خبرنامه دانشجویان ایران: نسترن محمدحسینی*// اخبار روند صعودی قیمت مسکن که از سال ۹۶ آغاز شد و در بهار امسال به رشد بیش از صد درصدی رسید، همه را شوکه کرد. فضای غبارآلود میان خریداران و فروشندگان و قیمتگذاریهای سلیقهای بدون در نظر گرفتن معیار و فاکتوری معین برای ساختمانها و نبود نظارت لازم بر این روند، موجب شد نفس مستاجران در سینه حبس شده و نگرانیهایشان از همیشه بیشتر شود. مستاجرانی که اغلب بیش از پنجاه درصد حقوق دریافتیشان را به صاحبان خانه میدهند، باید رویای خانهدار شدن را فراموش کنند و احتمالا اگر از پس تمدید اجارهخانشان با چند برابر قیمت برنیایند، و پویشی که با درخواست از صاحبان املاک و ترحمشان نسبت به مستاجران، برای نگرفتن تنها چند درصد از اجارهبهای نجومیشان راهاندازی شد مشکلی از آنها حل نکرد، در فکر حاشیه نشینی و کوچ کردن باشند.
معاملات مکرر؛ افرادی که در یک روز چندین ملک خرید و فروش و معاوضه میکنند بدون آنکه سازوکاری در روند معاملاتیشان اختلالی ایجاد کند؛ بدون آگاهی از اینکه فاصله این معاملات چقدر بوده است.
معاملات مکرری که گاهی طرفین آن هرکدام در یک کشور خارجی به سر میبرند؛ فرضا زمینی در الهیه تهران را معامله میکنند واحتمالا بلافاصله آن را با زمینی دیگر در منطقهای دیگر معاوضه میکنند و این روند ادامه پیدا میکند و ممکن است به دهها معامله در یک روز بینجامد.
فردی که دو هزار و پانصد واحد خریداری کرده، قیمت مسکن را تعیین میکند و بنا به سود و زیان خود قیمتها را تغییر میدهد.
وجود سازوکار و سامانهای برای رصد معاملات، آگاهی از فاصله معاملات و بکارگیری "مالیات" برای معاملات مکرر و تعیین زمان برای هر معامله مثلا اینکه زیر یکسال فردی نتواند معامله دومی انجام دهد و در صورت انجام، جریمه شده و مالیات بدهد- شاید اقدامی باشد جهت پیشگیری از ابزاری و سرمایهای بودن مسکن.
خانههای خالی؛ از آنها زیاد شنیدهایم، خانههایی خالی از سکنه که روزی خریداری شده و به امید بالا رفتن قیمت مسکن، برای فروش سوداور، نگهداری میشوند. در حالت طبیعی، عدم عرضه، در صورت وجود تقاضا برای هر کالایی به طور خودبهخودی موجب بالا رفتن قیمتها میشود و عدم عرضهٔ واحدهای مسکونی، از معضلات اساسی به شمار میرود.
در صورت شناسایی دقیق واحدها، راه حل مشخصی برای این معضل ارائه شده که اکثر قریب به اتفاق کارشناسان هم بر آن هم نظرند و آن بکارگیری "مالیات" بر این خانههای خالی است، اقدامی که در صورت انجام آن شاهد سیر نزولی قیمتها خواهیم بود.
عملیاتی شدن یک امر نیاز به مدیرانی دارد که برای آن اقدام، تلاش کرده و برنامهریزیهای مدون انجام دهند. اما هنگامیکه منافع خود مدیران و یا اطرافیان مدیران اجرایی با حل این قبیل بحرانهای اجتماعی به تعارض برسد، نتیجهای حاصل میشود که امروز هم شاهد آن هستیم. مدیرانی که خود حامی سرمایهداری باشند و در جهت آن حرکت کنند، توان حل مهمترین اولویتها را نداشته و مردم را به اولویتهای دیگری فرامیخوانند.
حل این بحران بیش از همه چیز به ارادهای قوی در بین مسئولان نیاز دارد و اگر این اراده در بین آنها نباشد، این مردم و رسانهها هستند که باید با ایجاد جریانهای رسانهای این اراده را در حاکمیت ایجاد نمایند.
* دانشجوی دانشگاه تهران