به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ امروز ۲۹ اردیبهشت است، سالگرد پیروزی مجدد حسن روحانی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری؛ انتخاباتی که کوران تبلیغات آن شاید هیچگاه تکرار نشود. از زیر پا گذاشتن خطوط قرمز نظام در موضوع گروهک تروریستی منافقین برای جمع کردن رای تا وعدههای رنگین و البته تخیلی کاندیدای پوششی غربگرایان.
این گزارش به دنبال حساب کشی از وعدههای رنگینی که روحانی و جهانگیری گاه با چاشنی اشک به مردم میدادند(از قبیل وعده وزارت زنان، ریشه کنی فقر مطلق، ایجاد یک میلیون شغل، ثبات قیمت ها، تکیمل و تحویل تمام واحدهای مسکن مهر، تامین آب شرب خوزستان خاک گرفته و...) نیست بلکه به دنبال پاسخ این پرسش است که روحانی سه سال باقیمانده را چگونه سر خواهد کرد.
1. سال اول دولت دوازدهم را باید سال انفجار خواستهای مردم دانست. غلظت وعدههای انتخاباتی روحانی و جهانگیری به حدی بود که از فردای اعلام نتایج انتخابات، این دولت با بحران انتظارات عمومی مواجه شد. عدم گشایش اقتصادی حاصل از رویای برجام سبب شد غربگرایان با تمرکز بر ایجاد دوگانههای مصنوعی سیاسی و اجتماعی، به دنبال سرریز کردن خواستهای عمومی از عرصه اقتصاد به عرصههای اختلاف زای سیاسی و اجتماعی باشند.
بلافاصله بعد از انتخابات دوباره اقتصاد به مساله اول جامعه تبدیل شد و اینبار دوگانههای خودساخته دولتیها نیز به آن ترکیب شد. تظاهرات هر روزه طیفهای جدیدی از مردم از بازنشستگان تا کارگران، بحران موسسات مالی و شیوه برخورد پلیسی- امنیتی دولت با این مساله، بحران کم آبی و تبدیل شدن آن به بحران امنیتی- قومی در مرکز ایران، اعتصابات کارگری در اکثر صنایع بزرگ کشور و در نهایت بحران امنیتی- سیاسی دی ماه سال گذشته که در بستر اعتراضات اقتصادی در بیش از 80 شهر کشور رخ داد، همگی بیانگر این نکته هستند که اقتصاد همچنان مساله اول مردم است.
در همین ایام شاهد برخی شبه بحرانهای مجازی در فضای مجازی هستیم که در بررسی ریشه آنها اگر نگوییم برخی وابستگان دولت دست داشتند، میتوان گفت که در گسترش بعد رسانهای آنها دخیل بودند. شبه بحرانهایی که هرگاه دولت تحت فشار افکار عمومی برای پاسخگویی بود، ایجاد میشد و نقش تونل انحرافی برای جامعه و البته سوپاپ اطمینان برای دولت بودند. تبدیل کردن حوزه سایبر به سنگ بزرگ اپوزیسیون را میتوان چارچوب عملکرد چنین شبه بحرانهایی نامید که چارچوب آن عبارت بود از ترویج آنارشیسم در برابر قوانین و حاکمیت، انتشار سندرم زجر ملی و در نهایت گسترش آنفولانزای نیویورکی(بحران های پنج گانه مشروعیت زدا از نظام). حساسیت این جنگ سایبری برای غربگرایان و دولت را میتوان در بحران خودساخته فیلترینگ تلگرام توسط شخص روحانی دید. موضوعی که از سطح یک دستورالعمل ساده برای قانونمند کردن فضای مجازی و جلوگیری از خسارتهای اقتصادی، اجتماعی و امنیتی آن، تبدیل به یک منازعه سیاسی سطح بالا در حاکمیت شد و صد البته نفاق دولتیها نیز بعد از مدتی آشکار شد.
2. ترکیب بحرانهای واقعی کشور با سبقه اقتصادی و معیشتی با شبه بحرانهای مجازی(با ریشههای شکل گیری بسیار مشکوک) سبب شده است سال اول دولت دوازدهم تبدیل به سال بحرانها شود. سالی که فضای عمومی کشور تبدیل به محل نزاع طیفهای مختلف مردم با هم شده است؛ از فحاشی و حمله مستقیم در فضای مجازی تا تلاش برای گسترش نفرت عمومی از حاکمیت و ایجاد درگیری بین عامه مردم در موضوعاتی چون حجاب و ...
این وضعیت سبب شده است تا دولت در یک دیالکیتیک امنیتی خودساخته اسیر شود. از سویی اعتراضات بر حق مردمی علیه وضعیت نابسامان فعلی را با نامدیریتی خود تبدیل به یک بحران عمومی میکند، سپس برای به حاشیه بردن آن به شبه بحرانهای مجازی متوسل میشود و نهایتا بازخورد این شبه بحرانها در فضای واقعی تبدیل به یک سطح منازعه جدید میشود. این چرخه ناکارآمد دولت برای فرار از پاسخگویی به عملکرد خویش، زمینهساز فلج شدن دولت روحانی در حوزه کارآمدی شده است.
3. شکست تنها دستاورد دولت یعنی برجام، ناکارآمدی گسترده در عرصه اقتصادی و معیشتی، بازگشت دوباره چرخه تحریمهای هوشمند از سوی آمریکا، بنبست سیاسی با شرکای سیاسی(روند پرحاشیه انتخاب شهردار تهران نشاندهنده اختلافات گسترده اعتدالیها با ستوان فقرات اصلاحات یعنی حزب اتحاد ملت است)، رفتارهای پرحاشیه شخص روحانی در تعامل با سایر نهادهای حاکمیتی و در نهایت تنزل سطح اعتماد عمومی به دولت، گریبان دولت را در آغاز سال دوم دولت دوازدهم گرفته است.
واقعیت این است روحانی و دولت دوزادهم با یک ناامیدی گسترده مواجه است. از سویی هیچ دستاوردی در هیچ حوزهای برای ارائه به عموم جامعه ندارد و از سویی به علت ذات کاسب کارانه خود در مواجهه با جریانات سیاسی در حال از دست دادن بدنه سرخورده خود است. اختلافات داخلی نیز که صدای روحانی در نشست هماندیشی مدیران دولت را در آورده است عملا دولت را در عرصه اجرایی زمینگیر کرده است. با آغاز سال جدید و شروع یکباره بحران ارزی شاهد بودیم که دولت و وزرای اقتصادی تنها نظارهگر امور بوده و توان هیچ اقدامی را نداشتند و بلافاصله تلگرام و حواشی پیرامون آن را برای فرار از افکار عمومی ایجاد کردند.
4. شکست تئوری تغذیه اقتصاد از جیب سیاست (برجام نمونه کاملی از این تئوری بود)، بازگشت به دوره تحریمهای گسترده و در نهایت اتمام تاریخ مصرف روحانی برای جبهه غربگرایان، عملا روحانی و دوستانش را به یک از پیش بازنده سیاسی تبدیل کرده است، بازندهای که نه توان و نه میل اقدام برای بازگشت دوباره را دارد. سه سال آینده را میتوان سالهای بیدولتی برای ایران نامید؛ سالهایی که با وجود ظاهری، دولت عملا هیچ گشایشی در امور رخ نخواهد داد و عرصههای عمومی و البته فضای مجازی پیش برنده امور جاری کشور خواهند بود.
باید منتظر ماند و دید روحانی و دوستانش راههای نرفته دیگری برای ادامه حیات سیاسی خود در نظر گرفتهاند و یا آغاز قرن جدید شمسی مهر پایانی بر توهمات مدیریتی تکنوکراتهای لیبرال مسلمان (به گفته حسین مرعشی در توصیف کارگزاران به عنوان مادر اعتدال) خواهد بود؟
* گزارش از سعید درویشی