گزارش علاقهمندی و تغییرات ذائقه مخاطبان سینما نسبت به ژانرهای مختلف سینمایی بین سالهای 1910 تا 2018 میلادی که اواخر سال 2019 منتشر شد نیز موید همین نکته است که درامهایی که از دل واقعیت خارج شدهاند برای مخاطبین جزو جذابترین گونههای سینمایی است
خبرنامه دانشجویان ایران: میکائیل دیانی// «یکی بود، یکی نبود» شروع تمام قصههای کودکی ماست، قصههایی که مادربزرگهای ما از داستانهای قدیمی برایمان میگفتند، داستانهایی که از کتاب های مهمی چون شاهنامه و از اساطیر ما گرفته شده بودند. «یکی بود» در قصههای مادربزرگها همان منطق شخصیت اصلی فیلمنامه بود، گاهی همان قهرمان داستان! از همان موقعها برای ما قصههایی جذابتر بود که ریشه در واقعیت داشت. داستان «پوریای ولی» برای ما جذاب بود چون او یک واقعیتی بود که حالا قصهاش را برای ما تعریف میکردند.
اگر بپذیریم که مبنا همچنان متن است و این قصه است که اگر پرداخت خوب نور، صدا و تصویر شود تبدیل به سینما میشود، قصههای واقعی بستری جذاب برای مخاطب است تا آنچه شنیده را در مدیوم سینما به تماشا بنشیند. چه انکه اهل سینما میگویند «واقعیت منبع لایزال درام است»
در قصههایی که از دل واقعیت پدید آمدهاند شاید برای مخاطب آغاز و پایان واقعه مشخص باشد، اما آنچه اینجا باعث جذابیت میشود، چگونگی فرآیند است و قصههای اینگونه فیلمها در حقیقت قرار است قصهگوی این فرآیند و چگونگی باشند و اگر عنصر سینما درست بکار گرفته شود، آنجاست که مخاطب تا آخرین لحظه منتظر آن پایانبندی مینشیند؛ چنانچه همه میدانند آبراهام لینکن، رئیس جمهور اسبق آمریکا ترور شده است اما در سالن سینما همه منتظر آن لحظه پایانی هستند و به چگونگی و فرآیند آن توجه دارند.
گزارش علاقهمندی و تغییرات ذائقه مخاطبان سینما نسبت به ژانرهای مختلف سینمایی بین سالهای 1910 تا 2018 میلادی که اواخر سال 2019 منتشر شد نیز موید همین نکته است که درامهایی که از دل واقعیت خارج شدهاند برای مخاطبین جزو جذابترین گونههای سینمایی است؛ کمااینکه سینمای مستند به معنای تام تمام ارائه فیلم واقعیت رده دوم علاقه مندی مخاطبان سینما بود.
تاریخ صد و چند ساله سینما تقریبا هم دوران با برههای بسیار مهم از تاریخ سیاسی اجتماعی جهان بوده است و همین مسئله باعث شده است اتفاقات مهم جهان در سینمای جهان ظهور و بروز جدی و پرمخاطب داشته باشد. مخاطب سه ساعت و نیم با الیور استون همراه است تا ابعاد و زوایای ترور جان اف کندی را در «جیافکی» ببیند؛ آنها در «مرگ استالین» به دعوای قدرت پس از او در شوروی می خندند و با دلهره لحظههای پایانی آدولف هیتلر در پناهگاهش را پس از شکست از روسیه که پیشتر از زبان ترودل یونگه، منشی و ماشیننویس هیتلر مکتوب شده است را در «سقوط» یک درام جنگی است می بینیم. شاید سال گذشته «تاریک ترین ساعت» که فیلم پرمخاطب جهانی است را در فضای سیاست ایران نیز زیاد شنیدید، یک درام جنگی که در مورد زندگی چرچیل است و او را از یک سو زیر فشار توافق صلح با هیتلر نشان میدهد و از طرف دیگر هنوز نتوانسته اعتماد مردم برای جنگ با هیتلر را جلب کند.
قصههای واقعی اما محدود به سینمای سیاسی نیست و قصههایی که از دل واقعیت تبدیل به درام شده در ژانرهای دیگر نیز موفق بوده است. کمتر کسی است که فیلم سینمایی «۱۲ سال بردگی» داستان 12 سال برده بودن که براساس سرنوشت واقعی سالومون نورتاپ سیاه پوستی که در شهر واشینگتن دزدیده شده و به عنوان برده فروخته میشود و به مدت 12 سال در یک مزرعه مشغول به کار میشود را ندیده باشد یا «یک ذهن زیبا» که وارد زندگی شخصی و خانوادگی ریاضیدان بزرگ و برندهی جایزهی نوبل اقتصاد، جان نش میشود. ریاضیدانی که دچار بیماری اسکیزوفرنی میشود و مدام در تصورات و توهمات ساختگی خودش سپری میکند. برای آنکه لیست فیلمهایی که از یک قصه واقعی شروع شده است را بشماریم کار سادهای داریم؛ «مونیخ»، «فرار بزرگ»، «همه مردان رئیس جمهور»، «ممکن است برای تو هم اتفاق بیفتد» و... گاهی حتی مثل «دانکرک» قرار است تاریخ دستکاری و تحریف شود اما بواسطه اصل بیان یک قصه واقعی مخاطب پای فیلم
تا یکم بعد قسمت فیلم دانکرک هستش.