به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطه و با توجه به معضلات عدیده در تاریخنگاری این واقعه مهم که میتوان آن را نقطه شروع تجدید حیات سیاسی جامعه ایرانی دانست، سعی میکنیم گزارشی از یکی از دستاولترین اسناد مشروطه ایران که به دست یکی از تاثیرگذارترین مهرههای روسی در دربار قاجار نوشته شده است و متاسفانه تاکنون مورد غفلت واقع شده را ارائه دهیم. در شماره قبل به معرفی کنستانتین نیکولایویچ اسمیرنوف پرداخته شد و حال به معرفی آثار تاریخی وی میپردازیم.
میر احمداف در کتاب «پژوهشهایی در مورد ادبیات آذربایجان (قرون ۱۹و ۲۰)» با بیان اینکه به هنگام تحقیق در مورد یک کتاب لغت در آرشیو نسخ خطی تفلیس با این کتاب مواجه شده است، این کتاب را کتابی ناشناخته که برای محققان تاریخ ایران و آذربایجان میتواند اثری بسیار مهم تلقی شود، معرفی میکند. در ادامه متن گزارش احمداف از این کتاب تقدیم میشود:
کنستانتین نیکولایویچ اسمیرنوف (۱۸۷۳-۱۹۳۸) در شهر تیمورخان شورا (Teymurkhanshur) متولد شده و در شهر تفلیس در دانشسرای پسران تحصیل کرده است. او دوره زبان مخصوص افسران را گذرانده، همچنین فارغالتحصیل انستیتوی باستانشناسی سنپترزبورگ است. او بین سالهای ۱۹۰۳ -۱۹۰۶بهعنوان نیروی اطلاعاتی نظامی در قفقاز خدمت کرده بعدها بین سالهای ۱۹۰۷
تا ۱۹۱۴ در ایران بهعنوان معلم و مربی ولیعهد ایران فعالیت داشته است. او در همین دوره رابطه محکم خود را با سفارت روسیه در ایران حفظ کرده و با آنها همکاری داشته است. او در سال ۱۹۰۴
در سفری که به استانبول داشته در آنجا با ولادیمیر فیودرویچ مینورسکی آشنا میشود و رابطه آنها به صورت مکاتبه بعدها نیز تداوم مییابد. او بعدها با حاکم شدن حکومت شوروی در گرجستان در انستیتوی زبان، ادبیات و فرهنگ مادی جمعیت شرق شناسی گرجستان بهعنوان مترجم و محقق آرشیوهای نظامی مشغول به کار میشود. او دارای آرشیو شخصیای با ۱۵۶ پوشه است که شامل نسخههای دستنویس یا حروفچینی شده است. آثار او همچنین شامل نامهها، ترجمهها، اسناد رسمی و زندگینامه او میشود. آثار او موضوعاتی مانند تاریخ، جغرافیای نظامی، زبان فارسی، قومشناسی، ماخذشناسی و موضوعاتی اینچنینی است. از میان این آثار تنها سه اثر در کتاب «کتابشناسی ایران» ثبت شده است. مقاله پژوهشی او در مورد قومشناسی ایران بعدها بهعنوان کتابی مستقل نیز منتشر شده است.
بیشتر بخوانید// انتشار «جعبهسیاه سرکوب مشروطه» در تلآویو/ ۱
در میان میراث علمی به جای مانده از او کتاب «تاریخ خاننشین نخجوان» که با همکاری قاییبوف تالیف کرده قابلتوجه است. این اثر به دلیل آن که بسیاری از اسناد مرتبط مانند آرشیو اسناد خاندان کنگرلی و نیز فرامین و دستورهای متعلق به قرون وسطی را مورد بررسی قرار داده، قابلتوجه است. در کتاب «تاریخ خاننشین نخجوان» بخش مهمی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی نخجوان در دوره زمانی اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ نیز مورد بررسی قرار گرفته است. از اینرو نسبت به جریانهای دینی – فلسفی این منطقه، فعالیتهای افراد روشنفکری مانند سلطانوف، صدقی، جلیل محمد قیلزاده در این دوره و بررسی ریشههای فکری آنها و نوع ارتباط آنها با افکار آخوندوف مورد بذل و توجه قرار گرفته است... .
کتاب یادداشتهای روزانهای که در بالا مورد اشاره قرار گرفت یادداشتهایی است که اسمیرنوف در دوره اقامتش در ایران نوشته و تحت عنوان «خاطرات روزانه ک. ن. اسمیرنوف، ایران، ۱۹۰۷» قید شده که برای هر سال دفتری مجزا در نظر گرفته شده است.
خاطرات دارای ویژگی شخصی نیست. مولف این دفاتر فردی تماما عملگرا و در پی مقاصد سیاسی خود بوده که با نگاهی مدقانه مسائل را مورد قید قرار داده است. به نظر میرسد پژوهشگران میتوانند با درنظر داشتن موضع سلطنتطلبانه (مونارشیستی) اسمیرنوف از خاطرات او بهعنوان منبعی مهم که دارای اطلاعاتی غنی و البته گاه متضاد با یکدیگر در مورد یکی از مهمترین و پیچیدهترین برهههای تاریخ ایران یعنی حوادث سالهای ۱۹۰۷ -۱۹۱۴خصوصا انقلاب ایران است به صورت تطبیقی با سایر منابع بهره ببرند.
بیشتر بخوانید// بررسی خسارتهای جریان غربگرا به انقلاب مشروطه
آنچه نباید از نظر دور داشت این است که اسمیرنوف علاوهبر اینکه معلم خانواده شاه و «اندرونی» او بوده در عین حال عنصری «محرم» برای جلسات مشاورهای پنهان حکومت نیز بوده است که در بسیاری از این جلسات محرمانه مشارکت داشته و گاه با توصیه سفارت روسیه نقشی فعال نیز در بعضی از ماجراها گرفته و بر شخص شاه تاثیر گذاشته و موضعآفرینی میکرده است.
به صورت اجمالی میتوان موضوعات و حوادثی را که در این خاطرات مورد اشاره و بحث قرار گرفته است به ترتیب زیر بیان کرد: مراحل مختلف انقلاب ایران، اصلیترین درگیریهای انقلاب، نیروهای انقلابی و مرتجع در جریان انقلاب، حیات اقتصادی عناصر حکومتی (شخصیتهای دولتی، نظامی، دینی، مطبوعاتی و سایرین)، وضعیت داخلی سرای پادشاهی، وضعیت معیشتی اعیان، وضعیت تربیتی و تحصیلی شاهزاده احمد میرزا و دیگر برادران او، برنامه درسی آنها و کتابهای مورد مطالعه و توجه آنها و...
اطلاعات موجود در کتاب درمورد تصویری که اسناد بیطرف در موضوع نقشی ژاندارمواری که روسیه تزاری و امپریالیسم انگلیسی در اثنای حوادث انقلاب ایران داشته است را قابل تصور میکند. در کتاب بسیاری از اقدامات روسیه تزاری برای خفه کردن انقلاب ایران با مثالها و ارقام دقیق مورد بیان قرار میگیرد. این اثر امکان تبیین و فهم مسائلی مانند فتنهآفرینیهای افرادی چون لیاخوف (که از سوی لنین بهعنوان نوکر تزاریسم معرفی شد)، گارتویگ، شاپشال و چرنوزوبوف و سایر وابستگان سیاسی و نظامی سفارت روسیه در تهران، روابط محرمانه محمدعلی شاه با نیکولای دوم، نامهنگاریهای آنها، جزئیات اعطای مدال «الکساندر نوسکی» به امیربهادر جنگی و نیز برخی حوادث بسیار مهمی سیاسی و دیپلماتیک آن دوره را فراهم میآورد. بهعنوان مثال محمدعلی شاه در آوریل سال ۱۹۰۹ طی نامهای به تزار نیکولای دوم از او میخواهد تا تزار با او رابطهای مانند رابطهاش با امیر بخارا داشته باشد و خواهش میکند تا او ایران را نیز تحتالحمایه خود قرار دهد. یا در یادداشتی مربوط به سال ۱۹۰۷ آمده است: «گارتویگ در ارتباطی بسیار صمیمی و تنگاتنگ با دربار (منظور دربار محمدعلی شاه است) بود. او از تمایل شاه به روسیه کمال سوءاستفاده را میکرد و از تلاش برای تقویت این تمایل دریغ نمیورزید.»
در جای دیگر آمده است: «یک بار من به همراه شاهزاده محمدحسن میرزا به صورت دو نفره درحال گردش بودیم که به یکباره پسر از من پرسید مشروطه یعنی چه؟ و بعد ادامه داد که در ایران افراد بسیاری خواستار مشروطه هستند اما شاه بهشدت با آن مخالف است و میگوید که اگر از من ناراضی هستند بگذار کس دیگری پادشاه بشود اما اجازه نخواهد داد که مشروطه حاکم شود و روسیه از قاجارها دفاع خواهد کرد.»
در سال ۱۹۰۹ سابلین، سفیر روسیه در ایران به اسمیرنوف مینویسد: «به شاه بگوید که پاسخهای او به ما مرا حیران کرده است. بسیار دوست داشتم که دست او را بفشارم. بگذار خداوند در هر کاری کمک کار او باشد.»
در این مجموعه نامههای گارتویگ که خطاب به اسمیرنوف نوشته است اهمیت قابلتوجهی دارد. او در این نامهها تصویری روشن از فعالیتهای یک عنصر دیپلماتیک تزاری برای خفه کردن انقلاب زحمتکشان ایران را ارائه داده و افشا میکند. بهعنوان نمونه او در نامه تاریخ دوم آگوست ۱۹۰۹ به اسمیرنوف مینویسد: «من زمانی که هنوز در پترزبورگ بودم دائما و موکدا بیان میکردم که شایسته ما نیست که حکومت استبدادی در کشور مسلمان همسایه را نابود کنیم.»
این خاطرات در بیان میزان همدستی روسیه تزاری با حاکم مستبد ایران برای سرکوب انقلاب، وضعیت روحی و فکری موجود در داخل دربار پادشاهی محمدعلیشاه نسبت به وقایع از امتیاز بالایی برخوردار است و مسائل جزئی فراوانی را در خود منعکس کرده است. نکاتی مانند جزئیات اهدای مدال رشادت به فرماندهان روسی که مجلس ایران را به توپ بسته بودند یا همراه داشتن تصویر نیکولای دوم در زنجیر ساعت شاهزاده محمدحسن میرزا از نکاتی است که در این خاطرات تصویر شده است.
اگرچه مولف خاطرات به هنگام سخن گفتن از «فرمانده سپاه انقلابی ایران»، ستارخان و نیز فداییهای قهرمان تحتامر او نمیتواند لحن تحقیرآمیز و متنفرانه خود را نسبت به آنان پنهان کند اما اطلاعات دستاول و ثناآمیزی در مورد مبارزات قهرمانانه آنان ارائه میدهد که فکر میکنم برخی از آنها اطلاعات جدیدی برای مطالعات ایرانشناسی باشد. فداکاریهای مرتضی قلیخان، خان ماکو در مبارزه با ستارخان، انتباه نامههای منتشرشده از سوی ستارخان و تاثیر آن روی اقشار مختلف مردم، آمدن شاپشال به تفلیس و دریافت و بردن هزار اسلحه برای مبارزه با ستارخان و سرکوب او ازجمله مسائل دیگری است که در این خاطرات با ذکر جزئیات مورد اشاره قرار گرفته است. اسمیرنوف به هنگام سخن گفتن از مضمون یکی از انتباه نامههای منتشرشده در سال ۱۹۸ مینویسد: «ستارخان با تفرعن نوشته بود که هیچ هراسی از آمدن لشکریان روس ندارد. او در ادامه از کمکهای انقلابیان قفقاز به فداییان ایرانی نوشته و درباره مساله فرار یک ملوان از پوتیومکین و ملحق شدن او به فداییان و مبارزه شانه به شانه او به همراه آنان نیز سخن میگوید.»
بیشتر بخوانید// نهضت مشروطه و نقش شیخ فضلالله نوری نزاع تجددطلبی و هویتخواهی
اسمیرنوف در بخشهایی از خاطرات خود به مصاحبههای خود با روزنامههای مختلف روسیه مانند «موسکوویکی وئدوموستی»، «نوویه ورئمیا»، «ریچ» و «روسکیی سلوو» درمورد انقلاب روسیه و از حضور خبرنگاران این نشریات در ایران و ارتباط آنها با محمدعلی شاه و ظلالسلطان و نیز مضمون گفتارهای خود در این نشریات سخن میگوید. بهعنوان مثال در بخشی از دفتر متعلق به سال ۱۹۰۸ آمده است: «سفیر به من توصیه کرد که برای این دیدار رسمی حتما از شاه وقت بگیرم و به او بگویم که در مصاحبه با خبرنگاران بگوید که همچنان طرفدار مشروطه است اما مشروطهای کمی متفاوت و نه آن مشروطهای که قبلا بوده است. اگرچه همه میگویند که دیگر مشروطهای محقق نخواهد شد. شاه به توصیههای سفیر تزار در ایران عمل میکند. پس از آن خبرنگاران روزنامههای «ریچ» و «روسکیی سلوو» برای مصاحبه به حضور ظلالسلطان میرسند که او در مصاحبه «کم مانده بود تا مشروطه را با فحشهای کوچهبازاری مورد فحاشی قرار دهد.»
در خاطرات رشحاتی حوادث مهم تفکر اجتماعی سیاسی و ادبیات ایران بین سالهای ۱۹۰۷ -۱۹۱۴ مورد اشاره قرار گرفته است. مولف موضوعاتی مانند جنبش فراماسونری در ایران، شخصیت و اقدامات ظهیرالدوله بهعنوان یکی از بنیانگذاران فراماسونری در ایران و پسر او ظهیرالسلطان، شخصیت و فعالیتهای ذکاءالملک، مدیر مدرسه سیاسی ایران و موضوعی مانند تاثیر تمدن عربی بر فرهنگ فارسی را مورد بررسی قرار میدهد. او تلخیصی از موضوعات مطرح در مطبوعات روز ایران مانند حبلالمتین، صوراسرافیل، ایران نو و... ارائه کرده و به دستگیری و اعدام دو روزنامهنگار انقلابی ایران یعنی میرزا جهانگیرخان و ملکالمتکلمین میپردازد. او اشاره کرده است که یکی از آنها به هنگام تیراندازی علیه نیروهای قزاق تزاری دستگیر شده است. مولف در مورد تاثراتی که از مطالب روزنامه «کاسپی» در دربار شاهی ایجاد شده بود نیز اطلاعات قابل توجهی ارائه میدهد. در این موضوعات و همچنین در بسیاری از نقاط خاطرات میتوان نگاه غرضورزانه مولف نسبت به حوادثی که رخ داده است را احساس کرد. بهعنوان مثال مرگ فاجعهآمیز دو مرد مبارزه میرزا جهانگیرخان و ملکالمتکلمین چنین تصویر شده است: همه محبوسان تمام روز را در زندان ماندند، ... و تنها دو نفر از آنان را بهخصوص ملکالمتکلمین و سردبیر روزنامه صوراسرافیل را خفه کرده و کشتند. نفر دوم از اینها را گوآنکه نوشتن مقالههای تند منتقدانهاش کم نبوده همچنین به هنگام تیراندازی به نیروهای قزاق دستگیر کرده بودند.
اسمیرنوف که روزنامه عوامگرای «نوویه ورئمیا» را با پری دهانش تعریف میکند، در مورد این روزنامه در یکی از قیدهای سال ۱۹۱۲ مینویسد: شاه پس از آن که با بخشهایی از مقالات نوشته شده در مورد انقلاب ایران آشنا شد به من گفت که از بین روزنامهها جهتگیری این روزنامه را بسیار میپسندد و برای سووورین طلب صحت و عافیت میکند.
در خاطرات مربوط به سال ۱۹۰۹ آمده است که با وجود شرایط بسیار سنگین کشور و دربار محمدعلی شاه تصمیم داشته است تا از روسیه معلمی زن را برای تعلیم زبان روسی به دخترانش استخدام کند. پس از مکاتبات انجام گرفته با دوایر ذیربط در روسیه به پیشنهاد میرزاشریف (مسئول سانسور بخش زبانهای شرقی کمیته مطبوعات قفقاز) زیباخانم دختر شاهزاده سرهنگ امیرکاظم میرزا (برادر خانبابا، داماد میرزا فتحعلی آخوندوف) راهی تهران میشود.
گوهرخانم، مادر زیبا خانم از زنان شناختهشده روشنفکر دوره خود بوده که به زبانهای روسی و فارسی تسلط داشته است. او برای مدتی ریاست جمعیت خیریه زنان مسلمان تفلیس را که افرادی مانند خانم محمدقیلزده، سوفیا شاهتاختینسکی سایر زنان سرشناس مسلمان در آن عضویت داستند را برعهده داشته است. خود زیباخانم نیز فارغالتحصیل دانشگاه پترزبورگ بوده و دوره تخصصی معلمی را گذرانده بوده است. به احتمال قوی میتوان چنین نظریهای را مطرح کرد که مترجم اثر «نادرشاه» نریمان نریمانوف که در سالهای ۱۹۰۶ – ۱۹۰۷ توسط «شاهزاده خانم قاجار» به فارسی ترجمه شده همین زیبا خانم بوده است. نمایشنامه «نادرشاه» در آن دوره در شهرهای تهران، تبریز، رشت و سایر شهرهای ایران به تماشا گذاشته شد.
اسمیرنوف اعتراف میکند زیبا خانم در آستانه دیدارش با ملکه ایران با من مشاوره کرد و من به او توصیه کردم که «در اهالی اندرونی نسبت به امپراتور روسیه رغبت ایجاد کند.» در متن خاطرات هیچ اشارهای به راهکارهایی که به زیبا خانم توصیه کرده است نمیکند.
از نکات قابلتوجه در مورد این کتاب به همراه داشتن دهها صفحه اسناد دیپلماتیک در خود و نیز حاوی دهها مورد تصویر اصل و دیده نشده مربوط به آن دوره است که در متن کتاب یا ضمیمه آن وجود دارد. ازجمله اسناد موجود میتوان به رونوشت متن اصلی نامههای نیکلای دوم، نامههای سفرای روسیه در تهران و ماموران سیاسی این کشور مانند گارتویگ، سابلین و سایر افراد؛ در مورد اسناد تصویری نیز میتوان به تصاویر مکانهایی که حوادث در آن رخ داده است و کاخ و تصاویر افراد مختلف ازجمله شاه، وزرا، ولیعهد و سایر افراد اشاره کرد.
* گزارش از مسعود صدرمحمدی