آنچه در این میان درباره وضعیتی که وزارت علوم با آن مواجه است، نکتهای اساسی درباره نسبت اقتصاد و علم را طرح خواهد کرد. وزارت علوم با ریزش بودجههای نفتی ناگزیر است برای تأمین مالی دانشگاههای بزرگی که در دورههایی با هزینه بالا اداره میشدهاند، راهی بیابد.
خبرنامه دانشجویان ایران به نقل از فارس، اخیرا معاون مالی اداری وزارت علوم با تاکید بر اقتصادیسازی دانشگاهها و حرکت به سمت تنوع سبد درآمدی دانشگاهها گفته است: «یک نکتهای که داریم بحث تنوع بخشی به منابع درآمدی دانشگاهها است. باید به این نکته خیلی توجه کنیم، چون صرفاً درآمدهایی که دانشگاهها دارند از منابع عمومی دولت نیست و اگر ما سبد درآمدی دانشگاهها را به ویژه، دانشگاههای بزرگ و قدیمی را تنوع ببخشیم، میتوانیم از این شرایط عبور کنیم.»
ماجرای اقتصادی دانشگاهها بحث تازهای نیست. میتوان اثر آن را در انواع و اقسام رفتارهای وزارت علوم و دانشگاههای کشور در سالهای اخیر پیگیری نمود. رفتارهایی که مدام مراکز علمی را به سمت کسب درآمدهای تازه از راههای مختلف سوق میدهد. برگزاری انواع و اقسام دورهها و کارگاههای آموزشی برای داوطلبین بیرون دانشگاه، اجاره کلاسها و محیط دانشگاه به مراکز خصوصی و همچنین تاسیس مراکز آموزشی از جمله شیوههای متداول در سالهای اخیر برای کسب درآمد نزد دانشگاهها بوده است.
در این میان همچنین تکاپوی وزارت علوم و مرکز پژوهشهای مجلس در تعریف پژوهشهایی که در آن راههایی برای درآمدزایی دانشگاهها ارائه شود، قابل توجه است. راههایی که احیانا ممکن است به همان تنوع سبد درآمدی دانشگاهها منجر شود.
آنچه در این میان درباره وضعیتی که وزارت علوم با آن مواجه است، نکتهای اساسی درباره نسبت اقتصاد و علم را طرح خواهد کرد. وزارت علوم با ریزش بودجههای نفتی ناگزیر است برای تأمین مالی دانشگاههای بزرگی که در دورههایی با هزینه بالا اداره میشدهاند، راهی بیابد. دانشگاهها باید اداره شوند و آنچه قابل پیگیری و پرسش است نحوه نگریستن به این موضوع است. آنچه پیش چشم ماست و در صحنه عمل از دانشگاهها خواسته میشود، روشهایی است که در همان مرحلۀ اول به ذهن هر مدیری برای درآمد زایی رسیده است. یک دانشگاه شاید از راههای متفاوتی بتواند کسب درآمد کند، اما این راهها ممکن است با درکی متفاوت، نتایجی آشکارا متفاوت داشته باشند.
در پژوهشهایی که در این مسیر تعریف میشوند، اغلب نگرش به درآمدزایی همچون یک امری خلاقه که فاقد هرنوع سیاست، و تصویری از آینده دانشگاه در ایران است توجه میشود. یعنی درآمدزایی دراین تصور به عنوان «یک ایده» جذاب و متفاوت جلوه میکند. نه اینکه اساسا باید درکی پژوهشی، تاریخی و سیاسی از دانشگاه و نسبت علم و سیاست وجود داشته باشد. این بدان معناست که در نهایت، دانشگاه به امری عارضی و غیر سیاسی تبدیل خواهد شد.
درآمد داشتن دانشگاه و تعریف اقتصاد آن تبعا نمیتواند فارغ از موضوعیت و جهتمندی نهادیای باشد که دانشگاه آن را اعاده میکند. وجود دانشگاه از اصالت و ضرورت آن ناشی میشود. اصالت نهاد علم اتکای آن به حکم علمی و نسبتی اساسی با حقیت علم وجود انسان است. ایده دانشگاه، مقارن درک مردمان یک جامعه از زندگی و نحوه زیست آنهاست. نهاد علم، نهادی در کنار سایر نهادها نیست بلکه از سر ضرورتی که علم برای زندگی آدمی دارد، ضروریترین نهاد است. ضروریترین چیز برای انسان این است که میخواهد زندگی خوبی داشته باشد و از زشتی طبیعت عبور کند.
تصمیم برای اداره دانشگاه و گردش اقتصادی آن، تصمیم برای اداره یک نهاد همچون سایر نهادها نیست. بلکه تصمیم درباره اساس زندگی در ایران است. باید پرسید؛ آیا آنچه اکنون به عنوان سیاست اقتصادیسازی دانشگاه در ایران میبینیم، یک تصمیم سیاسی برای سیاستزدایی از دانشگاه است؟ آیا میتوان برای اقتصادی کردن نهاد علم همان ساز و کار اولیهای که درباره هرچیز دیگر استفاده میکنیم را به کار گیریم؟ اگر اقتصادیسازی دانشگاه هیچ معنای سیاسیای ندارد، صرفا از سر اجبار اینچنین پیش میرود؟