خبرنامه دانشجویان ایران: محمدرضا امیری*// اگر از منظر جامعهشناختی به تحریمهای ایران بهعنوان عامل اثرکننده بر اقتصاد و اوضاع اجتماعی ایران نگاه کنیم، اولین سوال شرایط اثر آن روی مردم خواهد بود. این نحوه اثرگذاری دارای دو وجه است؛ یک وجه فنی اثرگذاری که شامل سیاستگذاریها، دیپلماسی آمریکایی، چینشترتیبی تحریمها، شناخت نوع کالاهای تحریمشده برای آسیب بیشتر و... که موارد این چنینی بسیار است. اما روی دیگر سکه تحریم، نحوه انتقال فشار روی جامعه است.
این مطلب را اینگونه میتوان تشریح کرد که ابتدا باید فشاری با اجماع جهانی و راهکارهای حقوقی ایجاد سپس به جامعه ایران انتقال داده شود. از اشتباهاتی که درآغاز شناسایی و بررسی اثر اجتماعی تحریمها ممکن است با آن روبهرو شویم این است که تحریمها کدام طبقه اجتماعی را هدف گرفتهاند.
میدانیم هدف طرف مقابل تغییر در تصمیمگیریهای نخبگان سیاسی است، این نخبگان خارج از علاقهمندیهای جامعه خود توانایی تصمیمگیری نخواهند داشت؛ بهطور مثال رئیسجمهور خلاف مطلوب اکثریت مردم عمل نخواهد کرد، درغیر اینصورت سبد آرای خود را از دست خواهد داد. پس بهترین راه برای تغییر در تصمیمگیریهای نخبگان قدرت، تغییر در آرای مردم است تا بهصورت خودکار تصمیمات کلی کشور بهطور ملموسی تغییرجهت بدهد و برای تغییر در آرای مردم درصورت مخالفت با سیاستهای کلان ایالات متحده دو راهکار وجود دارد: درگیری نظامی و تحریم. جنگ و درگیری نظامی همواره ویرانیهای عمدهای بههمراه خواهد داشت، هزینه جنگ بالاست و الزاما در آن، طرف پیروز آمریکا نیست. علاوهبر همه این موارد شروعکننده جنگ چهره خوبی در مجامع بینالمللی نخواهد داشت، پس هزینه گزینه نظامی بهطور کل آنقدر سنگین خواهد بود که هرگز از کشوی میز کار رئیسجمهور آمریکا خارج نخواهد شد.
اما گزینه تحریمها راهکار اصلی مبارزه برای تغییر خواهد بود و هدف آن هستههای اجتماعی ایران است؛ تغییر در میزان مقبولیت اجتماعی و لطمهزدن به مشروعیت حکومت جمهوری اسلامی با ایجاد لشگر انسانهای ناراضی از شرایط اقتصادی، معیشت و سطح زندگی. اینگزینه بههیچعنوان آسیبهای جنگ برای طرف تحریمکننده را ندارد و همواره میتواند بدون حتی یک کشته سرزمینهای متعددی را برای وزارت خزانهداری آمریکا فتح کند. اما استدلال عقلی و بررسی نحوه اثر این تحریمها نشان خواهد داد که قربانیهای این سلاح خزنده قرن 21 چندان هم دست و پا بسته نخواهند بود. تاثیر تحریمها روی جامعه دارای دو شرط اساسی خواهد بود ابتدا اینکه باید درمدت مشخص اثرکند و در طرف مقابل میزان اثر محدود باشد. در مورد قسمت اول یعنی مدتزمان اثر تحریم، محدودیتزمانی جدی است. اگر زمان اعمال تحریم بسیار طول بکشد، کشورهای همراه از ادامه این مسیر سر باز خواهند زد.
آنها تا حدودی ضررها را تحمل میکنند و ایالاتمتحده تنها بخشی از ضررهای مالی آنها را میتواند جبران کند، در طرف دیگر کانالها و راههای دورزدن تحریمها در کشوری به وسعت ایران طی زمانهای طولانی شرایط را از وضعیت اضطراری خارج خواهد کرد. اما قسمت دوم محدود بودن میزان اثر است، اجازه اعمال تحریم از سوی سایر کشورها و مجامع بینالمللی تا آنجایی صادر خواهد شد که اوضاع انسانی در کشور هدف بهحالت بحرانی نرسد، در غیراینصورت از مشروعیت عامل تحریم بهمرور زمان کاسته خواهد شد و این خود دلیلی برای کنارهگیری سایر کشورها خواهد بود.
درکل تحریمهای اصلی که همان تحریمهای ثانویه نام دارد، نیازمند همراهی سایر کشورهاست و این همراهی رخ نخواهد داد؛ درصورتیکه دو پارامتر نام بردهشده به حالت بهینه خود برسند. هیچ موقعیتی وجود ندارد که هر دوی این عوامل در بهترین وضعیت خود باشند یعنی همزمان اعمال تحریمها کم باشد و هم شدت یا زمان اعمال زیاد باشد و شدت اعمال هم در بالاترین سطح بهسر ببرد. بهبیان دیگر یا باید تحریمها در زمان کم و شدت زیاد اعمال شود که درصورت مقاومت در برابر آن دچار عادیسازی و بیتاثیری خواهد شد و یا در زمان طولانی و با شدت کم، شدتیکه با زمان افزایش مییابد و کاملا محدود و وابسته به همکاریهای بینالمللی است و به نظر میرسد گزینه دوم از سوی سیاستگذاران غربی در سالهای اخیر امتحان شده باشد و آنها اینبار بهدنبال اجراکردن استراتژی اول باشند.
* کارشناسی ارشد جامعهشناسی سیاسی