به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» محمد زعیمزاده فعال سابق دانشجویی در صفحه اینستاگرام خود به بهانه دیدار امروز رهبر انقلاب با جمعی از شعرا نوشت: روایت نعمت میرزازاده(شاعر چپ ) از دیدار آیت الله خامنه ای و جلال آل احمد در مشهد (بخشی از مصاحبه میرزاده-م آذرم- در پروژه تاریخ شفاهی هاروارد)
در حدود سالهای ۴۰ به بعد در خراسان چنانکه میدانید زمینه سنتی ادبیات ایران است یک انجمن ادبی بود منزل آقای محمود فرخ از همدورهایهای بهار و فروزانفر این بچهها به اصطلاح تازه اوان شاعری خودمان نیز یک انجمن ادبی راه انداخته بودیم ما که بیشتر علاقه به جلوههای مدرن شعر داشتیم مثلا نیما را مطرح میکردیم این حدود سالهای ۴۱ و ۴۱ به بعد است. در این انجمنهای ادبی بود که آقای علی خامنهای از رهگذر آشنایی که با ما از مجلسهای درس آقای تقی شریعتی داشت بهعنوان یک طلبه خوش لباس خوش ذوقی که شعر را خوب میشناسد شرکت میکرد.
زیباترین شعر از شاعران معروف سبک هندی یعنی صائب یعنی کلیم یعنی عرفی را ما همیشه از زبان آقای علی خامنهای میشنیدیم.
ذوقیات شعر ایشان بهگونهای بود که وقتی در سال ۱۳۴۳ من و آقای شفیعی کدکنی خواستیم که با هم کتاب شعر امروز خراسان را تالیف، کنیم آقای خامنهای هم در ذهنیات ما در شمار شاعرانی بود که میباید به ایشان مراجعه کنیم یعنی به نظر ما کسی که آن مقدار با شعر آشناست که این همه تک بیت را از حفظ است طبعا نمیتواند شاعر نباشد. ... قضیه این بود که آل احمد خانه ما بود بیشتر دانشجویان و جوانترهای مربوط به ادب و هنر و نیروهایی که از نظر سیاسی یا چپ باید نامیده بشوند یا ملی و حتی غیرمذهبی اینها دور و بر آلاحمد بودند آل احمد هفت هشت روزی در مشهد بود و اما از نظر تاریخی مهمتر از همه آن دیداری بود که در منزل آقای شریعتی بزرگ با شریعتی پدر و پسر و از جمله علی خامنهای انجام داد .
از مسائلی که آنجا کاملا یاد من هست این است که جلال یک بحثی کرد همان بحثی که در «خدمت و خیانت روشنفکران» بارها کرده خلاصهاش این بود که « آنگاه که روحانیت به تنهایی خواسته کاری بکند نتوانسته، آنگاهی هم که روشنفکر جدا از روحانیت جدا از بدنه جامعه خواسته تحولی ایجاد موفق نشده.نهضت مشروطه و دولت مصدق را هم مثال می زد.
این تزش را که گفت یادم هست که رو کرد با همان حالات خاصش که با آن صمیمیتها و قاطعیتها و قرص و قایم یک چیز را بریدن و تمام کردن، گفت، این است رئیس حالا؟رو کرد به آقای خامنهای که نشسته بود، گفت، خیلی خوب من نماینده روشنفکرها هستم. من قرتی نماینده روشنفکر، نماینده روحانیت شماهستی؟ دستتت را بده به من، چراکه این نهضت باید این جوری درست بشود از ترکیب اینها