در این وضعیت، از یک طرف وظیفه ی دانشگاهیان این است که ویروسهای اجتماع را شناسایی کنند و برای آن راهکار پیشنهاد بدهند و از طرف دیگر خود نیز منشا این بیماری ها نباشد اینکه می گویند که دانشگاه منشأ تحولات است، شاید شامل تحولات منفی نیز باشد.
به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یکی از دانشجویان کمپین دکتری در یادداشتی به یک مسئله مهم در نظام آموزش عالی اشاره کرده است. او می نویسد: چندی است که کرونا ویروس، فکر و ذهن جهانیان و رسانه ها را به خود جلب کرده است و نظرات مختلف راجع به ریشه و نحوه ی کنترل و درمان آن مطرح می گردد. ابعاد پزشکی قضیه یک طرف، ابعاد اقتصادی و اجتماعی که شیوع این ویروس آن را سبب شده است در محافل مختلف مورد بحث قرار می گیرد.
در اجتماع و به خصوص آموزش عالی بیراه نیست که بگوییم علائمی را می توانیم مشاهده کنیم که بی شباهت به علائم یک بیماری مسری نیست. حرفی که وزیر بهداشت قبلی مطرح کردند و راه و رسمی که برخی دولتمردان در پیش گرفته اند حکایت از گسترش یافتن ویروس بی تفاوتی، فرافکنی و مسئولیت گریزی در جامعه دارد.
در این وضعیت، از یک طرف وظیفه ی دانشگاهیان این است که ویروسهای اجتماع را شناسایی کنند و برای آن راهکار پیشنهاد بدهند و از طرف دیگر خود نیز منشا این بیماری ها نباشد اینکه می گویند که دانشگاه منشأ تحولات است، شاید شامل تحولات منفی نیز باشد.
ویروس بی تفاوتی در آموزش عالی علائم زیادی دارد: بی تفاوتی نسبت به آینده ی دانشجویان در تعیین ظرفیت ها، یا بی تفاوتی دانشجویان نسبت به مسئولیتی که در اجتماع و محیط علمی دارند، بی تفاوتی نسبت به پیشرفت کشور در تعیین موضوع رساله های پژوهشی، بی تفاوتی به نسبت به وضعیت معیشتی دانشجویان دکتری و.... . اینکه منشأ معضل بی تفاوتی در آموزش عالی کجاست نیاز به تحقیقات مفصلی دارد ولی به نظر می رسد عمده ی این ویروسها حاصل جهش ژنتیک ساز و کارهای معیوب و مرتبط با تصمیم گیران آموزش عالی است، چرا که بسیاری از این مسائل در گذشته نبودند ولی جامعه ی امروز و احتمالاً فردا با آن درگیر خواهند بود.
با این حال وضع موجود در سرزمینی غرق در منابع طبیعی و انسانی با این وسعت جغرافیایی بسی جای شگفتی دارد. ایرانیان که ظرفیت این را دارند که ثریا را فتح کنند چرا حمایت گری آنها از علم از محدوده زبان چندان فراتر نمی رود(طبق آماری که اخیراً معاونت تحقیقات و فناوری وزیر بهداشت ارائه کردند ایران کمتر از سه دهم درصد تولید ناخالص ملی خود را به پژوهش اختصاص داده که تا چندی پیش پنج دهم درصد عنوان میشد و طبق برنامه ها می بایست 4 درصد باشد!)؟ آیا ریشه ی بی تفاوتی جامعه نسبت به علم به بی تفاوتی خانواده ی محققین و برنامه ریزان آموزش عالی به خود و جامعه بر نمی گردد؟