* در ابتدا تعریف مختصری از عدالتخواهی بیان کنید
ما به یک تعریف جامع و کلی از عدالت اعتقاد داریم که همان تعریف امام علی از عدالت مبنی بر «العدل اعطاء کل ذی حق حقه» است که تفسیری از نسبتی است که میان امکانات، فرصتها و تواناییهاست که باعث شود متغیرهای مختلف به سمت رشد و بالندگی طبیعی خودشان حرکت کنند. مهمترین نکتهی این تعریف چند بعدی بودن آن، محدود نبودن به برچسبها و حتی محدود نبودن به اقتصاد است.
برداشت ما از عدالت یک تعریف عام است که نه تنها تضادی با ولایت ندارد بلکه نوعی ولایت مداری است که می شود از آن به عنوان عدالتخواهی توحیدی نام برد. درواقع جنبش عدالتخواهی یک عمل ولایت مدارانه و بر مبنای مطالبه رهبری بوده است و میتوان گفت ذاتاً و منطقاً عدالتخواهی یک عمل ولایت مدارانه است. (البته با تعریف منطقی و شرعی از ولایت نه تعریف افسانهای و سلطنتی)
* تفاوت عدالتخواهی جنبش عدالتخواه با عدالتخواهی افرادی مانند صدرالساداتی در چیست؟
ما تکیه و تاکید بر اشخاص را درست نمیدانیم، درواقع میتوانیم این سؤال را به اینگونه مطرح کرد که تفاوت روش ما با افرادی مانند صدر الساداتی در چه چیزی است؟ در این زمینه باید توجه داشت که ما سعی میکنیم بر اساس مبانی خودمان حرکت کنیم و حال ممکن است در این مسیر مشترکات و یا شباهتهایی با افراد و روشهایی دیگر داشته باشیم اما در نهایت ما در حال حرکت در مسیر خود هستیم. اگر بخواهیم به صورت خاصتر به آقا صدرالساداتی بپردازیم، تفاوتی که در ذهنیت ایشان و ما پیرامون عدالت وجود دارد اهمیت پیدا میکند، برای ما ساختارهای تولید و توزیع بیعدالتی اهمیت بیشتری دارد. چیزی که در ذهنیت عمومی مطرح میشود این است که ایشان کمتر به بحث ساختارها میپردازند، هرچند ما نیز به مصداقها و اشخاص نیز در کنار ساختارها اهمیت قائل هستیم.
بیشتر بخوانید// اطلاعیه جدید مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران
آیا عدالتخواهی هزینههایی را برای نظام به وجود میآورد و یا خیر؟
بستگی دارد تعریف ما از نظام و هزینه چه چیزی باشد، اگر منظور از نظام انقلابی و امت و امامت باشد، یقیناً ما همسو با این شاخه از نظام خواهیم بود، ولی اگر منظور از نظام تشکیلات دیوانسالار، تشکیلات فشل و ... باشند و که قصد دارند خودشان را مترادف با نظام و مقدس بدانند، چه در سطح ائمه جمعه، استانداران، رئیسجمهور و ... اما درواقع خلاف امت اسلامی در حال حرکت و عمل میکنند، بدانیم اتفاقاً هدف این است که برای این گروه هزینه زایی کنیم. چرا که ما درواقع آنها را موجب هزینه زایی برای انقلاب اسلامی میدانیم که باید از راه برداشته شوند و از این جهت ما این هزینه را هزینه مثبت میدانیم، هرچند اصل هزینهساز بودن یا نبودن را نیز تعریفی منحرفکننده میدانیم زیرا مانند تعریف از نظام مغشوش و سلیقهای هست.
باید توجه داشت ما برای نظام و بخش انقلابی درون سیستم هزینهسازی ایجاد نمیکنیم و سعی میکنیم که با کمک آنها علیه تشکیلات دیوانسالارانه و افرادی که آنها را ضد عدالت میدانیم حرکت کنیم.
باید توجه داشت زمانی که امام خمینی حرف از جنگ فقر و غنا میزنند این محدود به خارج از مرزها نیست، بلکه در ایران، در تهران و در ریاست جمهوری و ... جاری و ساری است و این یک جنگ است و جنگی بدون هزینه وجود ندارد.
هر پدیدهی ضد عدالتی که در حالت چه در بازار، چه در ساختار و ... باشد، نوعی جنگ بیتعارف فقر و غنا با محوریت عدالت در معنای عام و ذیل نظام ولایتفقیه و با کنشگری مردم نه جناح و قبیله معنا میدهد.
در نامهی اخیر آرمان تهران بهگونهای مطرحشده که فرصتی برای پرسش و نقد رهبری وجود نداشته، جنبش عدالتخواه در طی سالهای اخیری که دیدار دانشجویی داشته فرصتی برای اظهارنظر شفاف نداشته؟
همین که شما به عنوان یک رسانه پس از ده روز همچنان سؤالی را میپرسید که خلاف اصل متن نامهی ما بوده است، نشان میدهد دقت کامل و کافی را در نامه است، ما در این نامه اشاره کردهایم که بیست سال از آخرین دیدار دانشجو محور در دانشگاه تهران میگذرد و همه میدانند که رهبری هرساله دیدار دانشجویی داشته است، منتهی ما گفتیم که در دانشگاه تهران بیست سال است که اتفاق نیفتاده، هرچند بعد در دانشگاههای دیگری چنین دیدارهایی اتفاق افتاده است.
تفاوت این نوع دیدارها که در دانشگاه و دانشجو محور هستند را عملاً خود رهبری با حضورهای سرزده در دانشگاه و گاه به دعوت برخی از تشکلهای دانشجویی پذیرفتهاند و هردو نوع را تائید کردند.
با توجه به چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ما در اردیبهشت امسال از طرف جنبش عدالتخواه روسای هر سه قوه را دعوت کردیم که نیامدند و حس کردیم که خود مقام معظم رهبری نیز لازم است که تشریف بیاورند و توضیح بدهند، تحلیل بدهند، تشریح کنند و تحلیل خودشان را در مسیر چهلساله بیان کنند.
بیشتر بخوانید// درباره یک نامه به رهبر انقلاب
منتهی یکی از بدفهمیهایی که شد این بود که کل مسئولیت این سی سال را بر عهدهی ایشان میدانیم و پاسخ کل سی سال را از ایشان میخواهیم، فرض ما این است که رهبری کارنامه موفقی داشته است و در این نامه بدون هیچ پیشداوری وارد شدیم، بخشی از مردم و دانشجویان ما دارای سؤالهایی هستند که ممکن است برخی سؤالها از اساس اشتباه باشد، ممکن است پیشنهادهایی وجود داشته باشد که کارساز باشد.
همین که در چهلسالگی چنین نامهای که هیچگونه توهین و ... داخل آن نبوده است از تشکلی انقلابی، تشکلی که ذیل جنبشی هست که عمل به مطالبه رهبری بوده است نشان از شکوفایی و آزادی در عرصههای مختلف است. امسال رهبری گفتند طی این چند سال تشکل شما مورد تائید من واقعشده است.
اینکه یک تشکل در کمال احترام رهبری را دعوت میکند و پس از آن هجمههایی آغاز میشود این نشان میدهد که یک جای کار میلنگد، درواقع اگر رهبری خودشان بخواهند تشریف بیاورند عده هستند که کاسه داغتر از آش هستند.
تأثیر نامه اخیر در رسانههای و فضای سیاسی را تا چه حد میبینید
فضای سیاسی و حتی رسانهی ما رسانه زده است، یعنی بهجای آنکه موضوع و محور رسانهها مردم باشد، خود رسانهها به موضوع و محور تبدیلشدهاند. رسانهها درواقع به اعلام واکنش رسانهها تبدیل شده است بهجای آنکه بر روی مردم و مسائل مردم باشد. برای همین پرسیده نمیشود که تأثیر این نامه در جامعه، دانشگاه و در مردم چه بوده است بلکه پرسیده میشود تأثیر آن در رسانهها چه بوده است.
هدف این نامه تقویت مردم و مشارکت مردم بوده است از این جهت با پرسوجویی که انجام شد اقبال و استقبال خوبی از این نامه در بین مردم و دانشجویان وجود داشته است و این حدس و تحلیل ما که این نیاز بین مردم بوده است تائید شد. جامعه علمی نیز استقبال کرده و مورد توجه قرار داده است. رسانههای عمومی استقبال کردند، هرچند برخی آن را توطئه ضدانقلاب و برخی توطئهی دیگر گروهها میدانستند.
اما اینکه رسانههای خارجی مانند بیبیسی، من و تو، آمد نیوز و ... چگونه به تقلیل ماجرا پرداختند باید توجه داشت ما از این رسانهها انتظار نداریم که اگر کار درستی انجام دادیم آن را به درستی بیان کنند. مگر آنها نظام را تحریف نمیکنند، انقلاب را تحریف نمیکنند، جنبش را تحریف نمیکنند و این نامه را نیز تحریف کردند و نامه را به یک جریان خاص تقلیل دادند که این طبیعی است و چندان اثری ندارد. آنها به دنبال بهانه و سو استفادهی از آن هستند.
به نظر من رسانههای داخلی بدتر از رسانههای خارجی عمل کردند بهجای آنکه در فضای آزاداندیشانه، بهجای عقلانیت محوری احساس محوری، بهجای منطق محوری جدل محوری را قرار دادند، برای مثال واکنش خاص روزنامه جوان، من کار روزنامه جوان رو بدتر از بیبیسی میدانم، گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» را بدتر از بیبیسی میدانم نسبتهایی که 180 درجه با واقعیت اختلاف دارد. برای مثال عده این نامه را کودتای احمدینژادی خواندند که البته بهواسطه انتقادات بنده به جریان بهاری بسیاری از این جریان تعجب کردند و مشخص شد که این نامه در این جهت نبوده است.
من از رسانهها و جریانها فکری و شخصیتها دعوت میکنم که نسبت به این نامه منتقدانه و منطقی و عقل محورانه این متن بررسی شود؛ درباره نوع ارتباط و پرسشگری مردم و مسئولین چه ساز و کاری مطرح شده است، اگر سازوکاری وجود دارد چگونه است و در مورد این مسئله ادبیاتی تولید شود بهخصوص در مورد مردم و سهم آنان در انقلاب و اینکه ریشهی ضعفها چیست و باید به این مسائل فارغ از جوسازی، امنیتی فکر شود.