مساله مهم و اشکال اساسی، وابستگی بیش از حد بسیاری از پستداکها به استادهای راهنمایشان است. این وابستگی، موجب سوءاستفاده از آنها میشود که مقدار آن نیز در حال افزایش است. دکترهای فارغالتحصیل کشورهای ثروتمند، معمولا این مشکل را ندارند، زیـــرا آنها میتوانند از حمایتهای بورسیههای کشور خود بهرهمند شوند، اما در کشور ما قطعا این مشکل وجود خواهد داشت، چون دستمزدها میتواند به صلاحدید استاد راهنما کم یا متوقف شود و این مساله، خود دلیل دیگری است که پستداکها را به صورت کامل به استاد راهنما وابسته میکند.
خبرنامه دانشجویان ایران: سعیده مرادی*// شکایت از دوره Postdoc در همه دنیا ناشی از کار زیاد، حقوق و درآمد پایین، عدم قدردانی و احتمالا کار زاید و بیهدف است. اما مساله بدیهی آن است که همه افرادی که به این دوره وارد میشوند، چندین سال از عمرشان را در آموزش و تحقیق در دوره Postdoc سرمایهگذاری میکنند، به امید آنکه پس از گذراندن این دوره، یک موقعیت شغلی خوب و متناسب با مهارتهای تحقیقاتیشان فراهم شود. اما امروزه کمبود موقعیت شغلی استادیاری این هدف را کمرنگ و کمرنگتر میسازد. در نتیجه به پستداکها بهعنوان همکاران تحقیقاتی، استادیاران همکار استخدامنشده یا دانشمندان میهمان مینگرند؛ یعنی هر چیزی که به ظاهر خوب است و در حقیقت بیمعنی است.
تعبیر و تعریف نادرست یک کلمه همیشه بیانگر آن است که مشکلی وجود دارد؛ این موضوع در مورد کلمه پست داک نیز صدق میکند. از طرفی در دانشگاهها، موقعیت هیاتعلمی شدن به خاطر اساتیدی که از بازنشستگی امتناع میکنند، کاهش یافته است. همچنین بازار شغلهای آکادمیک به علت روابط بینفردی و فقدان موقعیتهای جدید و مستقل کمیاب شده است و تمام این مشکلات منجر به ایجاد ترافیک سنگینی در پایان راه پستداک میشود. در نتیجه آنهایی که در تونل پستداک گرفتار میشوند، باید یک دوره دوم یا سوم آموزش پستداک را بگذرانند.
اما طولانی بودن دوره پستداک نیز نهتنها روی رزومه حرفهای افراد خیلی جالب به نظر نمیرسد، بلکه از ظاهر بدی نیز برخوردار است. تقریبا حقوق 80 درصد Postdocها از طریق گرنتهای اساتید راهنمایشان پرداخت میشود. این موضوع، خود دارای مزایا و معایب فراوانی است.
اما مساله مهم و اشکال اساسی، وابستگی بیش از حد بسیاری از پستداکها به استادهای راهنمایشان است. این وابستگی، موجب سوءاستفاده از آنها میشود که مقدار آن نیز در حال افزایش است. دکترهای فارغالتحصیل کشورهای ثروتمند، معمولا این مشکل را ندارند، زیـــرا آنها میتوانند از حمایتهای بورسیههای کشور خود بهرهمند شوند، اما در کشور ما قطعا این مشکل وجود خواهد داشت، چون دستمزدها میتواند به صلاحدید استاد راهنما کم یا متوقف شود و این مساله، خود دلیل دیگری است که پستداکها را به صورت کامل به استاد راهنما وابسته میکند.
متاسفانه حتی پستداکهایی وجود دارند که برای 25 یا 50 درصد حقوق واقعیشان کار میکنند و حتی مجبورند به صورت تماموقت کار کنند. دوره پستداک میتواند ناامنترین و آسیبپذیرترین دوران زندگی مشترک زوجین به دلیل نبود آیندهای روشن و حتی نبود حقوق کافی برای گذران زندگی باشد.
عدم وجود نظارتهای کافی موجب خواهد شد Postdocها به نیروهای کار باهوش و ارزان آزمایشگاهی تبدیل شوند. ما دانشجویان و فارغالتحصیلان دکتری نباید به دام تکرار این دور باطل و این باتلاق گرفتار شویم، چون همانگونه که در دوره دکتری حقوقی دریافت نکردید، بیمهای نداشتید و صدای شما را کسی نشنید، در پسادکتری نیز همین اتفاقها خواهد افتاد. روسای دانشگاهها هیچ احساس مسئولیتی نسبت به پستداکها ندارند. بسیاری از پستداکها حتی بیمه مناسبی هم ندارند. حقوقی متناسب با ساعات کاری خود دریافت نمیکنند و قطعا بعد از این دوران سن شما نیز برای استخدام بالاتر خواهد رفت و کمکم از چرخه استخدام خارج خواهید شد و دقیقا هدف اصلی برای حمایت از دوره پستداک همین است؛ خارج کردن بسیاری از نیروهای کار از چرخه طلب شغل به واسطه شرط سنی.
* دانشجوی دکتری فیزیولوژی دانشگاه تبریز