تاریخ انتشار: سه شنبه 1396/12/08 - 09:16
کد خبر: 260075

مهدی سلیمانیه؛

ستایشگران ناامیدی

ستایشگران ناامیدی

کتاب‌های «جامعه‌شناسی خودمانی» و «چقدر خوبیم ما» بیش از ٥٠ بار چاپ شده‌اند، محتوای کتاب اول - که به‌هیچ‌وجه جامعه‌شناختی نیست! - ملامت‌نامه و آیینه شرمساری نویسنده از خلق‌وخوی ایرانیان است. نوعی خودمذمت‌نگاری. محتوای کتاب دوم هم دقیقا همین است.

خبرنامه دانشجویان ایران: مهدی سلیمانیه// «من از مردم ایران می‌ترسم»؛ این عنوان متن کوتاهی بود که در تلگرام چنان دست‌به‌دست شد که در ٢٤ ساعت از چندین و چندنفر دریافت کردم‌. محتوای متن ظاهرا منسوب به فردی تحصیل‌کرده بود. متن موقعیت‌هایی از عمل غیراخلاقی ایرانیان را تصویر می‌کرد: از گران‌فروشی نان در جریان برف شهرهای شمالی تا گران‌فروشی کانکس پس از زلزله کرمانشاه؛ از افزایش قیمت تاکسی در برف اخیر تا «دزدی وقیحانه» پول‌های یک نابینا در تهران.

در ادامه، نویسنده متن به قسمت مقایسه ایران و «دیگری خارجی» می‌رسد: از انسانیت ژاپنی‌ها در فوکوشیما و فداکاری‌شان برای نجات دیگران تا جابه‌جایی رایگان مردم توسط تاکسیهای آمریکایی در ١١ سپتامبر. نتیجه‌گیری متن این است: ترس و شرمساری از خلق‌وخوی ایرانیان امروز.

کتاب‌های «جامعه‌شناسی خودمانی» و «چقدر خوبیم ما» بیش از ٥٠ بار چاپ شده‌اند، محتوای کتاب اول - که به‌هیچ‌وجه جامعه‌شناختی نیست! - ملامت‌نامه و آیینه شرمساری نویسنده از خلق‌وخوی ایرانیان است. نوعی خودمذمت‌نگاری. محتوای کتاب دوم هم دقیقا همین است. 

به دانشگاه و علوم ‌انسانی نگاه می‌کنم: انتشار کتاب‌ها و انجام تحقیقاتی که با رسمیت‌بخشیدن به نوعی نگاه خلق‌وخومحور، ذاتی فراتاریخی را برای ایرانیان تصویر می‌کنند. گویی «ما»ی ایرانی، دارای ویژگی‌هایی است که در طول تاریخ، چنان در او تثبیت شده که چندان قابل تغییر نیست. این متون خودآگاه و ناخودآگاه، به بیان تصویری می‌پردازند که نیمه تاریکش، دیگر عملا نیمه نیست بلکه چیزی شبیه به تمام تصویر است. بیانی دانشگاهی‌تر از همان احساس شرمساری رایج اجتماعی. جامعه از دیدن این تصویر استقبال می‌کند. گویی از خودش نفرت دارد و خودش را از خلال خواندن و نوشتن و ترویج این متن‌ها، آرام‌ می‌کند.

در دانشگاه و علوم ‌انسانی، ژانر «خلق‌وخومحور»، در حال تبدیل‌شدن به ژانری شناخته‌شده و رسمیت‌یافته است. در جامعه، کافی است گفت‌وگویتان را با این گزاره‌ها شروع کنید: «مملکت نیست که...»، «صاحاب نداره این وگرنه...»، «هیچ‌جای دنیا این‌طور نیست که...»، «ایرانی جماعت...»، «یک باجناقی دارم توی آمریکا زندگی می‌کنه و می‌گه...» و خواهید دید که چطور همگی به آنچه می‌گویید دل می‌دهند و تأییدش می‌کنند.

این تصاویر واقعی نیست، حداقل «تمام» واقعیت نیست. یک بار دیگر متن تلگرامی را به یاد بیاوریم: در تمامی موقعیت‌هایی که نویسنده تصویر کرد، حرکت‌های بسیار مثبتی هم از ایرانیان دیده شده: در همان زلزله، طبق‌ آمارهای رسمی، حداقل یک‌سوم از تمام کانکس‌های اهدایی را نه دولت که مردم به شکل داوطلبانه اهدا کردند. سیل کمک‌های مردمی که خود با‌ مشکل اقتصادی و اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، جایی در این تصویر ندارد. برخوردهای انسانی مردم در جریان بحران ناشی از بارش برف، به هیچ انگاشته شده. فداکاری چشمگیر آتش‌نشانان پلاسکو و ده‌ها واقعه دیگر، فعالیت‌های خیریه، سمن‌های روبه‌گسترش، قرض‌الحسنه‌های خانوادگی جاافتاده و خودبنیاد، کانال‌های تلگرامی جذب کمک‌های مالی برای یاری طردشدگان و ‌هزار‌هزار رخداد روشن و ستایش‌برانگیز همان ایرانیان در همان زمان و همان واقعه، به هیچ انگاشته می‌شود.

در ژانر دانشگاهی رو‌به‌گسترش خلق‌وخومحور، با رویکردی «ضداجتماعی» - و نه غیراجتماعی - ما با نگاهی ذات‌گرایانه روبه‌روییم: ایرانی و خلق‌وخوهایش. خلق‌وخوهایی که گرچه نویسندگان شاید بپذیرند که محصول زمان و مکان و ساختارهای اجتماعی است، اما چنان قوام‌یافته و در خلأ طرح می‌شوند که گویی بخشی از «ذات» ایرانی است. نگاهی جدا از ساختارهای اجتماعی و غالبا تحت ‌تأثیر نگاه یک «دیگری» که اغلب چشم‌‌آبی و موبور یا چشم‌بادامی است. رویکردی که بیان دانشگاهی همان تصویر شرمسار و غیرواقعی اجتماعی است. جالب‌تر، به‌‌ویژه در سطح جامعه، آن است که مروجان چنین نگاهی، خود کمتر به‌صورتی عملی، در پی کنشگری فعال برای تغییر آن سویه سیاهی هستند که روایت می‌کنند: در میان کنشگران اجتماعی، با تمامی هزینه‌ها، کمتر می‌توان این سطح از نگاه ملامت‌گرانه، پشیمان و شرمسار را دید. آنان ‌که در وسط میدان تغییردادن ایستاده‌اند، امیدوارتر به نظر می‌رسند.

نتیجه نهایی همه این‌ها، چه در جامعه، چه در میان طبقه متوسط و چه در میان سازندگان ژانر «خلق‌وخو»محور، یک پیامد دارد: ستایش ناامیدی. طبیعتا با تکرار مکرر سیاهی، روشنا به حاشیه می‌رود. ما نه سیاهیم، نه سپید. آن دیگری موهوم «فرنگ»ی هم در واقعیت، تصویری چنین دارد. امید، از خلال دیدن سپیدی‌ها در کنار فهم سیاهی‌ها، زاده می‌شود. جوانه امید، نه در سیاهی ِملامتگری محض پا می‌گیرد و نه در توهم ِخوب‌بودن محض. امید، فرزند واقع‌بینی و آرمان‌گرایی است. ستایشگر ناامیدی نباشیم.

نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
ایران واکنش جدیدی خواهد داشت؟
پاسخ تل‌آویو به ایران به تمام معنا مسخره بود
تعطیلی پنجشنبه ها اشکالی در ارتباط با بازارهای جهانی وارد نمی کند
بازگشت دوباره به استقلال؟
تکلیف حضور گل محمدی و فرهاد مجیدی در تراکتورسازی مشخص شد
سرمربی پرسپولیس پیشنهاد جدید دریافت کرد
درحمله به پایگاه نظامی عراق شرکت نکردیم
کرایه‌های حمل و نقل عمومی افزایش یافت
نخستین واکنش آمریکا به انفجار بزرگ در پایگاه حشدالشعبی عراق
زمان شارژ سهمیه بنزین اردیبهشت مشخص شد
آمریکا موشک‌های پدافندی اسرائیل را شارژ کرد
شایع‌ترین نشانه‌های وسواس
سامانه بارشی جدید در راه کشور
ریچارد هاس: ایران می‌تواند تنگه هرمز را ببندد
روایت چتم‌هاوس از موفقیت راهبردی ایران در حمله به اسرائیل
معاریو: ایران، روز قیامت را به اسرائیل نشان داد
قتل زن میانسال به دست دختر ۱۱ ساله
یک عادت مهم برای کاهش استرس و سلامت قلب
گفت و شنود/ به تو مربوط نیست!
صفحه نخست روزنامه‌های اول اردیبهشت
خانه سست عنکبوت/ فعالان دانشجویی در خصوص پیامدهای عملیات «وعده صادق» چه می‌گویند؟
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top