خبرنامه دانشجویان ایران: سیدمهدی طالبی// دیدار سران دو کشور کرهشمالی و آمریکا پس از لفاظیهای بسیار شدید میان سطوح حکومتی هر دو کشور، بازتاب گستردهای در رسانههای جهانی و بهخصوص رسانهها و افکارعمومی ایران به جهت شباهت با مساله هستهای ایران داشت. حال که چند روز از این مذاکرات گذشته و غبارهای گرد و خاکی که دو مرد جویای نام به نامهای ترامپ و اون هوا کردهاند خوابیده، میشود فارغ از روایتها و داستانسراییهای پیرامون این دیدار از دستشویی اون گرفته تا استرس ترامپ در مصاحبه، میتوان دلیل راضیشدن طرفین به مذاکره را پیدا کرد، دلیلی که وابسته به شخصیت اون و ترامپ نیست و بهخاطر اهمیتش مجالی برای هنرمندی و بازیگری این دو پدیده جالب دنیای سیاست باقی نمیگذارد، بلکه منطقش قدرت است و یادآور حرفی است که بیسمارک، معمار اتحاد آلمان زده: «حرف حق را باید از دهانه توپ شنید». کرهشمالی اینبار با توپ پر بهرغم سابقه بد آمریکا در معاهدات و بدعهدی و پیمانشکنی این کشور وارد مذاکره با ایالات متحده شده و اون خود را در موقعیتی بسیار برتر و غیرقابل مقایسه با پدربزرگش، کیم ایل سونگ میبیند که مسیری بیحاصل را در مذاکرات با کارتر، رئیسجمهور اسبق آمریکا طی کرد که برای بهاصطلاح میانجیگری در دوران پس از ریاستجمهوریاش به کرهشمالی سفر کرده بود، این مسیر بیحاصل که با مرگ کیم ایل سونگ به پدر اون یعنی کیم جونگ ایل به ارث رسید اینبار با میانجیگری بیل کلینتون، دیگر رئیسجمهور تاریخ گذشته آمریکا ادامه یافت و با بدعهدیها و زیادهخواهیهای آمریکا بهجایی نرسید، اما اینبار اتفاقی افتاده که خلاف دو دوره قبل که با میانجیگری دموکراتهای بازنشسته از ریاستجمهوری صورت گرفته بود، ترامپ جمهوریخواه را بهجایی رسانده که بعد از تهدیدهای بیحاصلش علیه کرهشمالی، خود در کسوت رئیسجمهور فعلی راضی به مذاکره مستقیم شده است.
توان تسلیحات راهبردی
ایالات متحدهای که بعد از درگیریهای متعدد با بریتانیای استعمارگر دیگر در خاکش مورد حمله نظامی قرار نگرفته، در حال حاضر خود را روبهروی قدرت اتمیای میبیند که هدفش خاک اصلی آمریکا و نیروهای آمریکایی مستقر در شبهجزیره کره و ژاپن است و توانی را به دست آورده که حتی اگر در جنگی اتمی از سوی آمریکا نابود شود و مرگش رقم بخورد، چنان دستی بر سر و روی این کشور خواهد کشید که آمریکا نیز در سرازیری مرگی تدریجی قرار بگیرد، بنابراین آمریکای مادیگرا نمیخواهد زندگی شیرین آمریکایی را که الگوی جهانیشدن است، با ذرات معلق شده شهرهای نابودشدهاش به دنیا صادر کند؛ پس به ناچار باید چارهای بیندیشد.
کرهشمالی در دو دهه گذشته مواردی را وارد سبد تسلیحاتی خود کرده که برق از چشمان آمریکاییها ربوده است و اعتمادبهنفسی را نیز به خود مسئولان این کشور کمونیستی داده تا با سر بالا و چنته پر به مصاف ایالات بههم چسبانده شده آمریکا بروند، مواردی که شامل:
1- مواد هستهای به اندازه کافی برای تولید بین 50 تا 100 سلاح هستهای در حالی که چین، بریتانیا و فرانسه هرکدام با تعداد تقریبی 300 کلاهک هستهای و هیدروژنی از نقش ابرقدرتی در جهانی برخوردار هستند.
2-رسیدن به فناوری ساخت کلاهک هستهای با قابلیت نصب روی موشک با قدرت تقریبی 100 کیلوتن. در نظر داشته باشید بمب اتمی «پسر کوچک» (Little Boy) که در جریان جنگ جهانی دوم توسط آمریکا روی هیروشیما پرتاب شد، فقط 15 کیلوتن قدرت داشت و بمب اتمی «مرد چاق»
(Fat Man) که سه روز بعد از بمب اول هیروشیما را با خاک یکسان کرد، فقط 21 کیلوتن (یکپنجم بمب اتمی آزمایششده توسط کرهشمالی) قدرت داشته است.
3- آزمایش موشک بالستیک با توانایی رسیدن به خاک اصلی ایالاتمتحده با برد تقریبی 13 هزار کیلومتر.
کدام خلع سلاح؟
آنچه درباره آن توافقاتی که میان آمریکا و کرهشمالی بهصورت کلی شکل گرفت، خلع سلاح کرهشمالی بود، اما درباره موضوع خلع سلاح باید بهمنظور نهفته در آن و مدلهای مطلوب هریک از طرفین مذاکره پی برد. این واژه نیاز به روشنسازی دارد، در این خلع سلاح هستهای باید معلوم شود منظور چه نوعی از خلع سلاح است.
1. آیا مانند چند ماه گذشته به برچیدن سایتهای آزمایش سلاحهای هستهای محدود میشود؟
2. آیا مابقی مراحل چرخه تولید سلاح اتمی را هم شامل میشود؟
3. اگر میشود چه مراحلی از آن را دربر میگیرد؟
4. و سوال مهمتر و کلیتر، آیا اساسا منظور از این خلع سلاح از بین بردن توان تولید سلاح اتمی است یا نابودسازی سلاحهای اتمی ساختهشده را هم دربرمیگیرد؟ در این صورت اگر تاسیسات ساخت و تولید نابود شوند، مقادیر زیادی سلاح اتمی ولی بهصورت ثابت و غیرقابل افزایش در دست کرهشمالی باقی خواهند ماند، مقادیری کافی از سلاحهای اتمی که کرهشمالی به بیش از آن هم نیازی ندارد و در پی تولید اضافهتر آن نیست و در این صورت یعنی کرهشمالی برای کاری که نمیخواهد انجام دهد، از آمریکا امتیاز خواهد گرفت.