سوژه «ناگهان درخت» تنهایی انسان معاصر است. سوژه «قصر شیرین» پدری است که از فرزندانش فاصله گرفته و قرار است بعد از مرگ همسرش به آنها نزدیک شود. سوژه «سمفونی نهم» هم که از اسمش معلوم است. سمفونی نهم، سمفونی مرگ.
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ محمدرضا کردلو در تحلیل سه فیلم «ناگهان درخت»، «قصر شیرین» و «سمفونی نهم» نوشت: با گذشت سه روز از آغاز برگزاری جشنواره سی و هفتم فیلم فجر، برنامه پردیس سینما ملت(سینمای اهالی رسانه) به نحوی بوده که جز «تختی» فیلم خوبی روی پرده ندیدهایم! برنامهریزی ما این بود که از منظر سوژه، داستانگویی، نحوه پرداخت به قهرمان، تصویر ارائه شده از جامعه و خانواده به فیلمهای حاضر در جشنواره نگاهی متفاوت بیندازیم، اما اگر بگوییم بیشتر فیلمهای این سه روز اساسا فاقد سوژه مناسب و قصهگویی درست و درمان، بیقهرمان و در انزوا از خانواده و جامعه بودهاند، ایده ابتدایی ما در پرداختی این چنین با شکست مواجه شده و امیدواریم در روزهای بعد فیلمهایی ببینیم که سوژه و قصه و قهرمان دارند.
اما اینجا کمی باید تامل کرد و ناظر به فیلمهای انتخاب شده بیشتر صحبت کرد. کیفیت فیلمهای حاضر در جشنواره سی و هفتم این سوال را در میان اصحاب رسانه حاضر در کاخ جشنواره به وجود آورده است که اگر کیفیت فیلمهای انتخاب شده، مشابه اینهایی هستند که در این سه شب به نمایش درآمدهاند، پس فیلمهای انتخاب نشده دارای چه وضعیت کیفی هستند؟
سال گذشته نگارنده در یادداشتی با تقدیر از استاندارد شدن تعداد فیلمهای حاضر در جشنواره، به این موضوع اشاره کردم که تصمیم درست دبیرخانه وقت (دوره سی و ششم که ابراهیم داروغهزاده مسئولیت آن را عهدهدار بود) در مواجههای بیتعارف با بسیاری از فیلمهای ضعیف و حتی متوسط و کنار گذاشتن آنها کمک بزرگی به سینمای ایران در فروش سال 97 خواهد کرد. این پیش بینی محقق شد و عمده فیلمهای منتخب در جشنواره توانستند به فروش خوبی دست پیدا کنند.
اتفاقی که در فروش سال 96 نیفتاد و عمده فیلمهایی که در ویترین جشنواره سی و پنجم به دبیری محمد حیدری در دوران حجتاله ایوبی قرار گرفته بودند، در گیشه با شکست جدی مواجه شدند. درباره جشنواره دوران ایوبی تاکید کردیم که اعطای رانت به برخی و تلاش برای راضی نگه داشتن همه موجب شده است اهالی رسانه فیلمهایی بسیار عقبتر از قد و قواره یک جشنواره ملی را روی پرده ببینند. امتیاز جشنواره سی و ششم اتفاقا کنار گذاشتن همین محافظه کاریها بود. جشنواره سی و هفتم اما در حالی به روز چهارم خود رسیده است که به خاطر اعمال همین محافظه کاریها و تکرار «مدل ایوبی» جز یک مورد، حتی با فیلمهای متوسط هم مواجه نبودهایم!
تکرار «مدل ایوبی» در راضی نگه داشتن همه، رانت دادن به کارگردانان باسابقه و البته تمام شده، در نظر نگرفتن محتوای آثار، بیتوجهی به کیفیت آثار فیلمسازان و اولویت دادن به «نام کارگردان» به جای «اثر»، موجب شده است که مخاطبان کمتر راضی از سالن نمایش فیلم بیرون بیایند.
آثاری که در سینماهای مردمی به سانس فوق العاده رسیدهاند هم آثاریاند که عمدتا دستپخت مدیریت سینمایی نیستند و سروصداهای قبل از جشنواره هم از وضعیت امروز استقبال از این آثار خبر میداد. به عبارت دیگر به جز سه چهار فیلم که توانستهاند در اکرانهای مردمی به سانسهای فوق العاده برسند، عدم استقبال از باقی فیلمها نیز تایید دیگری بر این گزاره است که هیئت انتخاب، احتمالا با چشمک دبیر و دبیرخانه تا میتوانسته به برخی فیلمسازان، بیتوجه به محتوا و کیفیت آثارشان، رانت حضور در جشنواره سی و هفتم را اعطا کرده است. نتیجه همین اتفاق است که ما نه میتوانیم درباره سوژه فیلمهای شب سوم جشنواره صحبت کنیم، نه از داستانگوییهای عجیب و غریب صفی یزدانیان و میرکریمی و هنرمند حرف بزنیم و نه از قهرمان. قهرمانهایی که وجود ندارند مگر در حافظه ملک الموت! قهرمانهایی که یا مشغول خودکشیاند، یا کشته شدن و یا در حال موعظه.
سوژه
سوژه «ناگهان درخت» تنهایی انسان معاصر است. سوژه «قصر شیرین» پدری است که از فرزندانش فاصله گرفته و قرار است بعد از مرگ همسرش به آنها نزدیک شود. سوژه «سمفونی نهم» هم که از اسمش معلوم است. سمفونی نهم، سمفونی مرگ.
داستانگویی
در «ناگهان درخت» جمع گریزی و ضدیت با اجتماع، ناقص روایت میشود. «قصر شیرین» میرکریمی از دقایق پایانی تازه شروع میشود. برای تحولی که قرار است در سه دقیقه پایانی اتفاق بیفتد، شاهد 90 دقیقه ماجرای اضافی و سکانسهای به هم چسبیده هستیم. داستانگویی «سمفونی نهم»، در فلش بکهایی که میبینیم قابل اعتناتر از دو فیلم قبلی است که البته بیشتر از فیلمنامه مدیون مستند به تاریخ بودن وقایع است.
اجتماع
تصویر ارائه شده در «ناگهان درخت» از اجتماع به شدت در تضاد با واقعیت است. یک هپروت تمام عیار. در «قصر شیرین» با جامعه مواجه جدیای نداریم، مگر جایی که افسر راهنمایی و رانندگی «رشوه» میگیرد. جامعه «سمفونی نهم» جامعهای مرگ آلود است. در قبرستان شیپور میزنند، مرده شور زخمها را میشوید، در ایست بازرسی درگیری میشود و چند نفری کشته میشوند، قهوهچی هم کشته شده است. مردم سیرچ هم که آمادهاند مردهای بیاورند و سوار بر گاری راهی قبرستانش کنند. فلشبکها هم که فقط روایت مرگها هستند. جامعهای که میکشد، دفن میکند و باز میکشد.
خانواده
نقش پررنگ خانواده را فقط در «قصر شیرین» میبینیم. بچههایی که موقعیت تاریخی و جغرافیاییشان کمترین نسبتی با ادبیاتشان دارد. خانوادهای که قرار است به بهانهای که در دقیقه آخر، در تصادف با یک روباه محقق میشود، دور هم جمع شوند. خانوادهای که مهم نیست واقعی هست یا نه، اما خانوادهای است که میرکریمی دوست دارد آنطور نشانشان دهد.