در دو حالت میگوییم که یک استارتاپ شکست خورده است؛ حالت اول زمانی است که استارتاپ run out of cash شده یا به عبارت دیگر سرمایهاش تمام شده است و دیگر توانایی تامین سرمایه را هم ندارد و مجبور میشود از استارتاپ خود خارج شود. حالت دوم این است که خود بنیانگذاران استارتاپ، کارشان را رها کنند، به عبارت دیگر یک فرسایش و فرسودگی در کار آنها ایجاد میشود که خودشان تصمیم به کنارهگیری کنند. در این دو حالت میگوییم که یک استارتاپ شکست خورده است. در این میان وقتی یک استارتاپ شروع به فعالیت کند و در زمینه فعالیتش به توفیقی نرسد و فعالیت خود را عوض کند و به حوزه دیگری برود در اصطلاح میگوییم آن استارتاپ pivot یا چرخش داشته است. در این صورت نمیگوییم شکست خورده است چراکه تعریف شکست چیزی متفاوت است. حتی در مورد نوکیا که در صنعت چوب بودند و بعد وارد صنعت الکترونیکی شدند و در مقابل اسمارتفونها نتوانستند مقاومت کند، حتی در این مورد هم به آن شکست نمیگوییم و باید عنوان چرخش را استفاده کنیم.
متاسفانه تیمی حرفهای دولتی و خصوصی که بتواند فضای کسبوکارهای آنلاین کشور را رصد کرده و آمار دقیق ارائه کند، وجود ندارد و خلأ این سازمانها واقعا در کشور حس میشود. البته چند نفر از دوستان کارهای خوبی را شروع کرده و گزارشهای خوبی هم ارائه کردهاند. با این حال شاید دو مجموعهای که کار آماری در ایران میکنند، دو مرکز خصوصی هستند که به تازگی مشغول تهیه گزارش هستند که من نظری درباره فعالیت آنها ندارم و نمیدانم تا چه حد میتوان به آن گزارش اعتماد کرد. همچنین دو مجموعه دولتی هم در حال انجام این امور هستند که یکی سازمان دیدهبان جهانی کارآفرینی GEM است که در بیش از 52 کشور دنیا فعالیت کرده و شاخصهای کارآفرینی در هر کشور را اعلام میکند که دفتر ایران آنها در دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران است. درباره آمار استارتاپها صرفا میتوان گفت که مرکز ملی تسهیلگری کسبوکارهای نوپا وابسته به سازمان فناوری و اطلاعات ایران آماری اعلام کرده است که درمورد صحت آن من دانشی ندارم و صرفا میخواهم از آنها نقلقول کنم. براساس همین آمار در سال 97 بیش از 50 هزار استارتاپ در ایران وجود داشته است که این استارتاپها از درجات مختلف هستند مثلا آنهایی که در حد یک ایده باقی ماندهاند یا آنهایی که شکست خودهاند یا آنهایی که موفق هستند و... . براساس شاخص رشد هم تقریبا سالی 30 برابر رشد داشتهاند. درواقع از سال 95 به بعد تعداد استارتاپها در ایران رو به افزایش است اما مسلما مثل همهجای دنیا این میزان رشد خیلی ارتباط مستقیمی با تعداد استارتاپهای موفق ندارد و درصد شکست استارتاپها از بیش از 90 درصد است و باید تکرار کنم که نیازمند کارهای آماری دقیق است.
کشورهایی مثل هند، ترکیه و امارات کشورهای همرده ما در آسیا هستند. از طرف دیگر کشورهایی مثل سنگاپور و چین در آسیا و کشورهایی مثل آمریکا در این حوزه بسیار جلوتر از کشور ما هستند و حتی هند هم خیلی از ما جلوتر است. ولی با کشورهایی مثل امارات و ترکیه رقابت خوبی داریم. درباره اکوسیستم استارتاپی هند آماری که موسسه این وست ایندیا (invest India) بهعنوان موسسهای که گزارشهای معتبری از این کشور ارائه میکند، تعداد استارتاپهایی که توانستهاند در سال 2017 جذب سرمایه کنند را 6400 استارتاپ اعلام کرده است که این تعداد توانستهاند حداقل یکبار جذب سرمایه داشته باشند. از این بین 2400 استارتاپ بنیانگذار یا سرمایهگذار خانم داشتهاند و تا سال 2018 بیش از 30 درصد از آنها به فعالیت خود ادامه دادهاند. این موسسه همچنین اعلام میکند در سال 2018 این نرخ تا 40 درصد هم رشد خواهد داشت. در هند بیش از 300 صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر وجود دارد، بر همین اساس این کشور در این حوزه رتبه چهارم آسیا قرار دارد. درمورد کشور ترکیه هم میتوان گفت که این کشور اندکی از ما زودتر شروع کردهاند اما رقابت ما با آنها وجود دارد و همچنین امارات که در این حوزه رقابت خوبی داریم. هرکدام از ما استارتاپهایی داریم که هنوز یونیکورن نشدند؛ چراکه یکی از شاخص موفقیت اکوسیستم استارتاپی یک کشور تعداد یونیکورنها است یعنی استارتاپهایی که به ارزش یکمیلیارد دلار رسیده یا آن را رد کردهاند. فکر میکنم امارات یکی دو مورد از این نمونهها را دارد و در ایران هم بهزودی اسنپ، دیجیکالا و کافهبازار به این سمت خواهند رفت.
موسسه سیبی این سایت (CB Insights) یکی از موسسات معتبر در حوزه گزارش درباره کسبوکارهای فناورانه است که آمارهای خوبی را ارانه داده است. این سایت درباره اکوسیستم استارتاپهای آمریکا یکسری از علتها را براساس صنعتی که استارتاپها را روی آن فعالیت میکنند و سال فعالیت آنها منتشر کرده است. براساس این گزارش 42 درصد از استارتاپهایی که در حوزه فاینانس یا املاک در آمریکا هستند، بعد از چهار سال شکست خوردهاند. این عدد در حوزه آموزش و سلامت 44 درصد، در حوزه کشاوری 44 درصد است و در بخشهای معدن، تولید انبوه و حملونقل تا 55 درصد میرسد. این عددها بسته به سال فعالیت آنها متفاوت است، بهطوری که 25 درصد از استارتاپ یکسال پس از شروع فعالیت، 36 درصد از آنها دو سال پس از شروع فعالیت و 55 درصد پس از گذشت پنج سال از شروع فعالیتشان شکست خوردهاند.
بازهم در سایت معتبر سیبی اینسایت بین استارتاپهای شکستخورده بین سالهای 2010 تا 2013 تحقیقی را انجام دادند و به آماری رسیدهاند. این تحقیق از دو جنبه بحث تامین مالی و نسبت آن با شکست بوده است. 50 درصد از این استارتاپهای شکستخورده زیر یکمیلیون دلار جذب سرمایه داشتند، 14 درصد بین یک تا پنج میلیون دلار جذب سرمایه داشتند، 9 درصد بین پنج تا 10 میلیون دلار، هشت درصد بین 10 تا 15 میلیون دلار و 13 درصد بیش از 20 میلیون دلار جذب سرمایه داشتند. اگر دقت کنیم این استارتاپها با اینکه سرمایهگذاریهای خوب در مقیاس میلیون دلار هم داشتهاند اما بازهم شکست خوردند، بنابراین خیلی رابطه مستقیمی بین جذب پول و موفقیت استارتاپ وجود ندارند. از جنبه دیگر همین موسسه سیبی اینسایت بحث تامین مالی و شکست را بررسی کرده است. در گزارش دیگری که سالهای بین 2010 تا 2013 مدنظر قرار دادهاند، بررسی شده است استارتاپهایی که در آخرین مرحله جذب سرمایه بودند، چقدر طول کشیده تا شکست بخورند. این گزارش اعلام میکند 35 درصد از آنهایی که جذب سرمایه داشتهاند و بین صفر تا 12 ماه از جذب سرمایهشان میگذرد، شکست خوردهاند. یعنی 35 درصد از این استارتاپها در سال اول بعد از جذب سرمایه شکست خوردهاند. 36 درصد در سال دوم، 20 درصد در سال سوم، چهار درصد در سال چهارم، دو درصد در سال پنجم و مابقی در سال ششم به بعد شکست خوردهاند. بنابراین نمیتوان رابطه مستقیمی بین شکست و جذب سرمایه عنوان کرد.
موسسه سیبی اینسایت گزارش بسیار خوبی دارد که با بیش از 204 استارتاپ از همهجای دنیا تا انتهای سال 2017 مصاحبه کرده و از آنها پرسیده است که چرا شکست خوردهاید. هرکدام از صاحبان این استارتاپها برای شکست خود علتهایی را گفتهاند که این موسسه علتها را دستهبندی کرده و در 20 عنوان منتشر کرده است.
حمایتهای دولتی میتواند از جنسهای متفاوتی باشد مثل حمایت مالی، حمایت قانونی، حمایتهای اطلاعاتی، حمایتهای زیرساختی و حمایتهای تکنولوژیکی؛ اما از بین این حمایتها، بدترین حمایتی که میتوان آن را بهعنوان سم معرفی کرد تا حمایت، حمایت مالی است. صاحبنظران دنیا معتقدند یک استارتاپ به هیچ عنوان نباید به منابع دولتی متکی باشد. حتی بهجز منابع دولتی، به وام بانکها هم نباید وابسته باشد بلکه باید با شراکت پیش برود. اگر آنقدر ایده خوبی ندارد که سرمایهگذار یا خودش حاضر به سرمایهگذاری نیست، مشخص است خیلی ایده جذابی نیست. به همین دلیل اکثر صاحبنظران دنیا معتقدند جذب سرمایه باید از بخشهای خصوصی باشد و خیلی بهتر اینکه این جذب سرمایه بهصورت مخاطرهآمیز باشد. بنابراین نباید به حمایتهای دولتی امید داشت؛ چراکه موجب شکست استارتاپها خواهد شد. خیلی از استارتاپهایی که با پولهای هنگفت دولتی ایجاد شدهاند خیلی عاقبت خوبی نداشتند. مگراینکه با وجود اینکه ضررده هستند، باز از حمایتهای دولتی استفاده میکنند. جنس حمایتهای دولتی باید از جنس اقدامات زیرساختی باشد. دولت میتواند این سرمایهگذاری را در دانشگاهها انجام دهد بهجای اینکه آن به یک استارتاپ بدهد. دانشگاهها با این سرمایهگذاری میتوانند مهارتهای کارآفرینی را به دانشجویان آموزش بدهند تا بتوانند به دانشگاههای نسل سوم که دانشگاههای کارآفرینی هستند، برسند و آن را تحقق ببخشند. این جنس از حمایتهای دولتی بسیار توجیهپذیرتر و کارآمدتر است. یا موارد دیگری مثل بالا بردن زیرساخت دسترسی به اینترنت در کشور یا اینکه اینترنت ارزانتر در اختیار استارتاپها قرار بدهند و کارهای زیرساختی دیگر که میشود آن را انجام داد. متاسفانه دولت همیشه سادهترین راه را انتخاب میکند و هر سازمانی که بودجه کارآفرینی به آن اختصاص داده میشود، سعی میکند مستقیما بودجه را به دست استارتاپها برساند که موجب ایجاد فساد خواهد شد؛ چراکه آنهایی که دسترسی بهتری به این منابع مالی دارند فارغ از اینکه ایده خوبی دارند و مستحق گرفتن این پول هستند میتوانند با رابطههایی که دارند به این پولها برسند.