به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ رضا مشتاقی* در تحلیلی درباره اوضاع این روزهای بازار ارز نوشت: 1- پاییز1330، چند ماهی است که از ملی شدن صنعت نفت میگذرد. فروش نفت ایران تحریم است و بسیاری از منابع مالی کشور توسط انگلستان بلوکه شده است. دولت دکتر مصدق ناچار به چارهاندیشی میشود و یکی از راهها را در فروش اوراق قرضه و استقراض داخلی میداند. سیام آذرماه، دکتر مصدق در پیامی رادیویی از مردم میخواهد با خرید اوراق قرضه «گذشته از اینکه در بهبود وضع مالی دولت کمک مؤثر میکنید، برای آتیه فرزندان خود نیز سرمایه و اندوختهای فراهم سازید ...».
آیتالله کاشانی نیز در پیامی به مردم گفت: «امروز است آن روزی که جهاد شما باید با بذل مال به عمل آید. خریداری اوراق قرضه ملی فرض ذمه آحاد مسلمانان است».
گزارشهای تاریخی حکایت از استقبال پرشور مردم در روزهای آغازین عرضهی اوراق قرضه از این طرح دارند. گزارش شده است که بسیاری با وجود خرید اوراق قرضه، اصل برگه را نمیگرفتند و یا از کوپنهای جایزهی آن استفاده نمیکردند و در واقع یک کمک بلاعوض و یا یک قرضالحسنه را در اختیار دولت قرار میدادند. حتی طبقات متوسط و ضعیف نیز در حد توان خود و با فروش فرش زیر پا و دیگر اقلام ارزشمند خود کوشیدند تا با مشارکت در این طرح از دولت مستقر حمایت کنند و مانع سقوط دولت و سر خم کردن آن در برابر بیگانگان شوند.
2- ماهها است صفوف به هم فشردهی در برابر صرافیها و بانکها، شوق بخشی از مردم به خرید ارز و دمیدن بر آتش آن در شبکههای اجتماعی را شاهد هستیم و کیست که نداند این شیب تند افزایش قیمت دلار تا حد زیادی متاثر از افزایش تقاضا است. تقاضایی که خود نه مبتنی بر یک نیاز عینی مثل مهاجرت یا خرید کالای خارجی، بلکه به قصد سود بردن و از ترس از دست دادن سرمایهی خود است. چرا به مانند مثال تاریخی ذکر شده، مردم نه تنها به کمک کنترل قیمت ارز نیامدهاند، بلکه حتی باعث تشدید این بحران شدهاند؟ به راحتی میتوان چند عامل روانی مهم برای این پدیده یافت:
3- اول: صادق نبودن. اگر نگوییم محال، سخت است بتوانی کسی را با خود همراه کنی که میداند با او صادق نیستی. دولت مصدق صادقانه مشکل پیش روی دولت را با مردم در میان گذاشت و توانست بخشی از مردم وطنپرست را با خود همراه کند. دولت روحانی در این زمینه نمرهی قبولی میگیرد؟
در آغاز بهمن ماه سال پیشین، رئیسجمهور روحانی در مصاحبهی تلوزیونی با رضا رشیدپور در جواب این سوال که «پس چرا دلار 4750 تومان شده است؟» گفت «اولا دلار 4750 تومان نیست. وسط دعوا نرخ تعیین نکنید. خیلی پایینتر از این هست و باز هم باید پایینتر از این بیاید. این کاری است که باید بانک مرکزی انجام دهد... نوسانات ارز بلند مدت نخواهد بود» . در انتهای مصاحبه هم دیگر بار و با اصرار رشیدپور، رئیسجمهور تاکید کردند که «خیال مردم از دلار راحت باشد». رئیس بانک مرکزی هم وعده داده بود که در بهمن و اسفندماه، آرامش به بازار ارز بازخواهد گشت.
4- اگر هم این دومی –ناتوانی و ناکارآمدی- توسط مردم برداشت شود، باز میتواند محرکی در شکل دادن صفوف برابر صرافیها باشد. دولت این روزها کارنامهی قابل قبولی در عمل کردن به وعدههای خود ندارد و فارغ از تودهی مردم، برخی از هواداران و مشاهیری که طرفدار دولت بودهاند نیز امروز دولت را به عملکردن به وعدههای خود فرا میخوانند یا از طرفداری خود از دولت برائت میجویند. وقتی مردم، دولت را ناتوان از پرداختن به وظایف و عاجز در عمل کردن به وعدهها ببینند، حتم میکنند که اوضاع بدتر میشود که بهتر نخواهد شد و در این میانه، ترجیح میدهند هر کدام به پاره چوبی خود را از این کشتیِ بیناخدا نجات دهند و کار نداشته باشند صف بستنهایشان، با پول ملی چه خواهد کرد.
دیگر قوا هم در کنار دولت در این امر بیتقصیر نخواهند بود. مجلسی که نتوانست شفافیت اقتصادی را به ارمغان بیاورد و دستگاه قضائی که نتوانست مردم را از برخورد کردن با فساد و صیانت از اموال عمومی مطمئن کند، این هراس را میان مردم میآفریند که «بر فرض که ما فداکاری کردیم برای حفظ ارزش پول ملی؛ این پول که خرج ما نخواهد شد... میرسد به آقایان و آقازادگان و زنجانیها و جمشید بسماللهها و ... بگذار کلاه خود را بچسبیم». با مردم باید گفتوگو کرد. صادقانه و مصمم به اصلاح. تنها در این صورت است که مردم همراهی میکنند.
5- اینجا از ایراد بعدی رونمایی میشود. هر چقدر شبکههای اجتماعی و محافل خصوصی پر شده است از بحثهای معطوف به دلار، مقامات رسمی و رسانههای دولتی و ملی سکوت پیشه کردهاند. هیچ کس هیچ نمیگوید که چرا دلار این طور بالا میرود و دولت قصد دارد چه کند و مردم چه باید کنند و چرا باید اینچنین کنند. شاید مهمترین موضعگیری رسمی را باید توئیت «آشنا»یان دولت دانست که فرمودهاند «مشکل فقط چهارراه استانبول نیست؛ بخشی از مشکل چهارراهی است که به استانبول، اربیل، دوبی و ... منتهی میشود. مردم و دولت نه تسلیم بحران سازی اجتماعی دی ماه شدند و نه تسلیم بحران سازی اقتصادی، ارتباطی و اطلاعاتی اردیبهشت میشوند. ساعت پایتخت ایران هرگز به وقت شام تنظیم نخواهد شد.»
گزارههایی به هم پیچیده و لفاظیهایی نامفهوم که بعید است کسی از مردم سرگشتهای که نجات و منفعت خود را در صرافیها میجویند چیزی از آن بفهمد و مبتنی بر آن چارهای بیاندیشد. بر عکس؛ هر که این جناس و مراعاتالنظیرها را در ادبیات دولتمردان ببیند، مطمئن خواهد شد که کسی به فکر نیست و خود باید چارهای بیاندیشد و «این وسط گوشت قربانی مردماند».
اشتباه میکنید کاپیتان! این طوری این هواپیما سقوط میکند.
6- با این وجود، بیایید خودمان به خودمان رحم کنیم. هر چند کسی به فکرمان نباشد، خودمان که میدانیم این گران شدن ارز به خاطر تقاضای بالا و سقوط ارزش پول ملی، بیش از همه خودمان را متضرر خواهد کرد. بیایید رحم کنیم به بیماران چشم به راه داروهای خارجی، به دانشجوهایمان که در حال تحصیل در دیگر کشورها هستند یا قصد چنین کاری دارند، به ورزشکارانمان که اردوهای برونمرزیشان به خاطر گرانی ارز لغو خواهد شد، به خودِ خودمان. هر چند کسی نخواهد با ما صادق باشد، کسی نخواهد به وعدههایاش عمل کند، کسی نخواهد با ما سخن بگوید، کسی نخواهد فکری کند، بیایید خودمان به فکر خودمان باشیم. دود این گرانی به چشم خودمان خواهد رفت. میشود این صفهای در برابر صرافیها، به صداهای مطالبهگرِ بلند شده در برابر مسئولین بدل شود. شاید دیگران هم فکری کنند.
* کارشناس ارشد رشته حقوق دانشگاه شهید بهشتی