز شده بود و به خاطر جلوگیری از ترویج خشونت، فیلم هفت هیچ جایزه مهمی را از هیچ جشنواره معتبری از جمله اسکار دریافت نکرد.
اما هفت، آنقدر در جامعه مخاطبانش تاثیر گذاشت که تقریبا 10 برابر بودجهاش یعنی حدود 300 میلیون دلار در دنیا فروش کرد و هم اکنون با میانگین نمره 8.6 از 10 با بیش از 1 میلیون و 100 هزار رأی، 22امین فیلم محبوب مخاطبان در سایت IMDb است.
این روزها به بهانه جشنواره فجرِ ایران دوباره یک فیلم در گوشهای دیگر از جهان، بحثهایی از جنسِ هفتِ فینچر راه انداخته است. این بار در «لاتاریِ» «محمدحسین مهدویان» (کارگردان) و «ابراهیم امینی» (نویسنده)، موسی به عنوان یک رزمنده قدیمیِ دفاع مقدس و یک مربی عدالتخواه امروزی، ناامید از مسیرهای قانونی، خودش به دفاع از ناموس وطن برخواسته است و برای یادآوری امورِ عادی شده، به دبی رفته است تا با خشمی برخواسته از غیرت ملی، ارزشهای فراموش شده را به هموطنان و دولتمردانش یادآوری کند.
اما به نظر میرسد این بار هم مخالفان فیلم موفق شوند و نگذارند کارگردان لاتاری، جایزهای از میدان نبرد فجر به دست آورد. اما آنچه مهم است پیروزی موسی در صحنه نبرد است. چرا که فریادِ خشمش کارگر افتاده و این روزها هرجا میروی سخن از موشکافی و نقد و بررسی رفتار موسای لاتاری است.