قبل از ورود شبکههای اجتماعی به فضای عمومی جامعه، فرهنگسازی باید مطابق با ارزشهای فرهنگی صورت گیرد اما ظاهرا ایرانیان در این مساله توجیه نیستند. پس از وقایع مختلف ملی در ایران، حضور پرشور مردم در صفحات مختلف اجتماعی مربوط و حتی نامربوط دیده میشود که نشاندهنده جلوه ناصحیحی از ایرانیان است.
خبرنامه دانشجویان ایران: معین حافظیزاده*// امروزه فضای مجازی، به گونهای فراگیر شده است که تمامی اقشار جامعه از غنی و فقیر، پیر و جوان و حتی کودکان نیز درگیر آن هستند. استفادههای گوناگونی از شبکههای مختلف اجتماعی میشود. اما مساله مهم بیش از هر چیز در این باره، فرهنگ صحیح استفاده از این فضاست؛ حال چه از جنبه فردی، چه از جنبه اجتماعی.
شروع فعالیت در فضای مجازی را در جهان میتوان بین سالهای اولیه قرن 21 دانست که پس از دسترسی همگان به اینترنت در ایران نیز رواج یافت و میتوان گفت اکنون به مرحله اوج خود رسیده است و تمامی اقشار جامعه به نحوی بهرهمند و درگیر آن هستند. یقینا فضای مجازی و اینترنت در بهبود و توسعه دولت الکترونیک نقش بسیار موثر و تعیینکنندهای داشته و اثرات مثبت فراوانی در زمینه دسترسی و آسانسازی مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارد؛ اما جنبههای منفی و نادرست زیادی نیز داشته است که بستگی به سبکهای مختلف استفاده از آن دارد.
قبل از ورود شبکههای اجتماعی به فضای عمومی جامعه، فرهنگسازی باید مطابق با ارزشهای فرهنگی صورت گیرد اما ظاهرا ایرانیان در این مساله توجیه نیستند. پس از وقایع مختلف ملی در ایران، حضور پرشور مردم در صفحات مختلف اجتماعی مربوط و حتی نامربوط دیده میشود که نشاندهنده جلوه ناصحیحی از ایرانیان است. (ناسزاگویی در صفحات افراد مشهور پس از وقایع ملی و قص علیهذا)
در واقع این شبکهها جایی برای تخلیه انرژیهایی به نوعی سرکوب شده و جامانده در دنیای واقعی هستند که بر سر افراد مشهور و صفحات مطرح جهانی خالی میشوند.
اگر به کمی عقبتر از وقوع این قضایا بازگردیم، مشاهده میکنیم عامل اصلی، خود افراد هستند، نه چیز دیگری؛ به این معنی که ما از لحاظ شخصیتی و روحی دچار نوعی بحران و تعلیق در میان آنچه هستیم و آنچه میخواهیم باشیم و به آن دست نیافتهایم، قرار گرفتهایم. در فضای مجازی، افراد هویت اصلی خود را قبول ندارند و میخواهند از خود، شخصیت دیگری بسازند. عامل اصلی این مساله تاثیرات منفی از شبکههای اجتماعی است. متاسفانه این تاثیرات منفی در اذهان عمومی بسیار اثر گذارند و به نوعی کار خود را کردهاند. اگر بخواهیم مثالی درباره این مساله بزنیم میتوانیم به استفاده از فتوشاپ و برنامههای اصلاح اشاره کنیم که گاهی تا حدی پیش میروند که باعث به وجود آمدن فاجعه میشوند! حال چرا افراد دست به این هویتسازی جعلی میزنند؟ به نظر نگارنده، عوامل مختلفی در این مساله دخیل هستند.
عوامل شخصیتی: شاید بتوان مهمترین عامل در هویتسازی جعلی را شخصیت و تیپ روانی افراد دانست. برخی افراد به نوعی به خودشناسی و فهم درست از خود نمیرسند یا اینکه خود را قبول ندارند. این دو عامل اصلیترین دلایل جعل کردن خود است.
عوامل اجتماعی: فردی که به نظر خود در جامعه و واقعیت، حال به ظن خود یا بهواقع، مقبولیت ندارد، در پی دریافت تایید دیگران است و حاضر است برای کسب آن، دست به هرکاری بزند همانطور اشاره شد که یکی از آنها جعلیسازی است. این مساله به نظر طبیعی میآید؛ چراکه افراد همواره خواهان کسب مقبولیت اجتماعی هستند و این کار امروزه به راحتی در فضای مجازی امکانپذیر است. خواستن مقبولیت امری اجتنابناپذیر است؛ اما برخی افراد درصدد رسیدن به مقبولیت از هر طریقی؛ چه اخلاقی و چه غیراخلاقی هستند.
عوامل فرهنگی جهانی: دنیای اینترنت و دنیای مجازی، فضای گسترده جهانی است که امکان ارتباط نزدیک با تمامی افراد مشهور و غیرمشهور را فراهم میکند. این نکته مثبتی از فضای مجازی است؛ اما به شرطی که باعث سرخوردگی نشود. برخی افراد به دلیل قبول نداشتن سبک زندگی شخصیشان و فرهنگ جامعه خود با دیدن فرهنگهای دیگر و سبکهای مختلف زندگی، مخصوصا افراد مشهور، در درونشان خودباختگی ایجاد میشود که نتیجه آن، منجر به شبیهسازی خود، هرچند غلط یا درست به آن سبک زندگی میشود.
با وجود مجازی بودن این شبکهها، نباید از تاثیر آنها در جامعه و فرهنگ غافل شد اما متاسفانه این غفلت دیده میشود. فعالیت روزمره افراد به حدی در این فضا افزایش یافته است که به سطح فرهنگ و جامعه نیز نفوذ کرده و افراد هویت جعلی خود را در زندگی واقعی نیز باور کردهاند که نتیجه بسیار آسیبزا و خطرناکی را در پی دارد. به نظر میرسد پیشگیری قبل از درمان صورت نگرفته است و حال غده سرطانی فضای مجازی به زندگی عادی و روزمرهشان سرایت کرده است. متاسفانه فرهنگسازی و استفاده درست از این امکانات- که میتوان گفت اکثر قسمتهای مثبت آن، جز سهولتهای دسترسی آسان، نادیده گرفته شده است- صورت نیافته و حال این بحران همهگیر شده است. قطعا در دنیای امروز بروز چنین بحرانی روند بازتولید فرهنگی و حضور فرهنگ اصیل هر ملتی را تغییر داده و به تعویق انداخته است و شکل جدیدی از سبکهای زندگی و فرهنگ جهانی را به وجود آورده است. شاید فیلترینگ و جلوگیری از دسترسی بتواند مانع از استفاده از فضای مجازی شود اما جلوگیری از انتقال سبک زندگی مجازی به زندگی واقعی مردم، به نظر سادهلوحانه میآید.
در این مرحله از بحران باید شاهد تغییر سیاستها در قبال فضای مجازی باشیم. در این راستا شورای سیاستگذاری فضای مجازی باید درصدد تدبیر و راهکار نوینی در زمینه فرهنگسازی، استفاده و جلوگیری از پیشروی بیشتر در زندگی اجتماعی مردم باشد. به این معنا که استفاده از این فضا قطع نشود اما سبک جدیدی برای استفاده از این فضا از طریق فرهنگسازی نوین و براساس خواستههای مردم ارائه شود.
*دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران