این از مهمترین خصوصیات دولت روحانی است؛ بهجای اینکه دولت برای نظام هزینه شود، نظام باید هزینه ناتوانی مدیران این دولت را بپردازد!
اما علت چیست و راهحل؟!
1- تجربه نشان داده است دولتها عمدتا قابلیت زیادی دارند که در چهار سال دوم خود اپوزیسیون شوند و خدمت و خدمتگزاری به حاشیه رفته و حدیث نفس و قدرت و فرصتطلبی و پر کردن جیبها و در واقع تلاش برای بقای پس از مدیریت، جای آن را بگیرد. مقامات و دولتهای مختلف نشان دادهاند استعداد بسیار بالایی دارند که در سالهای انتهایی عمر دولتشان تبدیل به اپوزیسیون شوند. اگر هر دولتی تنها چهار سال برای نمایش توانایی خود فرصت داشت و امکان دوباره نامزد شدن روسای جمهور نبود، شاید دولتها بهتر میتوانستند تمام قوای خود را برای ثبت توانایی خود بر تاریخ کشور بهکار گیرند و طمع بازگشت به عرصه قدرت از آنها بریده میشد.
2- دولتها ثابت کردهاند ظرفیت و توانایی اداره بعضی امور را ندارند و بعضی مسائل حاکمیتی به اشتباه زیرمجموعه دولت قرار گرفته و نهایتا به پاشنه آشیلی برای نظام مبدل شده است. عرصه منابع طبیعی خصوصا آب، خاک و هوای کشور، عرصه فرهنگ بهویژه سینما، تئاتر، مطبوعات و آموزشوپرورش و فضای مجازی، حساسترین عرصههای حیاتی کشور هستند که سیاستگذاری پیوسته و عوامل اجرایی حاکمیتی و غیرجناحی و متخصص را میطلبند و آلوده شدن آنها به جناحبازی و دولتهای متضاد، سبب از دست رفتن فرصتهای حیاتی کشور در این 40 سال شده است. این دو عرصه میتوانند توسط هیات یا کمیتهای حاکمیتی، نیمهانتخاباتی، متشکل از همه قوا و غیرجناحی اداره شوند و رفع هر نوع کاستی و ضعف بیمحابا از آنها مطالبه شود. دولت و نظام آنگاه که خود را آسیبشناسی و رفرش نکند، فرسوده و فرتوت خواهد شد.
همانطور که دولت و دیگر قوا بر عملکرد نهادهای حاکمیتی نظیر صداوسیما نظارت مستقیم دارند(شورای نظارت صداوسیما) لازم است که حاکمیت نیز نظارت خویش بر برخی از نقاط فرهنگی پاشنهآشیل نظیر آموزشوپرورش و سینما را تقویت کند.
برای رفع این مشکل لازم است با توسعه دامداری و شیلات در استان چهارمحال و بختیاری مردم را تشویق کنیم که دست از کشاورزی بردارند و بگذارند آب به مسیر طبیعی خود جاری شود و به زمینهای غنی از سیلیس و مواد معدنی شرق اصفهان برسد. دقت کنید ایل بختیاری هم در طی هزاران سال با درک طبیعی و تجربی این نکته از کشاورزی در ییلاقها خودداری می کرد و اجازه می داد آب به سوی پایین دشت روان شود و در عوض با دامداری روزگار می گذراندند. اقدام خائنانه رضاخان پهلوی در یکجا نشین کردن عشایر از یک سو ضربه جبران ناپذیری به دامداری ایران زد و از سوی دیگر عشایر مجبور به کشاورزی شدند که سبب شد آب کمتری به پایین دست رودها در اصفهان و خوزستان برسد.