تاریخ انتشار: دوشنبه 1396/12/21 - 12:56
کد خبر: 261097

استمرار بحران ایده در دانشگاه‌ها

اگر دانشگاه در یک جامعه پرخطر بخواهد زندگی کند باید انضباط مالی داشته و برای حفظ تاسیسات و زیرساخت‌های آن برنامه داشته باشد. در دانشگاه، سنا تشکیل داده شود. در دانشگاه ایرانی، سنا وجود ندارد و مدیریت یک‌جانبه اداره می‌شود، درحالی که در دانشگاه‌های دنیا، سنا دانشگاه را اداره می‌کند. همچنین باید زندگی دانشجویی را در نظر داشته باشد که برای آینده دانشگاه، کلید کار است.

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، به نقل از فرهیختگان، مساله آینده آموزش عالی و ایده دانشگاه‌داری، مدتی است مورد توجه جریانات علمی و دانشگاهی کشور قرار گرفته است؛ جریاناتی که هرکدام با توجه به نوع نگاه و مدل رفتاری که منطبق بر پارادایم‌های جامعه‌شناختی است، ایده‌های خود را برای داشتن یک دانشگاه «ایده‌آل» بیان می‌کنند. چندی پیش نشست تخصصی «آموزش عالی به کجا می‌رود؟» با حضور جمعی از اساتید صاحب‌نظر در حوزه آموزش عالی در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه شهید بهشتی با حضور جمعی از دانشجویان و اساتید برگزار شد. جعفر توفیقی، عضو هیات‌علمی دانشگاه تربیت‌مدرس، محمد‌امین قانعی‌راد عضو هیات‌علمی مرکز تحقیقات سیاست، ابراهیم صالحی‌عمران عضو هیات‌علمی دانشگاه مازندران، مسعود فراست‌خواه عضو هیات‌علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی و محمد یمنی‌دوزی‌سرخابی عضو هیات‌علمی دانشگاه شهید بهشتی سخنرانان این مراسم بودند. متن سخنرانی میهمانان این نشست را در ادامه می‌خوانید.

توفیقی: دیگر دوره انتقاد از صنعت جایگاهی ندارد
جعفر توفیقی، عضو هیات‌علمی دانشگاه تربیت‌مدرس اولین سخنران این مراسم بود که متن سخنرانی او را در ادامه می‌خوانید.

برنامه سوم توسعه با پارک‌های علم و فناوری و مراکز رشد شروع شد؛ برنامه‌ای که دستاوردهای خوبی به همراه داشت. پارک‌های علم و فناوری و مراکز رشد، مدلی برای توسعه و ارتباط دانشگاه با صنعتی‌شدن آن هستند اما این مدل‌ها هم ارتقا پیدا کرده‌اند، مثل مناطق ویژه فناوری که کشورهای چین مالزی و کره جنوبی از این تجربه‌ها استفاده می‌کنند.

مشکلات آموزش عالی
بخشی از مشکلات آموزش عالی در داخل و بخشی از آن در خارج است. از مشکلات خارج آموزش عالی می‌توان به استاندارد‌سازی نیروی انسانی متخصص در ساختارهای مدیریتی، اجتماعی، اقتصادی و صنعتی اشاره کرد. این یکی از شاخص‌های اقتصاد دانش‌بنیان است، به این معنا که چند درصد مرجعیت شاغل یک کشور مدرک فوق‌دیپلم به بالا دارند. کشور ما در این شاخص عقب‌ماندگی دارد؛ شاخصی که نشان می‌دهد یک کشور چگونه اداره می‌شود؟ کشور با کدام هرم نیروی انسانی اداره می‌شود؟ آموزش عالی، آموزش و پرورش چگونه اداره می‌شوند؟ این درحالی است که فارغ‌التحصیلان زیادی بیکار هستند. آموزش عالی کشور با 4.5 میلیون دانشجو تنها با 70هزار هیات‌علمی اداره می‌شود، درحالی که ما باید سه برابر این هیات‌علمی داشته باشیم. بسیاری از تحصیلکرده‌های ما در دوره دکتری بیکار هستند، نه‌تنها در آموزش عالی بلکه در آموزش و پرورش و دیگر نهاد‌ها هم دچار این وضعیت هستند.

آموزش عالی نیاز به مراکز تحقیق و توسعه و مراکز تحقیقات فناوری دارد. مشکل تبدیل علم به فناوری و فناوری‌سازی علم، فقدان این مراکز است. درحال حاضر بیشتر پژوهشگاه‌ها، فعالیت‌های کاربردی می‌کنند اما در وضع کنونی نیاز به برون‌دادهای پژوهش‌هاست. امروزه از نظرکمیت مقالات در وضعیت مطلوبی هستیم اما از نظر ضریب تاثیر و استفاده پژوهش و مقالات، پایین هستیم. در مقالات از نظر کمیت رتبه یک تا سه و از نظر استناد، رتبه 16 و 17 را داریم.

فروش پایان‌نامه، گریبان آموزش عالی
اکنون نیاز است به اخلاق در پژوهش بیشتر توجه شود. فروش پایان‌نامه یکی از مشکلات گریبانگیر آموزش عالی است.
یکی‌دیگر از مشکلات آموزش عالی در اهداف و ماموریت‌های پژوهش‌هاست که نیاز به تغییر و تجدیدنظر دارد. اکنون پژوهشگاه‌های ما، رفتار دانشگاهی می‌کنند. رفتار دانشگاهی به این معناست که دانشجو می‌گیرند، پایان‌نامه تعریف کرده و فارغ‌التحصیل می‌کنند، با این وجود کار پژوهشی بسیار ضعیفی انجام می‌دهند. پژوهشگاه‌ها باید نقش موثرتری داشته باشند، نیاز است تمامی نهاد‌های علمی کنار هم مانند حلقه‌های زنجیر کار کنند تا علم به بازار عرضه و تجاری و اقتصادی شود. در دستاوردهای آموزشی و پژوهشی این کار را تکرار می‌کنیم، برای همین نیاز است این دستاوردها بازاریابی و پژوهش شود.

امروز مارکتینگ یکی از مباحث مهمی است که دانشگاه‌ها برای فارغ‌التحصیلان خود جایابی می‌کنند، زیرا یکی از شاخصه‌های رنکینگ این است که چند درصد فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها شاغل هستند. یکی از شاخصه‌های رنکینگ این است که برای بازاریابی پژوهش می‌کنند. دیگر دوره انتقاد از صنعت جایگاهی ندارد. جامعه کنونی نیاز به تحریک تقاضا برای علم و فناوری در ساختارهای مدیریتی، اقتصادی و صنعتی دارد.

تصور می‌شود دانشگاه دچار عرضه مازاد نیروی انسانی و مازاد عرصه دانش است، درحالی که آمار نشان می‌دهد دانشگاه دچار کمبود تقاضاست. در وضعیت کنونی نیاز به مراکز شتاب‌دهنده، انتقال فناوری و پژوهش‌های راهبردی است.

برای تجاری‌سازی دستاورد‌های علمی و رقابت‌پذیری باید تامین منابع مالی از طریق پاسخگویی به نیازهای تحقیق و توسعه بخش‌های مختلف صورت گیرد. بهره‌گیری از منابع مالی نهادهای خارجی تقریبا صفر است. انتقال دانش فنی در پژوهشگاه‌ها به خارج نیز باید مورد توجه واقع شود.

آرزوی ما این است که دانشگاه بستر اندیشه‌ورزی، نواندیشی و نظریه‌پردازی شود همچنین دانشگاه در متن جامعه مورداعتماد مردم و مشکل‌گشا باشد.

صالحی: دانش‌آموختگان بهره‌وری لازم را در محیط اجتماعی ندارند
دکتر ابراهیم صالحی‌عمران، عضو هیات‌علمی دانشگاه مازندران، دومین سخنران «آموزش عالی به کجا می‌رود؟» است. صالحی با این سوال که «چرا در کشور ما، آموزش عالی مورد انتقاد قرار گرفت؟» سخنرانی خود را آغاز کرد. در ادامه متن سخنران صالحی را می‌خوانید.

انتقادات زیادی نسبت به آموزش عالی وجود دارد که مهم‌ترین آن، اشتغال و بازار کار است. تاریخچه این انتقاد، از مبنای آموزش‌عالی است. آموزش عالی کشور ما بر مبنای نظریه سرمایه انسانی شکل گرفته است.

در واقع آموزش عالی به‌منظور نیاز به نیروی انسانی متخصص برای کشور تاسیس شد. از طرفی این نیروی انسانی برای بخش‌های دولتی موردنیاز بوده است. در کشور دولت تشکیل شد و این دولت و بدنه آن، نیاز به کادر اداری یعنی نیروی انسانی تحصیلکرده و مدرک‌دار داشت. از طرفی هم این‌گونه تعبیر می‌شود که باز‌سازی اجتماعی با کمک نیروی انسانی صورت می‌گرفت.

دوران رشد و توسعه آموزش عالی
دوران پس از جنگ را می‌توان دوران رشد، توسعه و اوج آموزش‌عالی دانست. در کشور ما پس از جنگ بازسازی اجتماعی از طریق سرمایه‌گذاری بر سرمایه انسانی صورت گرفت.

ایران رتبه‌دار اولین کشور از آخرین کشور بین 130 کشور
مجمع جهانی اقتصاد، سرمایه انسانی را شاخصی بین 130 کشور از سال 2013 معرفی کرد. این گزارش براساس شاخص سرمایه انسانی از ثبت‌نام در گروه سنی مختلف تا ورود به بازار کار ثبت مشارکت آموزشی و مشارکت آموزش در اقتصاد و در بازار کار است، یعنی پتانسیل استفاده از سرمایه انسانی بین 130 کشور از نظر مشارکت اقتصادی در بازار کار برمبنای توسعه عالی دانشگاه‌های کشور است.

براساس این شاخص در کشور ما میانگین 64 درصد از سرمایه انسانی استفاده می‌شود و ایران بین 130 کشور رتبه آخر را دارد یعنی رتبه اول از آخر هستیم!

مشکل عدم‌توانمندی دانش‌آموختگان هستند
یکی‌دیگر از انتقادها به آموزش عالی که براساس این شاخص هم می‌توان دریافت، این است که دانش‌آموختگان توانمندی لازم را ندارند و بهره‌و‌ری لازم را در اجتماع ندارند این اصلی‌ترین مشکل عدم‌توانمندی دانش‌آموختگان هستند.

یکی‌دیگر از انتقادات نسبت به آموزش عالی بحث بیکاری، اشتغال دانش‌آموختگان و دستمزد پایین سرمایه‌های انسانی است. این موارد بیان شده نشانگر این است که آموزش عالی نتوانسته به خوبی از این سرمایه‌های انسانی استفاده کند و این انتقاد نسبت به آن وجود دارد.

قدرت، سرمایه انسانی را در کشور ما له کرده است
یکی‌دیگر از مباحث موجود این است که سرمایه انسانی به ذات خود، منجر به توانمندسازی آموزش عالی می‌شود اما در کشور ما فاکتور قدرت به ‌شدت بر اشتغال و به‌کارگیری نیروی انسانی تاثیر‌گذار است و می‌توان گفت قدرت سرمایه انسانی را در کشور ما له کرده است. در فاکتور قدرت، اشتغال و استخدام غیر از توانمندی و بهره‌وری است.

در همین راستا بانک جهانی این اصطلاح را به کار می‌برد که سرمایه انسانی یک جامعه زمانی گرایش به بی‌فایده شدن دارند که مهارت‌هایی که آموخته می‌شوند با فرصت‌های بازار کار هماهنگ نباشد. عموما بحث بی‌فایدگی سرمایه انسانی رخ می‌دهد.

چرایی بی‌فایده‌بودن سرمایه انسانی
در بحث بی‌فایدگی نظام آموزش، بخشی از آن خارج نظام آموزش‌عالی است، مثل تولید ناخالص ملی، رشد اقتصادی و فاکتور‌های سیاسی اجتماعی؛ وقتی گفته می‌شود قدرت به‌شدت در استخدام و اشتغال تاثیرگذار است.

یکی ‌دیگر از عوامل بی‌فایدگی سرمایه انسانی بحث جنسیت است. حتی در به‌کارگیری سرمایه انسانی مشکلاتی وجود دارد.

عامل دیگر این مساله خارج از نظام اشتغال، تولد و صنعت و رشد اقتصادی است. اگر زمینه رشد فراهم باشد بخش زیادی از این فارغ‌التحصیلان به کار گرفته می‌شوند.

سوال اساسی‌ای که ایجاد می‌شود این است که همه رشته‌های آموزش عالی چند درصد حرفه و مشاغل کار را پوشش می‌دهند؟!

نظام آموزشی از بازار کار و حرفه دور است
80 درصد دانشجویان ما در 20رشته دانشگاهی درحال تحصیلند. یعنی آموزش عالی نتوانسته مشاغل متعدد را پوشش دهد. این نشانگر دوربودن نظام آموزشی از بازار کار و حرفه است. این درحالی است که دانشگاه‌ها دوران انتقالی خود را طی می‌کنند.

در این دوره بسیاری از رسالت‌ها اعتبار خود را از دست می‌دهند و ارزش‌های جدید جایگزین می‌شود. این یک نوع دگرگونی معرفتی است که دانشگاه نقش اجرایی آن را به عهده دارد.

در دانش دیگر به میزان قدرت و توان آن در بیان و بازنمایی واقعیت‌های جهان نگاه نمی‌شود بلکه ارزش استفاده و فایده‌مندی آن قضاوت می‌شود. لذا در اینجا یکی از راه‌های برون‌رفت و برقراری ارتباط با نسل جوان، سرمایه‌گذاری در آموزش‌های مهارتی است.

در وضعیت کنونی هفت‌میلیون جوان در نت یا همان فضای مجازی مشغول هستند. این امر نشان می‌دهد که آموزش‌های مهارتی چه رسمی و غیررسمی باید جدی گرفته شوند.

یک آمار دیگر در بحث اقتصاد غیررسمی است. درحال حاضر سنین 15 تا 24 سال حدود 70 درصد در اقتصاد غیررسمی‌اند که با آموزش مهارتی برای اینها می‌توان بخشی از مشکلات و عدم‌ارتباط آموزشی را حل کرد. باید بر آموزش‌های مهارتی تاکید شود.

آموزش عالی صلاحیت‌محور نیست
یک انتقادی که به ‌آموزش عالی وجود دارد این است که آموزش عالی صلاحیت‌محور نیست و اسیر یک‌سری محتوای نظری است که واقعیت‌های بیرون خود را در بر نمی‌گیرد؛ محتواهایی که صلاحیت‌محور نیستند و منجر به یک‌سری صلاحیت‌ها نمی‌شوند، مثل صلاحیت‌های اقتصادی مورد‌نیاز بازار کار و صلاحیت‌هایی که یک فرد در جامعه جایابی می‌شود،  دلیل آن هم «دسترسی و برابری» سیاست‌های آموزشی است که مقداری کاهش کیفیت را در بردارد. یعنی آموزش عالی نتوانست نیازهای ذی‌نفعان مختلف را پاسخ دهد، به همین خاطر دانشگاه تک‌کارکردی دانسته نمی‌شود و در جامعه ما ذی‌نفعان مختلف، همیشه تصور محدودشده‌ای از آموزش عالی دارند و براساس همان، آموزش عالی را می‌بینند.

آموزش عالی و دانشگاه باید بخش عظیمی از نیازهای جامعه را پاسخگو باشند نه اینکه آموزش عالی را صرفا در ایجاد چند اشتغال نگاه کرد.

فراستخواه: نخبگان با هم توافق ندارند
دکتر مقصود فراستخواه، عضو هیات‌علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی سومین سخنران این نشست بود. او دانشگاه‌های ایران را در یک دو‌راهی تصویرسازی کرد. متن سخنرانی مقصود فراستخواه به شرح ذیل است.

بحث با محوریت حوزه نظری آینده‌پژوهی است. آینده‌پژوهان مدل‌های بسیار متعددی استفاده می‌کنند، یکی از این مدل‌ها، تحلیل سناریو یا همان سناریو‌نویسی است که تکنیک‌های متعددی دارد.

یکی از این تکنیک‌ها «جی‌بی‌ان» است؛ تکنیکی که در دانشگاه کالیفرنیا توسعه داشته و دارای 15 مرحله است. یکی از این مرحله‌ها، کشف نااطمینانی‌ها و عدم‌اطمینان‌هاست.

سناریو به معنای گزینه‌هایی در مسیر‌های آینده است که به روش سیستماتیک تهیه، رتبه‌بندی و اعتباربخشی می‌شود. سناریو احتمالاتی است در اسناد برای تامل درکلان روندها که شگفتی‌سازهایی در محیط جهانی و ملی ایجاد کرده است. به وسیله سناریو عدم‌قطعی‌ها به دست می‌آید و اینکه در آینده چه اطمینان‌هایی را در آستین دارد و به حالت‌های قطعی آینده خواهیم رسید. سناریوها ابزار‌هایی برای بازنمایی و صورت‌بندی علمی و احتمال‌های آینده هستند.

نااطمینانی‌های آموزش عالی چیست؟
اگر درباره عدم‌اطمینان‌های دانشگاه درنگ شود به چیزی خواهیم رسید که اکتشافانه است و شواهد زیادی برای آن وجود دارد. نااطمینانی‌های ایران و دانشگاه ایرانی در این چهار دهه اخیر از کوچک و سطحی به سمت نا‌اطمینان‌های کلان سوق پیدا می‌کند.

اگر در نااطمینانی‌های قبلی این سوال مطرح بود که دولت چه خواهد کرد؟ دولت دیپلماسی را پیش می‌برد؟ یا نمی‌خواهد پیش ببرد؟ در مطالعات جاری به این رسیدم که دولت چه خواهد شد؟ دانشگاه چه خواهد شد؟ نهاد‌های اجتماعی ایران، وضعیت کلی جامعه ایرانی چه خواهند شد؟ پس نااطمینان‌های آینده محیط آموزشی و دانشگاه‌ها با همه سرمایه‌گذاری‌ها و دستاوردها و پنجره‌های فرصتی که صورت گرفته، متاسفانه در وضعیت مساله نااطمینانی‌های کلان است.

یکی از خصوصیات نااطمینانی‌ها این است که دارای زمان‌بندی است، یعنی تا مدت نامعلومی نااطمینانی وجود ندارد بلکه زمان نااطمینانی تمام می‌شود. یک طرف این عدم‌اطمینان تقویت می‌شود و دیگر نمی‌توان از نااطمینانی گفت. مثلا آیا دولت ایران دیپلماسی را قبول می‌کند؟ زیرا برای دانشگاه مهم بود اما اکنون دیگر نااطمینانی نیست چون اگر دولت ایران هم قبول کند، اصلا امکان ندارد. اتفاقاتی که در دنیا رخ داده این عدم‌قطعیتش را از بین برده و به نوعی زمان این نااطمینانی تمام شده است.

دومین ویژگی نااطمینانی‌ها خاصیت زادوولد‌دار بودن آن است. یعنی این نااطمینانی‌ها، نااطمینان‌های تازه به وجود می‌آورند. وقتی شخص در محیط عدم‌اطمینان زندگی می‌کند، محیط به همین شکل نمی‌ماند و در قدم بعدی نااطمینانی‌ها تکثیر ویروسی پیدا می‌کنند. اگر این نااطمینانی‌ها از یک حدی بگذرد دیگر هیچ تحلیل سناریویی از جمع کردن آن بر نمی‌آید. زیرا تحلیل سناریو با یک وضعیت فوق‌پیچیده ریاضی مواجه می‌شود.

کنترل عدم‌اطمینانی‌ها تا یک مدت به دست فاعلان اصلی مثل حکمرانان و مدیران جامعه و دانشگاهی است. پس از آن مدت، کنترل عدم‌اطمینانی‌ها به دست فاعلان متعددی می‌افتد؛ یعنی فاعلان رسمی و غیررسمی نامشخص. خود رفتار عاملان اجتماعی در محیط ملی و بین‌المللی با عدم‌اطمینان‌ها، عدم‌اطمینان تازه‌ای می‌شود. این عدم‌اطمینان تازه دیگر از دست فاعلان اصلی و فاعلان محدود، رسمی و قابل‌لمس مانند حکمرانان خارج می‌شود. درنتیجه شرایط آشوب به وجود می‌آید و مداخله عقلانی درمورد آینده به وضعیت بحرانی می‌رسد و شرایط تصادفی می‌شود.

در یک نتیجه‌گیری کلی می‌توان گفت عدم‌اطمینان‌های جامعه کنونی ما گذراست، دولت اقدام به تمرکززدایی و قدرت‌زدایی می‌کند یا نمی‌کند؟ استقلال دانشگاه را به رسمیت می‌شناسد یا نمی‌شناسد؟ آیا نظام سیاستگذاری ما عقلانی می‌شود؟ آیا خط‌مشی‌ها را اصلاح می‌کند؟ آیا آموزش عالی بین‌المللی می‌شود؟

به مرور طرح چنین سوال‌هایی برای یک آینده‌پژوه حرفه‌ای دیگر کارایی ندارد. یک آینده‌پژوه حرفه‌ای می‌گوید دیگر این سوال‌ها مطرح نیست.

اینجاست که دیگر فضای سناریو تغییر پیدا می‌کند. فضای سناریو از یک طرف تاثیر بالقوه نااطمینانی‌ها را به‌طور مثال با روش تحلیل تاثیر متقابل اندازه‌گیری می‌کند. از طرف دیگر اهمیت نااطمینانی‌ها را طبق ‌«ای‌اچ‌پی» وزن می‌دهند و اندازه‌گیری می‌کنند که نااطمینانی‌های اصلی و مساله‌ساز کدامند.

براساس تکنیک «جی‌بی‌ان» تحقیقاتی انجام داده‌ام که به دو نااطمینانی مرکزی رسیده‌ام. اولین نااطمینانی این است که آیا نخبگان جامعه به نام ایران توافق اصولی مجددی می‌کنند؟ جامعه نیاز به یک توافق اصولی موفق دارد، نخبگان با هم توافق ندارند. یک طرف عدم‌اطمینان، شکاف‌های پرهزینه در ایران است که در حد پنجره‌های فرصتی که آموزش عالی برای ملت ایران به وجود آورده آن را هم از دست خواهد داد.

دومین عدم‌اطمینان این است که آیا در دانشگاه سطح مدیریت و آکادمیک باهم و نظام‌مند برای کیفیت علمی و پاسخگویی اجتماعی دانشگاه حرکت می‌کنند؟

بر این اساس چهار سناریو وجود دارد: اولین سناریو این است که اگر توافق اصولی نخبگان جامعه به نام ایران شود و سطح مدیریت با آکادمیک همراه شود، دانشگاه یک نهاد پیشران در جامعه دانش‌بنیان خواهد شد و جامعه ایران را نجات خواهد داد.

سناریوی دوم، زمانی است که شکاف‌ها در جامعه وجود داشته باشد و دانشگاه کار خود را انجام دهد و بتواند سطح آکادمیک و مدیریت همراه شود و درجهت کیفیت و پاسخگویی حرکت کند. در این وضعیت یک دانشگاه خودگردان و جامعه بحرانی خواهیم داشت که دانشگاه می‌تواند آرامشی در توفان داشته باشد.

سناریوی سوم که دور از انتظار است، اینکه در جامعه توافق شکل گرفته باشد اما دانشگاه عقب‌مانده است. سناریوی چهارم و پایانی که برای آینده ایران خیلی بد است یک فروپاشی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است که دانشگاه هم در ایران اضمحلال پیدا می‌کند. این چهار سناریویی است که برای ایران تصور شده است.

دانشگاه نباید حل مساله کند بلکه باید ایجاد مساله کند
برای سناریوی اول و دوم چه کار باید کرد؟ در سناریوی اول، دانشگاه باید همکاری‌های چهارجانبه با جامعه، دولت و جهاد کار داشته باشد، همچنین باید همکاری‌های بین‌المللی، تنوع منابع مالی، سفارش اجتماعی و مشارکت فعال در زمینه تضمین کیفیت و اعتباربخشی داشته باشد. دانشگاه باید برنامه‌های درسی را در راه توسعه ملی تحول بخشد و براساس آن آموزش‌های خود را قرار دهد. دانشگاه نباید حل مساله کند بلکه باید ایجاد مساله کند.

در دانشگاه ایرانی، سنا وجود ندارد
در سناریوی دوم، اگر دانشگاه در یک جامعه پرخطر بخواهد زندگی کند باید انضباط مالی داشته و برای حفظ تاسیسات و زیرساخت‌های آن برنامه داشته باشد. در دانشگاه، سنا تشکیل داده شود. در دانشگاه ایرانی، سنا وجود ندارد و مدیریت یک‌جانبه اداره می‌شود، درحالی که در دانشگاه‌های دنیا، سنا دانشگاه را اداره می‌کند. همچنین باید زندگی دانشجویی را در نظر داشته باشد که برای آینده دانشگاه، کلید کار است.

باید قابلیت‌های مدیریتی دانشگاه مخصوصا ظرفیت‌های شناختی افزایش دهد. در وضعیت کنونی ظرفیت‌های شناختی وجود ندارد. در دانشگاه از نظام هنجاری به جای مقررات‌گرایی استفاده شود. دانشگاه‌ها بیشتر مقررات‌گراست نه هنجارگرا، در حالی که در دیگر دانشگاه‌های دنیا این‌گونه نیست. در دانشگاه باید اتاق دانشجویان تشکیل شود و خود‌ارزیابی توسعه یابد.

قانعی‌راد: در ایده دانشگاه برای دانشگاه 2 نقش وجود دارد
در ادامه دکتر محمد‌امین قانعی‌راد با عنوان «آینده دانشگاه در ابهام» و با نگاهی جامعه‌شناختی‌تر و اجتماعی‌تر درباره اینکه آموزش عالی به کجا می‌رود، سخنرانی کرد. در ادامه شرح سخنرانی او را می‌خوانید.

آموزش عالی به کجا می‌رود؟ منظور آموزش عالی ایران است؟ جهان که به خیلی جاها می‌رود! و تمام جاهایی که می‌رود عرصه‌های گسترده‌ای است که آرزوی  همه است که دانشگاهی با همه ویژگی‌های مثبت داشته باشد.

آموزش عالیایران پا ندارد
دانشگاه و آموزش عالی به کجا می‌رود؟ اگر جایی بخواهد برود باید چهار ستون بدنش سالم باشد که اصلا بتواند بلند شود و جایی رود! اکنون آموزش عالی ایران پا ندارد که اساسا حرکت کند، به علت اینکه به نهاد‌های بیرون خود وابسته است و پایی برای جایی رفتن ندارد، نهاد‌های دیگر هستند که برایش تعیین می‌کنند به کجا روند و در این مورد دچار مشکل است.

مشکل دیگری که آموزش عالی دارد، این است که عقل درست و حسابی ندارد. عقل درست و حسابی یعنی اینکه عقل منسجم باشد که تصمیم بگیرد جایی برود.  

عقل چندپاره آموزش عالی به معنای این است که هر بخش آن در ستاد انقلاب فرهنگی، کمیسیون آموزش مجلس، تشخیص مصلحت نظام، معاونت علم و فناوری رئیس‌جمهور است و کمی از آن به دست وزیر علوم، تحقیقات و فناوری است. کمی از آن در دانشگاه‌هاست. هرکدام از این بخش‌ها برای خود دعاوی دارند، درواقع این عقل دچار چندپارگی شده است و نمی‌داند به کجا و کدام سمت رود، اگر بلند شود و راه رود، تلوتلو می‌خورد و به زمین می‌افتد.

به‌طور مثال در بحث رقابت جهانی، یک عقل معتقد به رقابت جهانی است، یک عقل دیگر می‌گوید رقابت جهانی چیست؟!
یکی‌دیگر اینکه آموزش عالی، عیال‌وار و زن و بچه‌دار است. آموزش عالی چندین میلیون دانشجو و دکتری دارد که استاد آن را ندارد اما پایان‌نامه هم نوشته می‌شود با نمره عالی.

فرد عیال‌وار باید فکر مخارج هم باشد، آموزش عالی هم از ناچاری به فکر حقوق استاد، مخارج دانشجو و اینکه بودجه را برساند، است. اخیرا وزیر علوم و مسئولان وزارتخانه گفتند سال آینده، آموزش عالی را با این بودجه نمی‌توانیم اداره کنیم.

آموزش عالی و دانشگاه دچار فساد علمی و فساد پژوهشی است
مساله دیگر آموزش عالی، فاسد بودن اخلاق آن است. آموزش عالی و دانشگاه دچار فساد علمی و فساد پژوهشی هستند، یک نوع فاسد‌شدگی که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. فروش مقالات و پایان‌نامه‌ها در میدان انقلاب واقعا شرم‌آور است. منشاء این موضوع از دانشگاه‌ها بود، بعد به میدان انقلاب کشیده شد. کسانی هم که در این موسسات کار می‌کنند، بعضا هیات‌علمی، اساتید و دانشجویان دکتری هستند.

یکی‌دیگر از معضلات آموزش عالی، اسطوره‌ای است که به آن دچار است؛ اسطوره شتاب علمی. تا هنگامی که این اسطوره در آموزش عالی مطرح است، آموزش عالی نمی‌تواند تجدید‌نظر کند.

در تغییر و تحولات وزارت علوم به درخواست یکی از دوستان طرحی نوشتم. در این طرح کاهش تعداد مقالات سالانه 10 درصد بود. به این معنا که در هفت سال آینده، تعداد مقالات 30 درصد تعداد کنونی آن باشد. همچنین تعداد مجلات علمی و انجمن‌های علمی، هرکدام به درصد مشخص و تعداد دانشجویان دکتری به یک‌پنجم کاهش یابد.

اما شتاب علمی گرفته‌ایم و متعهد هستیم که اگر فرسایشی ایجاد شود، اعتراض همه را در پی خواهد داشت. در مرحله اول مجلس شورای اسلامی وزیر را زیرسوال خواهد برد و باعث استیضاح وزارتخانه خواهد شد.

این که آموزش عالی به کجا می‌رود؟ جدا از پاسخ‌هایی که تاکنون بیان شد و جنبه درددل داشت، از نظر علمی برای پاسخ به این سوال باید در ایده دانشگاه و واقعیت جامعه جست‌وجو شود.

در ایده دانشگاه برای دانشگاه دو نقش وجود دارد؛ یکی، نقش رهایی‌بخشی دانشگاه و یکی‌دیگر نقش کنترل اجتماعی دانشگاه است.

آیا جهت‌گیری آموزش عالی در این مسیر است که نقش کنترل اجتماعی افزایش پیدا خواهد کرد یا نقش رهایی‌بخشی دانشگاه؟!
این سوال شاید مطرح شود که رابطه علم با کنترل اجتماعی چیست؟ و رابطه علم با رهایی‌بخشی چیست؟ یکی از مهم‌ترین کنترل‌های نظام اجتماعی نظام دانش است و معمولا کنترل اجتماعی از طریق دانش اعمال می‌شود، برای مثال دانش حقوقی، دانش قضایی و همین‌طور دانشی که یک معلم دارد که به وسیله آن فرزندان خود را کنترل می‌کند. همچنین دانش فنی و دانش پزشکی؛ اینها ابزار کنترل در تاریخ بودند شبیه دانش دینی. دانش دینی هم در تاریخ یک ابزار کنترل بوده است. نماد‌های کنترل اجتماعی در تاریخ عبارت بودند از: کشیش و کلیسا، پزشک و بیمارستان و قاضی و دادگاه. اینها سه شکل دانش به نام دانش قاضی، دانش دینی و دانش پزشکی هستند.

دانشی که امروزه مطالعه می‌کنیم می‌تواند دانش کنترل یا رهایی‌بخش باشد. یعنی به‌عنوان یک جامعه‌شناس در دانش کنترل جامعه می‌توان اعمال مهندسی اجتماعی کرد. جامعه‌شناس کنار سیستم قرار گیرد و مشاهده کند چگونه می‌توان جامعه را کنترل، ساکت و آرامش برقرار کرد. جامعه‌شناس در دانش رهایی‌بخش باید متوجه شود چگونه می‌توان صدای این جامعه را به گوش کسانی که باید، رساند و باید زمینه‌هایی فراهم آورد تا مردم بتوانند سخن بگویند و خودشان را بیان کنند. این دو نقشی است که آموزش عالی دارد.

برخی می‌گویند که کلان‌روایت‌های مربوط به رستگاری بشر به پایان رسید و از حالا به بعد اجرای کار و شغل است که با هستی دانشگاه نسبت دارد که این کلان‌روایت قابل‌نقد است. دانشگاه نهاد اجرایی، کار و سودمندی و تولید تکنولوژی و صنعت شده و هرچیزی جز آن است، حرف مفت است! علومی مثل جامعه‌شناسی و اقتصاد و دیگر علوم، علم بازاریابی هستند و باید تبدیل به علم بازاریابی شوند.

جامعه‌شناسی باید تحقیق کند کدام کالا را شهروندان بهتر می‌توانند استفاده کنند و بیشتر دوست دارند یا جامعه‌شناسی می‌تواند به کنترل اجتماعی کمک کند.

در اوایل دوره جدید ایده دانشگاه، وعده روشنگری همین بوده است که عقلانیت، آزادی به بار می‌آورد. این چیزی بود که کسانی مثل هگل خیلی برآن تاکید کردند که پیشرفت عقلانی عبارت است از پیشرفت آزادی که البته در عمل مشاهده شده است که این‌گونه نیست.

در مباحث آرمانشهر ایده دانشگاه را کنار خانه سلیمانی قرار می‌دهند؛ خانه سلیمانی کانونی برای تولید علم و فناوری است و این اسم مقدس برای آن گذاشته می‌شود. آرمانشهرها همیشه به دنبال استفاده از علم با هدف بهبود زندگی انسان هستند اما دیدگاه‌های متفاوتی داشتند.

برخی از این آرمانشهرها، آرمانشهرهای خوشبختی هستند و یک‌سری از آنها، آرمانشهرهای آزادی که اینها جایگزین آرمانشهر رستگاری شدند که در قرون وسطی در جوامع بشری حاکم بوده است. یعنی دانش دینی و آرمانشهرهای دینی که نام آن را می‌توان خداشهر یا مسیحی‌شهر گذاشت، بیشتر به دنبال رستگاری دینی انسان‌ها بوده‌اند. در آستانه دوره مدرن، علم و دانش و معرفت تا حدودی رسالت خود را تغییر می‌دهد. در ایده‌های جدید این‌گونه مطرح می‌شود که وظیفه دانش، تولید خوشبختی است. این خطی است که سود‌گرایی که دارای ریشه عمیقی در فلسفه است را به نام آن مطرح می‌کند، در کنار آن خط آزادی است که جریان دیگری مطرح می‌کند. آرمانشهر واقعی آرمانشهری نیست که انسان‌ها صرفا درآن خوشبخت یا رستگار باشند بلکه آرمانشهری است که انسان‌ها در آن به آزادی دسترسی پیدا کنند.

اگر به جهت‌گیری کلی جامعه خودمان نگاه کنیم، اینکه «آموزش عالی به کجا می‌رود» بستگی به این دارد که جامعه ما به کجا می‌رود. جامعه هرجا رفت آموزش عالی هم کم و بیش به آنجا می‌رود، به این علت که جامعه و دانشگاه در تعامل هستند و به نحوی همدیگر را دوباره می‌سازند و بازسازی می‌کنند.

جامعه کجا می‌رفت در زمان دانشگاه کلاسیک؟ جامعه به طرف دولت و ملت می‌رفت. در آنجا دانشگاه نقشی داشت که تمام این نقش‌ها اعم از تربیت نیروی انسانی یا تربیت متفکر و فرد فرهیخته یا رشته‌های دانشگاه‌های مختلف که پیش‌بینی می‌کردند با این جهت سازمان پیدا می‌کند که ما داریم یک دولت - ملت می‌سازیم.

معلوم نیست دانشگاه در چه مسیری است
در شرایط کنونی معلوم نیست که کدام یک از آن سه مسیر و ایده دانشگاه را طی می‌کنیم. آیا جامعه به دنبال رستگاری است؟ به دنبال خوشبختی است؟ یا به دنبال آزادی؟

اگر دانشگاه به دنبال رستگاری باشد، آموزش عالی به طرف شبه‌حوزه‌علمیه قم حرکت خواهد کرد که این به اصطلاح سناریو، همین الان 40 درصد تحقق پیدا کرده است. این اتفاقی نیست که گفته شود در آینده دور می‌افتد. مشی دانشگاه‌ها، حوزوی شده است. مثل شیوه طرح مساله، نگاه‌ها شبیه شده است. وقتی با یک جامعه‌شناس صحبت می‌کنید، احساس می‌کنید با یک روحانی طرف هستید. یک روحانی خیلی خوب است اما با یک جامعه‌شناس متفاوت است. بحث‌های کلانی می‌کنند به جای اینکه بحث‌های جامعه‌شناسی کنند.

اگر دانشگاه به دنبال خوشبختی باشد، اقتصاد سیاسی اهمیت پیدا خواهد کرد.
جهت‌گیری‌ای که به آن نیاز است به هم‌پیوستگی اجتماعی، گسترش دموکراسی، نزدیکی انسان‌ها و گفت‌وگوی گروه‌های مختلف اجتماعی، قومی، جنسیتی با همدیگر و نزدیک شدن فرهنگ‌ها و سنت‌هاست. اینجا جایی است که دانشگاه می‌تواند زمینه‌ای برای آزادی فراهم کند. متخصصان آموزش عالی غفلت می‌کنند و این ضرورت نادیده گرفته می‌شود.

سرخابی:در دانشگاه، هر استاد برای خود دنیایی ساخته است
محمد یمنی‌دوزی‌سرخابی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی دیگر سخنران این مراسم بود که در ادامه متن سخنرانی او را می‌خوانید.

یکی از رسالت‌هایی که برای دانشگاه مطرح می‌شود اینکه دانشگاه، گذشته را از طریق حال به آینده پیوند دهد. این گذشته در تمام جوامع ازجمله جامعه ما رخدادهای خیلی متفاوت دارد. این رخدادها از بعد علمی و دانشگاهی در قرن حاضر و قبل آن، دارای انسان‌های بسیار تاثیر‌گذار است. آموزش عالی و دانشگاه‌ها باید بتوانند این گذشته را به آینده پیوند بزنند و یک پیوستار و هماهنگی‌ای را به وجود بیاورند.

چند سوال درباره این «حال» وجود دارد اینکه وضعیت فعلی دانشگاه به‌خصوص از منظر کیفیت به چه صورت است؟
براساس مطالعاتی که صورت‌گرفته، در دانشگاه‌ها از لحاظ رفتارهای دانشگاهی، آموزش، پژوهش و خدمات می‌توان دریافت که افت کیفیت وجود داشته است.

چرا این افت کیفیت اتفاق افتاده است؟
براساس مصاحبه‌هایی که با اساتید برجسته شده، وقتی آنها از گذشته دانشگاه تهران مواردی را مطرح می‌کنند، مشخص می‌شود از بعد آموزش، پژوهش و مدیریت یک افتی صورت گرفته است. در کارهایی که در بحث کیفیت در هشت دانشگاه بزرگ کشور انجام شده، شاهد این موضوع هستیم.

برای مشاهده این افت، نیاز به مطالعه جدی نیست و به راحتی می‌توان در رفتارهای روزمره دید.
چرا چنین وضعیتی به وجود آمده است؟ چگونه این وضعیت به وجود آمده است؟ و سوال سومی که می‌توان مطرح کرد اینکه اگر چنین وضعیتی کم و بیش وجود داشته باشد، پیامد آن چه می‌تواند باشد؟ و در آخر، این وضعیت براساس چه مساله حیاتی توانسته شکل بگیرد؟

در پاسخ به این سوال‌ها می‌توان گفت، تعریف کیفیت در پیوسته‌هایی قرار می‌گیرد که یک طرف آن اصالت است، یعنی یک هیات‌علمی و دانشجویی ابتکاری به خرج می‌دهد، نوآوری، خلاقیتی دارد یا دانشگاهی می‌تواند دانشگاه مطرحی شود و یک مرجعیت علمی پیدا کند. اینجا دانشگاه دچار تحولی می‌شود که می‌توان گفت اصالت خاصی پیدا می‌کند که وجود نداشته است.

طرف دیگر این پیوست این است که در آن پدیده یا دانشگاه، آن ویژگی‌هایی که برای دانشگاه تعریف می‌شود را از دست می‌دهد، اینجا دیگر از آن وضعیت خارج می‌شود و دیگر نام آن را با آن تعریفی که وجود داشت، می‌توان دانشگاه گذاشت.

سوالی که مطرح می‌شود این‌که همه دانشگاه‌ها می‌توانند به آن اصالت برسند؟ مثل هنر که اثری را یک هنرمند خلق می‌کند که تا قرن‌ها برجسته است و همه نمی‌توانند خلق کنند. اما همه یا خیلی‌ها می‌توانند یاد بگیرند و این هنر را بفهمند و در این پیوست‌ها در میانه قرار می‌گیرند.

نکته دوم این است که برای نزدیک شدن به یک اصالت، نیاز به تلاش است و بعد تخیل و تصوراتی که دانشجو، استاد و دانشگاهیان دارند. زیرا اصالت بدون تخیل امکان ندارد.
آن چیزی که علم و فناوری به وجود آورده یک روزی تخیل و رویا بوده اما تحقق پیدا کرده است بنابراین بعد تخیل بسیار مهم است.

در مورد اینکه چرا گرایش به رویکرد‌های کمی و تعریف آموزش عالی از طریق نگاه کمی‌گرا تقویت شده است؟ چند نکته وجود دارد، اولا چنین رویکردی ساده و سهو است. انسان به ظاهر بیشتر از باطن علاقه دارد و کشش ظاهر بیشتر است زیرا باطن یک فهمی می‌خواهد و هزینه کمتری. آمار و ارقام به‌خصوص برای مدیران می‌تواند ارضا‌کننده باشد.

مثلا دانشجویان ما با این میزان در دانشگاه‌ها قبول شده‌اند و این رتبه‌ها را دارند که به نوعی فریبنده است و این موضوع مدیران را راضی می‌کند و مدیران می‌توانند از عملکرد خود دفاع کنند.

نگاه کمی اساسا به عدم‌قطعیت‌ها خیلی توجه نمی‌کند. خیلی ساده قضایا را می‌بیند و به رویکرد‌هایی که در عیان خود را نشان می‌دهند، توجه می‌شود. طبیعتا برای شکل‌گیری نگاه ساده‌گرایانه‌ توسل به یک‌سری سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ها نگاه رویکرد و نگاه کمی را به خود جذب می‌کند. مصداق آن هم تمرکزی است که به برنامه‌های پنج‌ساله اخیر شده است.

 برنامه‌های آموزش عالی تحقق پیدا نکرده است
تمام گزارش‌های عملکردی که سازمان مدیریت برنامه‌ریزی در بخش آموزش عالی اعلام کرده نشان می‌دهد که در بخشی از موارد برنامه‌های آموزش عالی تحقق پیدا نکرده است و در بعضی‌ها کمتر تحقق پیدا کرده است. آنهایی هم که تحقق پیدا کرده است استدلالش بیشتر به آمار و ارقامی است که مطرح شده است.

در پاسخ به چرایی عدم‌تحقق برنامه، دو موضوع مطرح می‌شود: یکی نبود امکانات و مسائل مالی و دیگر اینکه در اجرای طرح مشکل وجود داشته که این خیلی قابل‌دفاع نیست.

چگونه چنین رویکردی می‌تواند حاکم شود؟ ابزار مفهومی که اجازه این رویکرد را می‌دهد، چیست؟
در پارادایم‌های موجود است، یک پارادایم نگاه کاهنده است؛ نگاهی که جزء را نماینده کل می‌داند و به آن پناه می‌دهد و در پاسخ به اینکه چگونه این خود پارادایمی که همه چیز را می‌خواهد در یک چیز خلاصه کند و از طریق آن معنا دهد و خود را نشان دهد، چند نکته وجود دارد.

این نکته این است که می‌تواند به راحتی گسترش دهد. مثلا یک ساختمانی باشد، اسم‌گذاری شود و دانشجو جذب کند. تخصص‌گرایی را بدون توجه به زمینه فرهنگ عمومی گسترش می‌دهد. مثلا خواجه نصیرالدین طوسی با هماهنگی بین علوم مختلف، مانع می‌شود که آنها در نبردگاهی عقلی به صورت دشمن‌های سرسخت جلوه‌گر شوند. این مصداق میان‌رشته‌ای و ارتباطات است. اما امروزه در آموزش عالی این‌گونه نیست.

در کلاس‌های دانشگاه نقد وجود ندارد
در دانشگاه، هر استاد و هیات علمی برای خود دنیایی ساخته که این دنیاها با یکدیگر نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند. به همین علت در کلاس‌های دانشگاه نقد وجود ندارد. در 27 سالی که در دانشگاه مشغول هستم، اطلاع ندارم یک استاد در کلاس خود، کتاب همکار خود را نقد کند. زمانی که نقد وجود نداشته باشد، پیشرفتی هم وجود ندارد.

شیفتگی به آمار و ارقام، یکسان‌پنداری آمار و ارقام با واقعیت‌ها
زمانی که گفته می‌شود معدل دانشجویان از 17 به بالاست، این تصور را ایجاد می‌کند که دانشجویان نخبه در دانشگاه وجود دارند. یعنی عدد و ارقام به‌مثابه استعدادیابی بیان می‌شود. این سوال مطرح است که آیا همه استعدادهای‌شان شناخته شده است؟

در تحقیقی که از اساتید طی 12 سال صورت گرفت، 70 درصد اساتید در پاسخ به اینکه اگر برگردید عقب همین رشته را ادامه می‌دهید، می‌گویند خیر؛ رشته تحصیلی‌مان را عوض می‌کردیم. استادی که 15سال این رشته را تدریس می‌کند ولی چنین نگاهی به رشته تحصیلی و شغل خود دارد.

پژوهش اصیل بدون آموزش محال است وگرنه پژوهش بدون آموزش به نوعی اقتباس است و نهایتا فقدان خودنقدی و خود‌تامل‌پذیری در دانشگاه است. این مشکلات از فرد نیست بلکه پارادایمی است که انسان را سوق می‌دهد و باعث می‌شود فرد این‌گونه رفتار کند.  

خانواده‌ها از حضور فرزندان‌شان در دانشگاه استرس دارند
پیامد‌های این پارادایم چیست؟، اولین پیامد، افت اعتبار دانشگاه است. اگر 30 سال گذشته از خانواده‌ها تعریفی برای دانشگاه خواسته می‌شد با تعریفی که اکنون خواسته می‌شود، تفاوت دارد. اکنون خانواده‌ها از حضور فرزندان‌شان در دانشگاه استرس دارند، باید اعتماد خانواده‌ها بازگردانده شود و این برای ماندگاری دانشگاه‌ها، اساسی است.

مدرک به‌عنوان یک اوراق بهادار قلمداد می‌شود
مورد دیگر این است که مدرک به‌عنوان یک اوراق بهادار قلمداد می‌شود و به نوعی شکل‌گیری آموزش رفتارهای مغایر با اخلاق است. متاسفانه سناریویی را در ذهنم تشکیل داده است که مقاله برای امتیاز، امتیاز برای ارتقا، ارتقا برای به رسمیت شناخته‌شدن فرد و مشهور شدن است. البته ممتاز شدن و شهرت زمین تا آسمان متفاوت است.

البته در مقاله‌محوری، هم دانشجو و هم آن هیات‌علمی به مراد خود می‌رسند. اما چه چیزی آسیب می‌بیند؟ ساحت علم و آن چیزی که بزرگان به یادگار گذاشته‌اند، آسیب می‌بیند. چگونه در گذشته، دانشجویانی را تربیت می‌کردند که بعضی از آنها جزء اساتید ممتاز و بزرگ هستند.

شکل‌گیری آموزش رفتارهای مغایر با اخلاق، کمک به توهم دانایی و باورهای کاذب در استاد و دانشجو می‌کند، زیرا نگاه تک‌ساحتی چنین اجازه‌ای را می‌دهد، مثلا فردی که در برنامه‌ریزی آموزش عالی مدرک گرفته باشد، فکر می‌کند همه‌چیز را می‌داند و این نمونه بارز تخصص‌گرایی است که اجازه ارتباط رشته‌های مختلف و گرایش‌های مختلف را به همدیگر نمی‌دهد. زیرا هر فرد مدعی است همه‌چیز را می‌داند و این مانع ارتباط افراد با هم می‌شود.

یکی‌دیگر از این پیامدها، ساده‌سازی مفاهیم است. به این معنا مفاهیم، اعتبار خود را از دست می‌دهند، مثلا تعریفی که امروزه از استاد می‌شود جای تاسف دارد. این موضوع این نکته را یاد‌آوری می‌کند که بزرگان که الگو بوده‌اند، چه کار می‌کردند؟

دانشجو به چه صورت تعریف می‌شود. در دانشگاه‌های خوب دنیا، هر دانشجو مستلزم است که به تعداد واحد‌های پاس‌شده‌اش، دو برابر آن باید کار انجام دهد، در غیر این صورت نمی‌تواند دیگر دروس خود را بگذراند.

ریشه این مشکلات در آموزش عالی است. یکی از معضلات، نوعی فرمالیسم است، به این معنا که همه‌چیز از طریق آیین‌نامه مشخص می‌شود. مدیریت دانشگاهی وجود ندارد نه اینکه در دانشگاه وجود نداشته باشد بلکه آیین‌نامه وجود دارد.

معمولا به ندرت مدیر، کارشناس و هیات‌علمی دانشگاه در برابر مسائلی که رخ می‌دهد، فکر می‌کنند، زیرا برای همه‌چیز آیین‌نامه وجود دارد و این فکر در آیین‌نامه وجود ندارد. زمانی که برای همه‌چیز آیین‌نامه وجود دارد، کارشناس دانشگاه نیازی به فکر کردن ندارد.

مساله مهم این است که دانشگاه، هیات‌علمی و دانشجو چگونه تعریف می‌شوند. این تعریف در رفتار‌های عملی در سیستم دانشگاه تاثیر‌گذار است.

نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
ایران واکنش جدیدی خواهد داشت؟
پاسخ تل‌آویو به ایران به تمام معنا مسخره بود
تعطیلی پنجشنبه ها اشکالی در ارتباط با بازارهای جهانی وارد نمی کند
بازگشت دوباره به استقلال؟
تکلیف حضور گل محمدی و فرهاد مجیدی در تراکتورسازی مشخص شد
سرمربی پرسپولیس پیشنهاد جدید دریافت کرد
درحمله به پایگاه نظامی عراق شرکت نکردیم
کرایه‌های حمل و نقل عمومی افزایش یافت
نخستین واکنش آمریکا به انفجار بزرگ در پایگاه حشدالشعبی عراق
زمان شارژ سهمیه بنزین اردیبهشت مشخص شد
آمریکا موشک‌های پدافندی اسرائیل را شارژ کرد
شایع‌ترین نشانه‌های وسواس
سامانه بارشی جدید در راه کشور
ریچارد هاس: ایران می‌تواند تنگه هرمز را ببندد
روایت چتم‌هاوس از موفقیت راهبردی ایران در حمله به اسرائیل
معاریو: ایران، روز قیامت را به اسرائیل نشان داد
قتل زن میانسال به دست دختر ۱۱ ساله
یک عادت مهم برای کاهش استرس و سلامت قلب
گفت و شنود/ به تو مربوط نیست!
صفحه نخست روزنامه‌های اول اردیبهشت
خانه سست عنکبوت/ فعالان دانشجویی در خصوص پیامدهای عملیات «وعده صادق» چه می‌گویند؟
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top