به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ محمدجواد ظریف را باید یک نمونه خاص در میان دولتمردان جمهوری اسلامی دانست. دیپلمات (به معنای عرفی آن)، طرفدار بی قیدوشرط لیبرالیسم از نوع ایدهآلیستی و در نهایت یک ایران دوست واقعی. اما این سه ویژگی در وی نتوانستهاند این چهره همیشه خندان را هیچگاه به سر منزل مقصود برسانند.
گفتگوهای قطعنامه 598، مذاکرات انتقادی با اروپا، مذاکره با تروئیکای اروپایی و این اواخر هم کلید زدن برجام همگی یک ویژگی مشترک دارند و آنهم اینکه ظریف و دوستانش همیشه در به سرانجام رساندن این مذاکرات با شکست مواه شدهاند. شکستی که بارها و بارها تکرار شده ولی هیچ درس عبرتی برای این افراد نشده و جالب اینکه همه این شکستها از یک سوراخ بوده است.
سوئیفت، برجام و یک مغلطه بزرگ
گذشت زمان و رفتارشناسی دولتمردان از سال 1393 بدین سو نشان داده که برجام نه یک قرارداد سیاسیکه سرآغاز یک پروژه کلان بوده است. پروژهای بنام نرمالیزه سازی رفتار ایران؛ همان نیتی که رهبری از آن با عنوان تهی سازی جمهوری اسلامی از ماهیت انقلابی یاد کردند. مشروط شدن رشد اقتصادی به اجرای برجام، مشروط کردن برجام به تغییر رفتار در حوزه سیاست منطقهای و در نهایت مشروط کرن این چرخه به تصویب واجرای FATF نشان داد که این پروژه برای به سرانجام رسیدن چارهای جز تغییر رفتار از طریق فشار اقتصادی ندارد. بنابراین بعد از سالهاشاهد بودیم که به یکباره سوئیفت به نقل محافل مطرح شد و صد البته اینکه اگر سوئیفت نباشد اقتصاد قفل خواهد شد و سوئیفت هم به FATF بستگی دارد و الخ.
این دور باطل شد بلای جان مدیران ما و صد البته دستاویزی برای حلقه نیویورکی وزارت خارجه برای توجیه شکستهای سریالی خود. اینکه ظریف بناگاه و خارج از حیطه وظایف خود و در یک اقدام عجیب در مصاحبه با خبرآنلاین پولشویی سازمان یافته را در کشورمان تایید کرد، را نباید یک موضع خصمانه دانست؛ بلکه این سخنان را باید راه فرار ظریف برای توجیه شکستهای خود تعبیر کرد.
تصویر تلویزیون گروهک منافقین در استفاده تبلیغاتی از سخنان عجیب ظریف
FATF هوا شد و به نبال آن زنجیرهای از آروزهای 30 ساله ظریف برباد رفت و طبیعی است که وی واکنشی تند به مخالفان این موضوع داشته باشد. این شکست را بگذارید کنار بزرگنمایی از سوئیفت. تا چند روز پیش غربگراها و رسانههایشان از خروج ایران از لیست سیاه سوئیفت خبر میدادند وتعلیق تحریمهای این کارگروه خصوصی علیه کشورمان و صدالبته چه تحلیلها و تبریکاتی که برای هم ارسال میکردند. اما از روز گذشته که سوئیفت ایران را از دسترسی به شبکه ملی خود کاملا محروم کرده است همان افراد به گونهای از بی اهمیت بودن سخن میرانند که گویا همینها نبودند که با افتخار خبرنگاران را به بانک مرکزی بردند تا همکاری با سوئیفت را به همه اعلام کنند.
ظریف؛ قصهای تکراری
در این میان اما ظریف حکایت خاصی دارد. وی بیش از 30 سال است که تلاش میکند در قالب نظریات لیبرالیسم ایدهآلیستی ازدل همکاری اقتصادی و صد البته حقوق بینالملل و ضوابط رفتار دیپلماتیک بین ایران و آمریکا رابطه برقرار کند. تلاشی که هربار توسط طرف آمریکایی به شکست رسیده و ظریف و دوستانش را در رسیدن به اهداف ذهنی خود ناکام گذاشته است.
اما ظریف هربار یک قصه تکراری ویک مسیر تکراری برای شروع دوباره دارد. اینکه طرف دموکرات آمریکایی پشیمان شده و ما باید با مذاکره از وقوع خطرات بزرگتر جاوگیری کنیم و تمام آن سخنانی که قبل از برجام برای همره کردن جامعه با خود گفتند. اما شکست پایان قصه تکراری این جماعت است.
سخنان ظریف را نباید زیاد جدی گرفت. سوئیفت، FATF، برجام و تغییر رفتار و در نهایت ایجاد رابطه با آمریکا با چنان سرعتی از بین رفت که هیچکس باور نکرد. این موضوع را بگذارید کنار حجم وسیعی از تلاشهای رسانهای برای اقناع مسئولان و مردم.
حال با این شکست بزرگ طبیعی است که وی نه تنها اتهام پولشویی را به جمهوری اسلامی بزند که حتی بزرگتر از آن را نیز بر زبان براند و صدالبته خوراک تبلیغاتی برای دشمن ایجاد کند.
ظریف یک شکست خورده تکراری است و نباید زیاد رفتار وی را به دل گرفت. همانطور که در سال 2005 در گفتگویی غیررسمی با محمد البرادعی، رئیس پیشین آژانس بینالمللی انرژی اتمی موضوع ملی هسته ای را وجه المصالحه حفظ اعتبار غرب و متقابلاً حفظ اعتبار و موقعیت جریان سیاسی متبوع خود در داخل کشور میخواند. این سخنان نیز همانند آن گفتگو نشان دهنده تلخ کامی و عصبانیت وی است.
* گزارش از رضا حمزه دولابی