به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، به نقل از فرهیختگان، انقلاب اسلامی وارد چهلمین سال عمر خود میشود؛ 40 سالگیای که نهتنها کمکم جا برای عرضاندام متولدین دهه 70 در عرصههای مختلف باز شده، بلکه در مواردی شاهد درخشش آنها در برخی حوزهها نیز هستیم.
متولدینی که بیش از یک دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دنیا آمدند و نهتنها در جریان اتفافات مهم اوایل انقلاب نیستند، بلکه حتی امام خمینی(ره)، بنیانگذار انقلاب را نیز از نزدیک ندیدهاند و همه اطلاعاتشان از انقلاب اسلامی، به کتاب، پرده نقرهای سینما و جعبه جادویی ختم شده است؛ با این حال نسل دهه 70، نسلی پرنشاط و باانگیزه هستند که میتوان از آنها بهعنوان کسانی نام برد که سرنوشت آینده کشور را رقم خواهند زد؛ شاهد و گواه ورود متولدین این دهه به عرصههای مختلف، همین بس که چند تن از دهه هفتادیها امسال توانستند به صدر خبرهای رسانهها تبدیل شوند؛ افرادی که در حوزههای ایثار و شهادت، ورزشی، هنری و علمی به تنهایی به وزنهای تبدیل شدند.
در ذیل نگاهی داریم به چهرههای شاخص متولدین این دهه.
شهدای عزت
وقتی همه منتظر هستند دوران شکوفاییشان برسد، عدهای اما در دوران شکوفایی با ایثار و ازجانگذشتگی همه را غافلگیر میکنند. محمدحسین حدادیان متولد 74 و دانشجوی علوم سیاسی از بسیجیانی بود که به قول دوستانش نسبت به سن کمش فعالیتهای مهمی را در برنامه داشت.
اما پدرش نظر متفاوتی راجع به او دارد: «یک ماه بود که توحشگرانی موسوم به دراویش، در خیابان پاسداران حضور داشتند و مزاحمتهایی را برای مردم ایجاد میکردند. ما نیز چون ساکن همان محله بودیم، شاهد این ماجراها بودیم و محمدحسین بارها نسبت به آرام کردن بعضی از آنها سراغشان رفته بود، اما از طرف آنها با توهینهایی مواجه شده بود.» او در آن روز حادثه که آشوبگران قصد تخریب کلانتری پاسداران را داشتند، همراه پدرش حضور داشت. روزی که آن حادثه هولناک رخ داد و منجر به شهادت سه نفر از نیروهای انتظامی شد، آشوبگران با چوب، سنگ و سلاح شکاری به سمت نیروی انتظامی و مردم هجوم آوردند و ساعت سه بامداد با حمله به محمدحسین او را به شهادت رساندند. سال گذشته اما زمانی که ترامپ مدعی شد مردم ایران با نظام نیستند و از آن دل کندهاند، یک دهه هفتادی نهتنها کشور را بلکه جهان را نسبت به ادعاهای ترامپ روشن کرد.
ماجرا از آنجا شروع شد که خبرگزاری اسپوتنیک نیوز، به نقل از رسانههای وابسته به داعش، خبر اسارت یکی از نیروهای مستشاری ایران در سوریه را اعلام کرد، اما در کمتر از دو روز این جوان را به طرز وحشتناکی به شهادت رساندند. کمکم چهره او در رسانههای داخلی و خارجی منتشر شد، تا اینکه مشخص شد او محسن حججی نام دارد؛ جوانی نجفآبادی که متولد 21 تیصر 1370 بود. در تشییع پیکر او در استانهای مختلف کشور و حتی در لبنان و سوریه جمعیتی که حضور داشت، قابلشمارش نبود و رسانههای خارجی هم نتوانستند این حرکت عظیم را مخفی کنند. او که توانسته بود دنیا را تکان دهد، کمکم زندگیاش مورد توجه قرار گرفت، بهطوری که تصاویر و فیلمهایی که منتشر شد، میلیونها بازدیدکننده داشت و حتی نحوه اسارتش هم که با صلابت و افتخار بود، بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
شهادت این دهه هفتادی آنچنان در دنیا موجب حیرت شد که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از مسئولان و فعالان فرهنگی از استانهای یزد و همدان با تاکید بر لزوم تقویت روحیه انقلابی در نسل جوان، شهید حججی را نمونهای درخشان از رویشهای انقلاب خوانده و گفتند: «مسئولان فرهنگی موظفند روحیه و جریان انقلابی را در محیطهای مختلف تقویت و از آن پشتیبانی کنند. شهید حججی نمونهای درخشان از رویشهای اسلامی و انقلابی بود. شهید حججی عزیز در دنیایی که روزنههای اغواگر صوتی و تصویری فراوانی وجود دارد، چنین درخشید و خداوند او را همچون حجتی در مقابل چشم همگان قرار داد.»
پای خودسازی
اردوها معمولا زمانی برای تفریح و فارغ شدن از فضای جنجالی شهرهاست که دانشجویان و دانشآموزان در آن دوران بسیار این لذت را تجربه میکنند. در کنار اینهایی که تابستان و تعطیلات به اردوهای چندروزه میروند، هستند کسانی که علم «اردوی جهادی» را برافراشتهاند و در مسیر کمک به محرومان مناطق دورافتاده حتی جان نیز میدهند. در این عرصه هم دهه هفتادیها خوش درخشیدهاند؛ در آخرین اردویشان که برای محرومیتزدایی به روستای ویژنان از توابع گیلانغرب رفته بودند، در مسیر بازگشت دچار سانحه رانندگی میشوند و سیدامیر فارسحسینی دانشجوی 21 ساله دانشگاه صنعتی امیرکبیر فوت میکند. او که ترم آخر رشته معماری بود، از اعضای گروه طلوع حق که برای خدمترسانی به یکی از محرومترین مناطق غرب کشور در گیلانغرب سفر کرده بودند، به شمار میرفت.
گروه طلوع حق را اگر نمیشناسید، باید سهشنبهها در چهارراه ولیعصر تهران حضور پیدا کنید تا «سهشنبههای مهدوی»شان را ببینید. بخش اعظم برگزاری این اردوهای جهادی، بر پایه سازندگی استوار شده است که این سازندگی از خودسازی درونی افراد آغاز و به سازندگی در مناطق محروم خلاصه میشود. شاید به جرأت میتوان گفت این سازندگی مقدسترین غنیمت باقیمانده از این سفرها است، چراکه همیاری و کمک به سایرین برای ساختن فضای فرهنگی و مذهبی در محیطی که رنگی از ریا و نمایشهای شهری ندارد، خودسازی در درون را به اوج میرساند. البته درکنار این مهم نباید فراموش کرد که توسعه فرهنگ محرومیتزدایی در بین جوانان و ایجاد روحیه سازندگی و امید در مردم منطقه جزء رسالتهای تعیینشده بر دوش جهادگران است.
سختانه هفتادی
شاید فکر کنید همیشه شاگرد اولهای کلاس را دخترهایی تشکیل میدهند که از دوران دبیرستان و مدرسه هم شاگرد اول بودهاند. این حدس تا حدودی به شخصیت مورد نظر ما هم نزدیک است؛ زهرا کبیری، دانشجوی فیزیک دانشگاه صنعتی شریف است که توانسته نقره کشوری المپیاد فیزیک را کسب کند. او این مدال را به همراه چند نفر دیگر از مدالآوران سال گذشته به رهبر انقلاب تقدیم کرد.او تقریبا از وقتی خواندن و نوشتن را یاد گرفته، علاقهمند به داشتن کتابهای علمی بوده است؛ کتابهای علمی ساده در دوران کودکی و کتابهای علمی سختتر در دوران دانشگاه. از آنجا که زهرا در دبیرستان تمرکزش را بیشتر روی فیزیک میگذارد، باعث میشود به المپیاد راه پیدا کند. البته آنطور که میگوید، کنکور برایش موفقیتآمیز نبوده و در واقع برای رسیدن به فیزیک دانشگاه شریف مجبور بوده آن استرس و شرایط سخت را تحمل کند و گاهی فشار کنکور به قدری زیاد میشده که سراغ نقاشی میرفته است، تا جایی که تصمیم میگیرد رسیدن به فیزیک شریف را به خاطر کنکور سخت رها کند و به نقاشی و نقاش شدن روی بیاورد.
اگر به اینستاگرام او سری بزنید، نقاشیهای او را خواهید دید. کبیری که متولد 19 آذر 1377 است، شرایط مذهبی و اعتقادی خانوادهاش را بیتاثیر در نوع زندگیاش نمیداند، ولی آنطور که مدعی است نه به خاطر اینکه خانوادهاش مذهبی بودند او هم مذهبی شده، بلکه خودش در این زمینه تحقیق کرده و به قول دهه هفتادیها سرچ کرده و این مسیر زندگی را انتخاب کرده است. این دهه هفتادی کتابهای غیردرسی ادبی و شعر هم میخواند. او که آثار سیدمهدی شجاعی و رضا امیرخانی را بیشتر میپسندد، درباره آخرین اثر امیرخانی «ر ه ش» میگوید: «نوع رسمالخط امیرخانی به دلیل اینکه خاص است، نمیتواند مخاطب جدیدی جذب کند و این به نظرم یک محوطه برای او ایجاد کرده است. البته اینکه یک کتاب در یکماه توانسته به چاپ ششم برسد، خوشحال، امیدوارکننده و برخلاف نتیجه نظرسنجیها در مورد سرانه مطالعه مردم است.»
چند قدم جلوتر
محمدمهدی خانمحمدی شاعر جوان در شهریور 71 متولد شد و در عرصه فعال شاعرانی که امروز در شناسنامهشان تاریخهای بعد از 70 به چشم میخورد، حضور پررنگی دارد. البته ابتدا حافظ میخوانده است، هم دانشگاهی است و هم در حوزه مشغول تحصیل. غزلهایی را که قبل از سال 92 میسروده، بیشتر در وبلاگش «سرود زهره» به روز میکرد، اما این روزها که شبکههای مختلف مجازی وجود دارد، دیگر کمتر سراغ آن میرود. جرقههای اولیه شعر سرودن را سال سوم دبیرستان زده و یک سالی طول کشیده تا برای سرودن، روانتر شعر بگوید. البته در همان دوران یک نمونه از شعرهایش را که برای امام زمان (عج) سروده، به جشنواره دانشآموزی «موسم گل» ارسال میکند که بهعنوان اثر برگزیده انتخاب میشود، البته در این راه پدرش هم چون شاعر بوده است، کمی کمکش کرده و دوستانی مانند محسن رضوانی هم ذوق او را تحسین میکردهاند. خانمحمدی متولد تهران است، اما وقتی در دانشگاه قم پذیرفته میشود، دیگر به تهران باز نمیگردد و پس از تحصیلات کارشناسی روانه حوزه میشود.
او که نسبت به وقایع کشور و حوادث جهان واکنش شعری نشان میدهد، در این رابطه میگوید: «وقتی شما خبری مثل زلزله، پلاسکو یا سانحه هوایی میشنوید، ناخودآگاه تحت تاثیر قرار میگیرید و برای اینکه با آنها همدردی کنید، باید اقدامی انجام دهید. این امر برای من هم اتفاق میافتد و بهعنوان یک شاعر دهه هفتادی که خیلیها فکر میکنند فقط آدمهای سن بالا میتوانند شاعر باشند، به این وقایع واکنش نشان میدهم.» او که مدعی است فضای مجازی خیانتی در حق دهه هفتادیها بود که نباید به این سرعت جامعه را تحت تاثیر قرار میداد، میگوید: «اینکه هر روز خبرهای ناخوشایندی از این نسل منتشر میشود، جای تاسف دارد، ولی با کمی بها دادن به آنها میتوان قهرمانهای ورزشی، برندههای المپیادی بینالمللی و نخبههای دانشگاهی را به وجود آورد.»
سلبریتی متعهد
اگر اهل اینستاگرام هستید، متوجه میشوید کاربران فضای مجازی و همبازیانش او را با لقب «حاجی» خطاب میکنند. از اخلاقمداریاش همین بس که حتی هواداران استقلالی نیز او را پرورشیافته مکتب استقلال میدانند و از اینکه این بازیکن روزی در تیم آنها بازی میکرده است، ابراز خوشحالی میکنند. او که این روزها یکهتاز انجام فعالیتهایی است که بسیاری آن را در جو فوتبال کشورمان نشدنی میدانستند، یک دهه هفتادی است. محمد انصاری متولد اولین روز پاییز سال 70 تهران است که در باشگاه فوتبال پرسپولیس و تیم ملی در پست مدافع میانی و دفاع چپ بازی میکند. او یکی از دهه هفتادیهای سلبریتی است که با دیگر افراد حاضر در این عرصه کمی تفاوت دارد. او که همیشه در صفحه شخصیاش پستهای متفاوت میگذارد، علاقهمند به خواندن کتاب است و در سال 88 با کتاب «سلام بر ابراهیم» علاقهاش به یار مهربان اوج میگیرد.
البته در این رابطه وقتی «فرهیختگان» از او سوال میکند که چرا بیشتر به کتابهای دفاع مقدسی علاقه دارد، میگوید: «ما دهه هفتادیها جنگ را ندیدهایم، اما همین کتابها باعث میشود با جنگ بیشتر آشنا شویم و بدانیم چه کسانی برای اینکه ما الان در آرامش باشیم، زحمات زیادی کشیدهاند. برای همین است که کتابهای حوزه دفاع مقدس برای من جالب است. البته دوستانی هم دارم که این کتابها را معرفی میکنند و این معرفیها هم در انتخاب کتابها بیتاثیر نیست.»
او که شرایط خانوادگیاش هم متفاوت است، در رابطه با اینکه چرا اعتقادات او از ورزش برایش مهمتر است، میگوید: «اعتقادات مذهبی هر شخصی یک مساله درونی است و حفظ آن هیچ ارتباطی به جغرافیای جهان ندارد. شما میتوانید در هر کجای دنیا اعتقادات خودتان را حفظ کنید و این بستگی به نوع محیطی دارد که در آن رشد کردهاید.»
یکی از دوستان او در صفحه شخصی خود در رابطه با اخلاق خاص او مینویسد: «در اولین جشنواره زندهیاد ناصر حجازی به این مدافع شماره 15 پرسپولیس اطلاع داده شده که قرار نیست هیچ جایزهای ولو مرد اخلاق را بگیرد، اما محمد انصاری به همراه همسر محجبهاش راهی این مراسم شد.» مدافع جوان پرسپولیس به مساجد سر میزند، با مردم و بهخصوص کودکان و نوجوانان مسجدی ارتباط برقرار میکند و صفحه اینستاگرامش پر از احادیث و معارف دینی است. هر فردی که کمی اهل فوتبال نگاه کردن باشد و صفحه اینستاگرام محمد انصاری را دنبال کند، میداند که او عاشق شهید ابراهیم هادی است و خودش میگوید «سال 88 با خواندن کتاب «سلام بر ابراهیم»، با داش ابرام آشنا شده است» و حالا آنقدر گرفتار مرام و معرفت این شهید شده که دنبال تاسیس مدرسه فوتبالی افتاده که ورزش و اخلاق را در کنار هم داشته باشد. مدرسه فوتبال شهید ابراهیم هادی با مدیریت محمد انصاری از تیر 96 در شهرک شهید محلاتی آغاز به کار کرد. او که آداب اخلاقیاش بسیار مورد توجه مردم است، نوشیدن آب در بازی را رعایت میکند. وقتی میخواهد در زمین فوتبال آب بخورد، مینشیند که این حرکتش هم مورد توجه مردم قرار گرفت. البته نباید از نماز خواندن اول وقت در استادیوم آزادی گذشت که بارها آن را انجام داده است.
نخبه از جنس دانشگاه آزاد
وقتی صحبت از دانشجویان برگزیده سال به میان میآید، ناگهان ذهن افراد به سمت دانشجویان مقاطع دکتری با محدوده سنی 40 به بالا میرود. البته این موضوع تا حدی هم درست است، ولی هستند دانشجویانی که در تقسیمبندیها به تیم دهه هفتادی پیوسته و جزء نخبگان و المپیادیها محسوب میشوند. امسال در میان دانشجویان برگزیده کشوری چند نفر از دانشگاه آزاد اسلامی نیز حضور داشتند که ارشیا بادی در واحد دماوند مشغول به تحصیل در مقطع دکتری یکی از آن چند نفر بود. او که متولد 1371 تهران است، عنوان چهرهای جوان و نخبه را یدک میکشد که سه مقطع تحصیلی خود را در دانشگاه آزاد اسلامی گذرانده است؛ مقطع کارشناسی در واحد یادگار امام خمینی(ره) در رشته برق گرایش مخابرات، مقطع ارشد در واحد دماوند رشته مهندسی برق گرایش کنترل و درحال حاضر نیز دانشجوی مقطع دکتری تخصصی واحد دماوند رشته مهندسی برق گرایش کنترل است.
این نخبه جوان دانشگاه آزاد اسلامی میگوید: «دهه هفتادیها هیچگاه شاهد روزهای سخت و پرالتهاب پس از انقلاب و جنگ نبودهاند، اما در سالیان اخیر همزمان با بحران در خاورمیانه که بهطور مستقیم دشمن جهت ضربه به امنیت ایران آن را ایجاد کرده بود، نامهایی از جوانان با زیر 26 سال مطرح شد و این نسل چهارمیهای انقلاب بودند که در میدان نبرد درخشیدند.»او با تاکید بر اینکه دهه هفتادیها در دیگر عرصهها هم درخشش فراوانی داشتهاند، میگوید: «بسیاری از پروژههای علمی هایتک (Hi_Tech) را دهه هفتادیها اداره و اجرا میکنند که با ذهنی سرشار از خلاقیت و با همتی دو چندان موفقیتهای زیادی برای کشور رقم زدهاند. البته ما در حوزه اقتصادی شاهد نواقص و مشکلاتی هستیم که باید با بهرهگیری از علم و دانش نوین درصدد رفع مشکلات با بهرهگیری و اعتماد به جوانان برآمد که بنده مطمئنم دهه هفتادیها میتوانند این معضل را حل کنند.» بادی که خود توانسته با کمک دانشگاه آزاد اسلامی موفقیتهایی کسب کند، معتقد است که مسئولان باید دغدغههای نخبگان را رفع کنند تا آنها بتوانند از پس مشکلات برآیند و کسانی که در فضاهای علمی درخشیدهاند، برخلاف تصور همگان عمل کردهاند؛ تصوری که با مقالهنویسی غیرکابردی موافق است.
مسیر عاشقانه
دوران نوجوانی بیشتر ما پر بوده از اشعاری که گهگاه سرکلاسهای درسی گفتهایم و تندتند در حاشیه دفتر و کتابهایمان نوشتهایم. خیلیهایشان را حفظ کردهایم و بارها در تنهاییهایمان بلند بلند خواندهایم و با بعضیهایشان حالمان عوض شده است. دفتر شعرهایمان را کنج قفسههایمان مخفی کردیم تا این شعرهای دستوپا شکسته از چشم بزرگترها مخفی بماند. اما دفتر شعر سجاد به کمک خواهر کوچکترش در گوشه کتابخانه مخفی نماند تا او جرات برداشتن قدمهای محکمتری را در شعر داشته باشد. آنقدر که توانست در ۱۸ سالگی در جشنواره شعر دانشآموزی حائز رتبه برتر شود تا بتواند شعرش را در محضر رهبر انقلاب بخواند و در ۲۲ سالگی هم دفتر شعرهایش را جمع و جور کرد تا کتاب «ایما» را به نمایشگاه کتاب سال 94 برساند. سجاد سامانی متولد چهاردهمین روز زمستان 71 است که کارت دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع) پس از تغییر رشته از ریاضی به علوم انسانی به او تعلق گرفت. او که در بین شاعران جوان دهه هفتادی خوب درخشیده، زندگی جذاب و هیجانانگیز یک دهه هفتادی را داشته است.
او در رابطه با اینکه چگونه ذوق شعر گفتنش گل میکند، میگوید: «از دوران راهنمایی سعی میکردم شعرها و ارائهها را خوب یاد بگیرم. یکی از دوستانم روزی شعرهایی به زبان محاوره نوشته بود که بچهها در مدرسه خیلی تحویلش گرفتند. من هم شعر گفتم، در مدرسه خواندم و بچهها استقبال کردند. بعد از آن بچهها قول دادند شعرها پیش خودمان بماند و لو ندهند. حتی پدر و مادرم هم از این شعرها خبر نداشتند تا اینکه یک روز خواهرم لو داد و آنها شعرهایم را خواندند.
خانواده خیلی تشویقم کردند که شعر را ادامه بدهم.» سامانی در خانوادهای تحصیلکرده و از پدری که مدرس فلسفه است و مادری که در صداوسیما مشغول به کار بوده، متولد شده و همیشه رابطه خانواده با دنیای شعر خوب بوده است. وقتی وارد دبیرستان شده، کمکم حوزه شعر کلاسیک را آغاز میکند، اما چون رشتهاش ریاضی بود، خیلی نمیتوانست برای شعر وقت بگذارد تا اینکه یک روز یکی از معلمها کتابهای «دستور زبان عشق» و «گلها همه آفتابگردانند» قیصر امینپور را به او معرفی میکند. سجاد به شاعرهای جوان، خواندن شعر سعدی را به علت روانی و سادگی و حتی نمک اشعارش خیلی توصیه میکند.
او میگوید شعرهای دوران نوجوانیاش بیشتر حدیث نفس بوده است و حتی هنوز هم جرات ورود جدی به شعرهای عاشقانه را ندارد و تا الان هم سعی کرده شعرهای عاشقانهاش پاستوریزه باشد و اگر هم عاشقانه سروده، آنها را عفیفتر گفته و حتی خودش را از بسیاری از مضامین و کلمات محروم کرده است. این شاعر جوان معتقد است فضای شعر امروز چه از لحاظ فرم و چه از لحاظ محتوا به ابتذال رفته است. بعضی از کسانی که با شعرهای او آشنا هستند، این جوان خوشذوق را ادامهدهنده مسیر شاعرانه «فاضل نظری» در شعر میدانند. برای همین ممکن است بارها شعرهایش با این شاعر مقایسه شود و شاید تنها جوان ۲۲ سالهای باشد که کتاب شعرش را توانسته چاپ کند.