خبرنامه دانشجویان ایران: صدرا منصف*// امروز ششم آبان سال هزار و سیصد و نود و هشت است! برای برخی روزی از روزهای پاییزی است که باید در آن عاشقی کرد! برای "خیل"ی یک بینالتعطیلین خودشیرین است که یحتمل حضور در کلاس درس و محل کار در آن مایه ملال است! برای عدهای نیز شش آبان، روزِ قبلِ هفت آبان است که گویا در آن و در حوالی کاخ آپادانا خبرهایی است!
اما شش آبان با تمام غریب بودنش، برای بخش بزرگی از امت حزبالله که سعی در "ولایت"مداری، "آرمان"گرایی و ”عدالت"خواهی دارد، روزی خاص و یک نقطه عطف است. بهقدری که بسیاری، مبدا و منشا بسیاری از "عدالت"خواهیهای مردمی و دانشجویی اخیر و امروز را، پیام صادر شده و راهِ نشان داده شده در آن روز میدانند. پیام راهنشانی که «سرآغاز فهرست بلند مسائل کشور» را «مسئلهی عدالت» عنوان کرد.
نهآنکه پیش از آن سخنی از عدالت و اهمیت آن به میان آورده نشده بود بلکه بارها صادرکننده همان پیام و جوانان عدالتخواه آن روز در مجالس سخنوری و مکاتب قلمزنی و البته در میدان عمل، سینهها برای عدالت چاک میکردند.
اما در روزگاری که دعوای زرگریِ راست و چپ خودنمایی خود را قوت بخشیده بود؛ این پیام دستِ ردی بود به هر دو طرف این دعوا و الویتهایشان. اصولگرایان و اصلاحطلبانی که مشخص نبوده و نیست به کدامین اصول میگرایند و کدامین اصلاح را طالباند! آنانی که علیرغم تفاوتهایشان به ناگاه در مواردی که به «بیعدالتی» منجر میشود؛ در رویکرد و عملکرد به اشتراک میرسند!
چهبسا علت غربت و گمنامی شش آبان را نیز در همین اشتراکها باید جست. چه دلیلی دارد تصویبکنندگان، مجریان و البته منتفعان سیاستهای ناعادلانه سالروز پیامی را یادآوری کنند که در آن خواسته شده مواردی همچون «مسابقه رفاه میان مسئولان»، «بیاعتنایی به شکاف طبقاتی در ذهن و عمل برنامهریزان» و «ثروتهای سربرآورده در دستانی که تا چندی پیش تهی بودند»؛ به عنوان «پدیدهی ضدعدالت در واقعیات کشور مورد سوال قرار گیرد.»
تا وقتی که "هفتم آبان"ی به این نازی و بیخطری وجود دارد چه دلیلی دارد طرفین آن دعوا از "ششم آبان"ی سخن به میان آورند که برایشان سراسر خطر و مورد سوال واقع شدن است!
و چه جالب است که هفده سال پیش در اینگونه روزی و در آن پیامِ راهنشان، راهبر انگشت اشاره به سمت راهی گرفت که بسیاری از راهیان امروزش در آن روز، طفلی بیش نبودند و نهایت عدالتخواهیشان فراریدادن پشهای بود که روی دستشان فرود آمدهبود و قصد مکیدن خونشان را داشت. و چه جالب است که همانها امروز مجذوب آن "راه" و آن "راهبر" شدهاند و "راهی" گشتهاند.
راهیانی که اما امروز خصوصیسازی نامطلوبی را که روی اقتصاد کشور فرود آمده و قصد مکیدن خون کارگران و مستضعفان را دارد؛ به عنوان پدیدهای ضدعدالت مورد سوال قرار میدهند و رییس سازمانش را روانه زندان میکنند.
راهیانی که صداوسیمای ناکارآمد و عروسیهایی که در تاریکیِ این سازمان برپا میشود را برنمیتابند و بهدفعات ریاست و عوامل آن را مورد سوال قرار میدهند. راهیانی که با ظلم شهردار مستکبر به پاکبان مستضعف میآشوبند و شهردار را از پشت میز ریاست تا پشت میله زندان راهنمایی میکنند!
راهیانی که اهالی دهونک را مظلوم مییابند به یاریشان میشتابند. راهیانی که سرلشگر را از ویلای بیتالمال بیرون میکنند؛ سرلشگری که حتی دستور راهبرِ راهیان که او خود نیز منصوب ایشان است را هم نشنیده میگیرد.
البته که منصوبین راهبر نیز از راهی که راهیان در پیش گرفتهاند در امان نیستند و وقوع هر پدیدهی ضدعدالتی از جانب آنان نیز بایستی مورد سوال قرار گیرد. پرسش از برخی مانند سرلشگر صورت گرفته، عدهای مانند «گروه خشن» به پاسخگویی فراخوانده شدهاند و برخی نیز هراسان منتظرند تا راهیان در ایستگاهشان توقف کنند.
قطعا راهیانِ راه عدالتخواهی عاری از خطا و کاستی نیستند اما به هر روی در حرکتاند. حرکتی که روز به روز به کمیت، کیفیت و سرعت آن افزوده میشود. حرکتی که هراس و رعشهی طرفین آن دعوای کذایی اصول و اصلاح را برانگیخته و آنان را واداشته تا سنگی باشند در این راه و چوبی باشند لای چرخ. به آن امید که سدی باشند بر این راه. غافل از آنکه دستاندازی بیش نیستند و راهیان دیر یا زود از آنان خواهندگذشت.
فیلمسازان برای ساخت یک فیلم به نور، صدا و دوربین نیازمندند. آنگونه که قبل از لحظه شروع برای اطمینان از مهیا بودن نیازهایشان، داد میزنند که: «نور، صدا، دوربین، حرکت!» البته که آن یک فیلم است و در حوالی عالم خیال سیر میکند.
اما خارج از عالم خیال و در عالم واقع، انقلابیها برای اعتلای یک انقلاب به یک راه درست و متقن، به خیل عظیمی از راهیان مصمم و البته به رهبری مقتدر و راهبلد نیازمندند. گویا هفده سال پیش و در شش آبان سال هزار و سیصد و هشتاد و یک، "داد"ی طنینانداز شده است که: راه، راهی، رهبر، حرکت... و چه جالب است که هفده سال پیش در اینگونه روزی و در آن پیامِ راهنشان، راهبر انگشت اشاره به سمت راهی گرفت که بسیاری از راهیان امروزش در آن روز، طفلی بیش نبودند و نهایت عدالتخواهیشان فراریدادن پشهای بود که روی دستشان فرود آمدهبود و قصد مکیدن خونشان را داشت. و چه جالب است که همانها امروز مجذوب آن "راه" و آن "راهبر" شدهاند و "راهی" گشتهاند.
راهیانی که اما امروز خصوصیسازی نامطلوبی را که روی اقتصاد کشور فرود آمده و قصد مکیدن خون کارگران و مستضعفان را دارد؛ به عنوان پدیدهای ضدعدالت مورد سوال قرار میدهند و رییس سازمانش را روانه زندان میکنند.
راهیانی که صداوسیمای ناکارآمد و عروسیهایی که در تاریکیِ این سازمان برپا میشود را برنمیتابند و بهدفعات ریاست و عوامل آن را مورد سوال قرار میدهند. راهیانی که با ظلم شهردار مستکبر به پاکبان مستضعف میآشوبند و شهردار را از پشت میز ریاست تا پشت میله زندان راهنمایی میکنند!
راهیانی که اهالی دهونک را مظلوم مییابند به یاریشان میشتابند. راهیانی که سرلشگر را از ویلای بیتالمال بیرون میکنند؛ سرلشگری که حتی دستور راهبرِ راهیان که او خود نیز منصوب ایشان است را هم نشنیده میگیرد.
البته که منصوبین راهبر نیز از راهی که راهیان در پیش گرفتهاند در امان نیستند و وقوع هر پدیدهی ضدعدالتی از جانب آنان نیز بایستی مورد سوال قرار گیرد. پرسش از برخی مانند سرلشگر صورت گرفته، عدهای مانند «گروه خشن» به پاسخگویی فراخوانده شدهاند و برخی نیز هراسان منتظرند تا راهیان در ایستگاهشان توقف کنند.
قطعا راهیانِ راه عدالتخواهی عاری از خطا و کاستی نیستند اما به هر روی در حرکتاند. حرکتی که روز به روز به کمیت، کیفیت و سرعت آن افزوده میشود. حرکتی که هراس و رعشهی طرفین آن دعوای کذایی اصول و اصلاح را برانگیخته و آنان را واداشته تا سنگی باشند در این راه و چوبی باشند لای چرخ. به آن امید که سدی باشند بر این راه. غافل از آنکه دستاندازی بیش نیستند و راهیان دیر یا زود از آنان خواهندگذشت.
فیلمسازان برای ساخت یک فیلم به نور، صدا و دوربین نیازمندند. آنگونه که قبل از لحظه شروع برای اطمینان از مهیا بودن نیازهایشان، داد میزنند که: «نور، صدا، دوربین، حرکت!» البته که آن یک فیلم است و در حوالی عالم خیال سیر میکند.
اما خارج از عالم خیال و در عالم واقع، انقلابیها برای اعتلای یک انقلاب به یک راه درست و متقن، به خیل عظیمی از راهیان مصمم و البته به رهبری مقتدر و راهبلد نیازمندند. گویا هفده سال پیش و در شش آبان سال هزار و سیصد و هشتاد و یک، "داد"ی طنینانداز شده است که: راه، راهی، رهبر، حرکت...
* عضو تشکل آرمان(عدالتخواه) دانشگاه شیراز
احسنت به جناب منصف