ارتجاعی که رنگ سبز به خود گرفت اما ناکامیاش در سال 88 و عملکردهای منفی رئیس دولت وقت، موجب تقویتش در 4 سال بعد شد. انقدر که حسن روحانی که به گفته مرحوم هاشمی رفسنجانی، در آغاز تبلیغات سه درصد بیشتر رأی نداشت، رئیسجمهور شد.
خبرنامه دانشجویان ایران: محمدرضا کردلو// در مورد انقلاب اسلامی ایران، این کنش و واکنش در محیط خانوادگی دارای بیشترین تأثیر و تأثر است. خانوادههای انقلابیون، که به تعبیری و البته نه به معنایی که در این نوشته استفاده خواهیم کرد "تنگه احد" نظام هستند. اینکه در تنگه احد نظام به دنبال فزونی و غنیمت دنیا برای خود و خانواده خود هستند یا نه، انتخاب دیگری دارید و الوات بالاتر را انتخاب میکنید. درواقع خانواده در نظام انقلابی، فارغ از اینکه نهاد مبدأ برای ورود به اجتماع است، یک تشکیلات است. تشکیلات نیز قواعد خودش را دارد. در تشکیلات و در شرایطی که تضاد یا منافات منافع رخ میدهد، اولویت بر تشکیلات است تا شخص. همین نسبت در نسبت خانواده با نظام انقلابی نیز برقرار است.
در شرایط تضاد منافع میان تشکیلات خانواده و نظام انقلابی حتماً اولویت و حق با نظام است. این نکته مهم و البته مغفول در نگاههای آسیب شناسانه به انقلاب اسلامی ایران، موجب شده است تحلیلهای یکسویه نگری نسبت به موضوع تغییر و عقبگرد آدمهای انقلابی در یادداشتها و نوشتهها جاری باشد. تحلیلهایی که نسبت شخص انقلابی بازگشته از مسیر را با نظام بررسی میکنند و تغییر مواضع وی را در سخنرانیها و گفتهها دنبال میکنند و تصویری از رابطههای شخصیتر و روانشناسی تغییر در دل خانواده فرد انقلابی ترسیم نمیکنند.
درحالیکه روانشناسی سیاسی و اجتماعی از مهمترین وجوهی است که در تحلیل رفتارهای سیاسی موردتوجه قرارگرفته است و تحلیلهای تازهتر از تحولات نشان از پررنگتر شدن این گرایش در علوم سیاسی حکایت میکنند. چرایی ارتباط موضوعات روانشناختی به سیاست و نقطه عزیمت تصمیمات مملکتی در سیاستمداران در این گرایش تحلیل میشود.
خانوادهها، در این نوع نگاه اصالت بیشتری در تصمیمهای سیاسیون پیدا میکنند. نگاه اعضای خانواده، سبک زندگیای که برای فرد انقلابی میسازند، خواستههایشان، گرایشهای اعتقادی و سیاسیشان، انتخابهای اجتماعی و فرهنگیشان و مواردی شبیه به اینها بهشدت در تصمیمگیری مدیر یا مسئول فعال در نظام مؤثرند. اگرچه این تأثیر و تأثر قاعده نیست، اما در بسیاری از موارد ناگزیر است و فرد سیاسی اینجاست که باید اولویتهایی که در بالا ذکر شد را مدنظر قرار دهد. نگاه به عالم سیاست از این زاویه جذاب و ماجراجویانه است. خواندن خاطرات آدمهای سیاسی که دچار تغییرات اساسی فکری و عقیدتی شدهاند، خود گویای اهمیت و تأثیر خانواده است. آدمهای انقلابی بهشرط انقلابی ماندت، البته استثنا هستند. آنهایی که در اجرای عدالت اتفاقاً از خویشان آغاز میکنند.
همهچیز از این انتخاب آغاز میشود. این انتخاب مرز باریک میان شروع یک ارتجاع و ادامه مسیر انقلابی است.
این انتخابها در مواقعی بهشدت متأثر از نظام خانوادگیای است که شکلگرفته و جهتگیریها را مشخص میکند. پس از انقلاب اسلامی ایران و بعد از گذار از سالهای ابتدایی دهه 60 و شکلگیری جریانهای چپ و راست این نظامهای خانوادگی وزنههای سنگینی در انتخابها به شمار میآمدند. پیوندهای فامیلی و تفکرات مشابه موجب تقویت هرکدام از این گروهها شد و در بیستوچندساله گذشته، در بخشی از حاکمیت بهطور چرخشی حضور یافتهاند. ساکنان سنتی خیابان یاسر و خیابان ایران، فارغ از پراکندگی جغرافیایی امروزشان که کلنیهایی سیاسی - فامیلی را در پاسداران و نیاوران نیز ایجاد کرده، بهعنوان رقبای اصلی یکدیگر ظاهر میشدند. عبور از سالهای جنگ موجب میشد تا نظام خانوادگی این دو جریان مانند قبل اهل تعارف نباشد و در موارد بسیاری تسامح کند. این تسامح موجب فاصلهگذاری جدی این نظامات خانوادگی از ارزشهای سالهای ابتدایی انقلاب میشد. برخی البته این رویکرد را در همان سالهای جنگ در پیشگرفته بودند. انتخابات سال 88، نماد جدی تقابل روحیات و انگیزههای مرتجعانه باارزشهای ابتدای انقلاب بود. آنچه از آن به "شورش اشرافیت علیه جمهوریت" تعبیر شد.
این شورش صرفاً شورش یک گروه سیاسی خاص یا شورش چپ علیه راست نبود. شورش تربیتشدگان همان نظام خانوادگی و درواقع حاصل تسامح انقلابیون چپ و راست در مورد خانوادههایشان بود. برای آنانی که اخبار سال 88 را بهخوبی دنبال میکردند، بازداشت فلان آقازاده یا دختر فلان وزیر و بهمان وکیل اخباری عادی بود.
تعارض با ارزشهای انقلابی در اوج بود و نگرانیها همانطور که می دانیم معطوف به رأی مردم نبود. چراکه مردم در یک انتخابات 40 میلیونی با فاصلهای 11 میلیونی نفر اول خود را انتخاب کرده بودند. انتخابات 4 سال بعد از سال 88 نشان داد، نظامی که بر سر 0.7 رأی بیشتر میایستد، 11 میلیون تقلب نمیکند. پس چرا خیابانها شلوغ شد؟ این صدا صدای چه کسانی بود؟ کدام نسل و بچههای کدام مدرسه؟ سال 88 خیلی مهم بود. انقدر که شاید بتوان گفت سال 88، منهای 9 دی و تجمعات حضور گسترده مردم علیه آشوبگران، سال قدرتنمایی "ارتجاع" درصحنه سیاسی کشور بود.
ارتجاعی که رنگ سبز به خود گرفت اما ناکامیاش در سال 88 و عملکردهای منفی رئیس دولت وقت، موجب تقویتش در 4 سال بعد شد. انقدر که حسن روحانی که به گفته مرحوم هاشمی رفسنجانی، در آغاز تبلیغات سه درصد بیشتر رأی نداشت، رئیسجمهور شد. بنفشی شدن ارتجاع تصدیقی بر همه ادعاهای پیشین درباره تأثیر سبک زندگی مرتجعانه بر ارتجاع در نظام انقلابی بود. کسی که در سال 92 به ریاست جمهوری برگزیده شد، یکی از فعالترین افراد جریان راست سنتی و از محافظهکارترین آنها بود، اما راهی که در پیشگرفته بود، تمایلات جریان چپ را برآورده میکرد.
چپ و راست تفکر ارتجاعی به هم بازگشتند و پس از روی کار آمدن او همان آقازادهها و دخترخانمهای تربیتشده در فضای فکری و خانوادگی خیابان یاسر و حتی ایران، میاندار شدند. البته که در سالهای پیشتر نیز میاندار بودند اما یکی مثل رئیس دولتهای نهم و دهم انتخابشان نبود. حالا و در کشاکش فقر و چالشهای اقتصادی تربیتشدگان تسامح اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70، ککشان هم نمیگزد. چرا بهعنوان بخشی از جریان ارتجاعی حاکم در بخشی از حکومت، بهحساب میآیند و بیشتر از همیشه هستند و حضور دارند.