البته خوب است که عموم از علم خبر داشته باشند، اما چند نکته را لازم است در نظر بیاوریم:
الف) این مطالب چقدر «علمی» است؟
این «نمایشهای علمی» عموما از الگویی واحد پیروی میکنند و آن عبارت است از برشمردن مسائل و مشکلات مورد ابتلای فردی و جمعی، ربط دادن این موارد به سیاست، حکومت، تاریخ، زبان ایرانیان، وضع علم در کشور و... سپس نتیجه گرفتن «فروپاشی یا سقوط» و نهایتا این ادعا که برای حل مسائل باید گفتوگو کرد.
پیگیری و سنجش این مطالب (چنانکه در صفحه اندیشه شماره جاری و شمارههای پیشین به بعضی از این مطالب پرداخته شده) نشان میدهد اولا از هیچ متدولوژی مشخص علمی پیروی نمیکنند؛ ثانیا در مفاهیم، ارجاعات و استنادات دچار مشکل هستند و ثالثا مسالهای «علمی» را طرح نمیکنند بلکه مقدمات شبهعلمی، بهانه مطرح شدن یک اصطلاحا «راهحل» است با عنوان «بیایید گفتوگو کنیم» و هیچ مشخص نیست که این اصطلاحا «راهحل» چه ربطی به کدام بحران دارد و دقیقا بناست چه مسالهای را و چگونه حل و فصل کند.
آنچه در این مطالب برجسته است، صورتبندی عامیانه و عامهپسند آنهاست. آنچه آقای دکتر فاضلی با عنوان «افسانه پیل و پراید» مطرح کردند قریب به سهمیلیونبار در تلگرام دیده شد و آنچه آقای دکتر ناظمی طرح کردند مبتنیبر کتابی عامهپسند درباره موفقیت است که بارها توسط افراد و بنگاههای مختلف نشر، در ایران به چاپ رسیده است. پس تا اینجا اهمیت این مطالب نه از جهت «متدولوژی»، «ارجاعات و استنادات علمی» یا «اتقان» آنها، بلکه از جهت رواج عمومی آنهاست.
ب) چرا این مدل «طرح بحران» عامهپسند است؟
اولا شاید همین لزوم شیوع و فراگیری است که باعث شده این اعضای محترم هیاتعلمی، نظر غیرعلمی و شبهعلمی خود را بهعنوان «قول جازم علمی» مطرح کرده و «اعلام عمومی» بفرمایند. آخر اگر بنا باشد مطلبی در محیط آکادمیک طرح و بررسی شود، لازم است لااقل صورت علمی داشته باشد و در مجرای علم و تحقیق (مقاله، طرح پژوهشی و...) طرح شود؛ مگر اینکه این اساتید محترم بر آن باشند که «راهحل علمی برای مسئولان» دیگر پاسخ نمیدهد و مشکلی را حل نمیکند؛ این البته با مناصب ایشان مناسبت ندارد. این اساتید هرکدام مناصب علمی-سیاسی دارند و لااقل آقایان فاضلی و ناظمی با مرکز بررسیهای استراتژیک همکارند و فرمایشاتشان از سوی این مرکز، مورد اقبال هم هست. پس اگر کسی بناست نظر عالمان را جویا شده و در سیاست مداخلت دهد، خود ایشان باید چنین میکردند.
ثانیا حوالهکردن مسائل و مشکلات و بحرانها به عاملی که «هیچ ربط مستقیمی به مردم ندارد» میتواند جنبه تسکین و آرامبخشی داشته باشد. این فرافکنی (چنانکه در روانکاوی فروید و پس از آن نیز مطرح است) بهنحوی سازوکار روانی و دفاعی است در برابر نگرانی. با این سازوکار امیال و انگیزههای ناپسند که شناخت آنها در «خود» میتواند موجب اندوه شود، به دیگران یا محیط نسبت داده میشود تا فرد را از احساس گناه برهاند؛ به این ترتیب فرد خود را بیعیب و نقص تصور کرده و آرام میگیرد.
ثالثا افواه عامه، نه اقتضای مباحث علمی پیچیده و پایشهای دقیق را دارد و نه میتوان وضع عمومی را با محیط آکادمیک تعویض کرد. پس اینگونه سخنان شبهعلمی، در افواه موثر میافتد و در میان غیرمتخصصها هم گسترش مییابد. نکته مهم آن است که مقدمه فرمایش این اساتید، مسائلی است ملموس که مردم با گوشت و استخوانشان با آن سروکار دارند؛ گرچه نتایجی که این اساتید از آن مقدمات شبهعلمی میگیرند، ربطی به مقدمات ندارد. ضمن اینکه عنوان استاد و دکتر و... هم موجب قبول عام این نظرات خواهد شد.
ج) اثر این طرح «بحران» چیست و راهحلش کدام است؟
این «طرح بحران» اگر یک اثر داشته باشد، نه پیش بردن «طرح سیاسی گفتوگو» بلکه «رخوت عمومی» است. این طرح بحث راهی برای مشارکت عموم مردم در پیش بردن کار کشور و حل مشکلات ارائه نمیکند بلکه فرافکنی و نسبت دادن مشکلات به «دیگری» را رواج میدهد. طبعا کسی که خود را موظف و ذیمدخل نداند، اقدام موثری هم نخواهد کرد. طرح گفتوگو بر آن است که از مزاعم و آرای همگانی در جهت سنگین کردن کفه جناحی سیاسی در مسائل کشور بهره ببرد و اعتراضات را با «درآوردن ادای علم» به نفع خود مصادره کند. ملالی نیست ولی مشکلاتی که این حضرات در مقدمه سخنانشان برمیشمرند، با این بازیها حل نخواهند شد و اعتراض (خصوصا به وضع معیشتی یا اقتصادی) با «شبهعلم» و نمایش، پاسخ نمیگیرد و در این میان این دولت است که با میدان دادن به این نمایش، پا روی پوست خربزه گذاشته است.