به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ «بازی بزرگ» اصطلاحی است که به رقابت استعماری انگلیس و روسیه بر سر ایران در آغاز قرن بیستم اطلاق میشود. این بازی از دورهای که پترکبیر و در دوره پس از او ملکه کاترین دست به کشورگشایی به سوی همسایه جنوبی خود زدند و از سوی دیگر انگلیس برای درامان ماندن از چنگال و شهوت خرس شمالی از همسایه شمالی هندوستان بهعنوان سنگر استفاده کرد، آغاز شده بود اما در اوایل قرن بیستم متعین و غیرقابل چشمپوشی شد. در این میان ایران تبدیل به کشوری شد که اگر توانمند و صاحب جلال بود، از دوسو میتوانست بهرهبردار باشد و اگر ضعیف و صاحب ملال چیزی جز توانفرسایی و نابودی برای ایران وجود نداشت. به این ترتیب هر دو طرف آغاز به دخالت در امور سیاسی ایران کردند، بهطوری که دیگر با آغاز رسمی بازی بزرگ ورق سیاست ایران در دست یکی از این قماربازان بود و این بازی جز با مرگ یکی از طرفین پایان نپذیرفت.
به این ترتیب اگر ادعا کنیم فهم تاریخ ایران جز با مطالعه و مداقه در اسناد دو طرف و جز با فهم منطق حاکم بر رفتارهای طرفین نمیتواند فرا دست آید، ادعای گزافهای نکردهایم، چراکه منطق طرفین بازی و رفتارهای آنان بهشدت وضعیت صحنه سیاست، اجتماع، اقتصاد و خلاصه تمام شئون میدان بازی را که ایران نازنین بود، مشخص میکرد.
بیشتر بخوانید// بررسی خسارتهای جریان غربگرا به انقلاب مشروطه
با توجه به آز و دلسپردگی و سرسپردگیای که در اصحاب قلم و دیوان ایران از همان آغازین دورههای مراودات ایران و اروپا نسبت به اروپای غربی که میتوان آن را به اجمال مرض لندنزدگی در تاریخ ایران نامید، وجود داشته است آرشیوها، نوشتهها، تحلیلها و نوع نگاه سیاستمداران، نویسندگان و صاحبفکران اروپای غربی همواره مدنظر قرار گرفته و تا حد قابلتوجهی مورد مطالعه واقع شده است. اما درمورد بازیگر دیگر بازی بزرگ مساله کاملا متفاوت یا بالعکس بوده است. هیچگاه توجهی جدی نسبت به آرشیوها، اسناد و حتی کتابها و پژوهشهای مرتبط با ایران این خطه از سوی ما وجود نداشته است، در حالی که این کشور تا همین ۳۰ سال پیش یکی از تاثیرگذارترین کشورها در تمام ساحات ایران بوده است.
شاید به اجمال دورههای قابل مطالعه را به: دوره پیش از جنگهای ایران و روس، دوره جنگهای ایران و روس؛ از پایان جنگ تا ابتدای مشروطه، مشروطه (استبداد صغیر و کبیر)، پایان قاجاریه، برآمدن پهلوی تا پایان رضاخان، آغاز دوره محمدرضا تا سقوط پیشهوری یا اعلام ممنوعیت حزب توده و نهایتا از آن تاریخ تا وقوع انقلاب اسلامی تقسیمبندی کرد و برای هر کدام از این دورههای تاریخی سرفصلهای مختص به خود که هرکدام برگ و فصلی مهم از تاریخ ملت و سرزمین ایران است، در نظر گرفت. (علل عدمتوجه به جهان روسی در ایران خود موضوع جستاری مجزاست که باید به صورت آسیبشناختی مورد بررسی قرار گیرد.)
باری دوره مشروطه بهعنوان فصلی فوقالعاده از تاریخ ایران از دورههایی است که عناصر روسی و عناصر ایرانی وابسته به روس تاثیری عمیق و غیرقابل چشمپوشی در آن داشتهاند و دفتری علیحده برای مطالعه خود اختصاص میدهند. بنابراین برای فهم حقیقت تاریخ مشروطه ایران لاجرم باید رجوع و استناد به منابع دستاول و حتی پژوهشهای درجه دو مبتنیبر این اسناد را در پیشدید قرار داد.
در این نوشتار سعی میکنیم گزارشی از یکی از دستاولترین اسناد مشروطه ایران که به دست یکی از تاثیرگذارترین مهرههای روسی در دربار قاجار نوشته شده است و متاسفانه تاکنون مورد غفلت واقع شده را ارائه دهیم.
این اثر عبارت از یادداشتهای روزانه کنستانتین نیکولایویچ اسمیرنوف (۱۸۷۳-۱۹۳۸) است. اگر بخواهیم نقش این مرد را در تاریخ سیاست ایران ضریب دهیم این جمله کفایت میکند که در حق او گفته شده است: او مردی است که «قدر نصف قشون روس مقیم قزوین قدرت و اثر دارد.»
بیشتر بخوانید// اظهار دیانت رضاخان و عزاداری پابرهنه!
اسمیرنوف در تاریخ آن روز ایران از چنان اهمیت و گرانیای برخوردار بوده است که هیاتمدیره مجلس اول مشروطه یکی از مهمترین وظایف خود را اخراج او از ایران دانستهاند. مرحوم اقبال یغمایی در مقالهای که به حیات میرزا ابراهیمخان حکیمالملک اختصاص دارد، درمورد اقدامات مجلس نخست شورای ایران مینویسد: «یکی دیگر از کارهای پردردسر این هیاتمدیره اخراج اسمیرنوف معلم روسی احمدشاه بود. این معلم را که مردی نظامی بود محمدعلی شاه به تربیت پسرش گماشته بود و روسها امید داشتند ولیعهد بر اثر تعلیمات و تلقینات اسمیرنوف هواخواه سیاست آنان شود. به همین سبب وقتی که به اخراج وی فرمان رفت، سخت برآشفتند و تهدیدها کردند. اما چون ترساندن فایدهای نداد شرط کردند که اگر دولت ایران اسمیرنوف را همچنان به معلمی شاه بگذارد آنان نیمی از سربازان خود را که تا قزوین کشانده بودند بیرون برند ولی هیات نپذیرفت و نواب گفت: ما چگونه معلمی را که قدر نصف قشون روس مقیم قزوین قدرت و اثر دارد، در دربار رها کنیم و بر خود نیندیشیم؟
روسها بر اثر این تصمیم متهورانه بر آن شدند از راه دیگر به ایران فشار آورند. بدینمنظور ناگهان و به یک روز درصدد پس گرفتن مبالغ سنگینی که سابقا به شرط عندالمطالبه به بعضی افراد هیاتمدیره قرض داده بودند، برآمدند. گرچه این کار وامداران را سخت ناراحت و وادار به چارهجویی کرد اما به هر صورت حکیمالملک به دستور هیاتمدیره اسمیرنوف را از ایران بیرون راند و خود به انتخاب معلمانی برای تربیت احمدشاه و پاک و منظم داشتن دربار مامور شد...
همچنین میزان نفوذ او در دربار ایران به حدی بوده است که یک سیاح نظامی روس که معاصر اسمیرنوف بوده و در آن دوره سفری به ایران داشته است در سفرنامه خود ضمن بیان اینکه ایرانیها از روسها به سختی میهراسند چراکه احساس میکنند در پشت سر هر تبعه روس ارتش روسیه ایستاده است، با اشاره به همدلی و همراهی محمدعلی شاه با روسها مینویسد: او پزشکی روس به نام سادوسکی را به پزشکی دربار خود برگزید. آموزش فرزندانش را به یک کاپیتان روس به نام سمیرنوف سپرد. علاوهبر این یک روس به نام شاپشال که یکی از دوستان شخصی شاه بود، تاثیر بسیاری بر سیاست خارجی ایران داشت.
مامونتف به خوانندگانش میگوید سمیرنوف فارغالتحصیل یکی از دانشکدههای زبانهای شرقی بوده است.
پیش از آغاز گزارش مدنظر از زندگی و اثر اسمیرنوف باید قید کنیم که براساس اطلاعات موجود در اینترنت متن روسی خاطرات او پس از یک قرن، ۱۰سال پیش توسط پژوهشگری روس در سرزمینهای اشغالی منتشر شده است! در ذیل خبر و معرفی این کتاب را نیز عینا ذکر میکنیم و پس از آن وارد موضوع میشویم: «خاطرات یک مامور اطلاعاتی روسیه تزاری در دربار محمدعلیشاه و احمدشاه قاجار منتشر شد. این مامور اطلاعاتی اسمیرنوف نام داشت و از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۲۵ در ایران بهسر برد. کتاب خاطرات اسمیرنوف براساس یادداشتهای روزانه او فراهم آمده و توسط دکتر نوگزار تراوگانف ویراستاری شده و در اسرائیل به چاپ رسیده است. این یادداشتها قبلا در روسیه شناسایی شده بود اما منتشر نشده بود.
بیشتر بخوانید// آخوندزاده؛ کارگزاری حرکت استعمار در ایران با ادبیات
اسمیرنوف در سال ۱۹۰۷ توسط وزارت دفاع روسیه به ایران فرستاده شد تا تعلیم و تربیت احمدمیرزا ولیعهد محمدعلی شاه را برعهده گیرد. اسمیرنوف در دوران اقامتش در ایران در خدمت سفیر روسیه در ایران بود که رئیس او به شمار میآمد و سیاستهای او را دنبال میکرد. اسمیرنوف از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۹ در دربار محمدعلی شاه و سپس از سال ۱۹۰۹ تا ۱۹۲۵ در دربار احمدشاه اقامت داشت. کتاب او شامل اطلاعات زیادی درباره دربار این دو پادشاه قاجاری و نیز نهضت مشروطه و رقابتهای دو دولت بریتانیا و روسیه در ایران آن روزگار است. این یادداشتها قبلا در روسیه شناسایی شده بود اما منتشر نشده بود. در پیوستهای این کتاب نیز اسناد تازهای به چاپ رسیده که قبلا کسی از آنها خبری نداشته است. ازجمله این اسناد یادداشتهای مقامهای ایرانی به زبان فارسی، گزارشهای پیشرفت تحصیلی سلطان احمدمیرزا و دیگر شاهزادههای قاجاری و گزارشهای محرمانه و سالانه اسمیرنوف به مقامهای روسی را میتوان نام برد. یکی از اسناد جالب متن تلگراف تزار نیکلای دوم به محمدعلی شاه است و نامههای محمدعلی شاه به فارسی به اسمیرنوف. از دیگر اسناد قابلتوجه این کتاب اطلاعاتی درباره شخصیتهای سیاسی و انقلابی مشروطه چون ستارخان، باقرخان و یپرمخان است و همچنین اطلاعات تازهای درباره ژنرال شاپشال روسی که از حامیان درجه اول محمدعلی شاه در سرکوب مشروطهخواهان بود. همچنین عکسهایی از آرشیو خصوصی اسمیرنوف در این کتاب چاپ شده که قبلا در جایی منتشر نشده است.» (رادیو فردا)
در شماره بعدی گزارش بیوگرافی و گزارشی از محتویات کتاب خاطرات اسمیرنوف به همراه آدرس نسخه او در آرشیوهای گرجستان را به قلم عزیز میراحمداف میآوریم.
* گزارش از مسعود صدرمحمدی