از جمله شخصیت های این سریال مردی به نام تراب است که بدجنس و منفی است و در اواسط سریال کشته می شود اما می شد که روی این شخصیت مانور بیشتری داد و ابعاد گسترده تری که شاید در لایه های پنهان این شخصیت وجود داشت، آشکار کرد. به هر شکل، ما پرداخت قوی و مستحکمی از شخصیت ها شاهد نیستیم.
به گزارش سرویس فرهنگی - اجتماعی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ زندگی برای انسان ها قابل پیش بینی نیست و نمی توان رخدادهای آن را از قبل فهمید. زیبایی زندگی نیز همین است. فراز و فرودهای زندگی همواره دستمایه هنرمندان بوده تا آثاری را خلق کنند. تلویزیون به عنوان یکی از پرمخاطب ترین رسانه ها مسئولیت به تصویر کشیدن داستان های مختلف زندگی را به عهده داشته و دارد.
چندی است سریالی از شبکه سه در حال پخش است به نام «وارش» که داستان آن در دهه سی و در گیلان اتفاق می افتد و روند داستانی اش را طی میکند. احمد کاوری کارگردان و جابر قاسمعلی نویسنده این مجموعه تلویزیونی است. داستان این سریال برداشتی آزاد از رمان مهاجران نوشته «هاوارد فاست» نویسنده آمریکایی است. این سریال در ابتدا قرار بود با نام «بهترین سال های زندگی ما» پخش شود که بعدها به درستی تغییر نام پیدا می کند و با نام وارش پخش می شود.
باید به این نکته اشاره کنیم که این سریال صرفا روایتگر وقایع تاریخی رخ داده در دهه سی و پس از آن نیست و قصد دارد داستان زندگی افرادی را به تصویر بکشد که شخصیت هایی مثبت یا منفی و حتی خاکستری دارند و در کنار هم زندگی می کنند و بدون آن که خود اطلاع داشته باشند تاثیر مثبت و یا منفی بر روی زندگی یکدیگر می گذارند.
وارش شخصیت اول سریال زنی قوی و بااستقامت است که اگرچه گاهی ناامیدی به سراغش می آید اما به تنهایی زندگی خود و دو پسرش را به دوش می کشد و بالاخره آن ها را از آب و گل درمی آورد. در سریال ها و فیلم هایی که در کشورمان ساخته شده اند نمونه هایی از این دست کم نیستند. زنانی که خود به تنهایی مسئولیت زندگی را بر عهده می گیرند و قهرمان زندگی خود می شوند.
می توان گفت ما شاهد سریال پر افت و خیزی هستیم و داستان ما فراز و فرودهای بسیاری دارد و ساکن و ایستا نیست و این امتیاز بزرگی برای سریال وارش است؛ اما در مقابل این نقطه قوت بزرگ، خرده ای که بر آن می توان گرفت این است که شخصیت های سریال چنان که باید و شاید پردازش نشده اند و ما به نوعی شتابزدگی را در پردازش شخصیت ها می توانیم ببنیم.
از جمله شخصیت های این سریال مردی به نام تراب است که بدجنس و منفی است و در اواسط سریال کشته می شود اما می شد که روی این شخصیت مانور بیشتری داد و ابعاد گسترده تری که شاید در لایه های پنهان این شخصیت وجود داشت، آشکار کرد. به هر شکل، ما پرداخت قوی و مستحکمی از شخصیت ها شاهد نیستیم.
این عجله و شتابزدگی مشکل بزرگی است که سریال گرفتار آن شده است. مسئله دیگر که بد نیست به آن اشاره کنیم این است که حوادث و اتفاقاتی که در این سریال می افتد، سطحی و سریع است. بدون این که پیش زمینه های آن اتفاق، ریشه های قوی و محکمی داشته باشد. به عنوان مثال رویدادهای مربوط به کشته شدن یارمحمد یا کشته شدن تراب می توانست خیلی دقیق تر و با پرداخت بیشتری باشد اما خیلی سرسری اتفاق می افتد.
موضوع دیگر بازیگران این مجموعه است. هرچند بازیگرانی مثل بهنام تشکر یا برزو ارجمند به خوبی از عهده نقش های خود برآمده اند ولی بازیگر نقش اول سریال یعنی وارش به خصوص در دوران جوانی، نقش خود را طوری بازی کرده است که مخاطب را چندان جذب نمی کند. بی گمان انتخاب بازیگر در این زمینه دخیل بوده است؛ اما علی رغم همه این کاستی ها باید اذعان کرد که در مجموع وارش سریالی است با نقاط قوت فراوان که مخاطب را با خود همراه می کند.
نویسنده: مریم عرفانیفر - کارشناس امور فرهنگی