«خبرنامه دانشجویان ایران» احسان کاظمی*// بدون تردید، آزمون و امتحان، نه تنها مرحله ای مهم و ضروری در فرایند آموزش است، که سنتی الهی در زندگی بشر نیز به شمار می آید. فلسفۀ آزمون ها شناخت فرد و محک زدن او در آن چیزی است که برای رشد و تعالی وی لازم است و پیش از آن فراگرفته است. بدون آزمون چگونه می توان تعیین کرد که آیا فراگیر معیارهای کمی و کیفی آموزش را کسب کرده است یا خیر. اساساً آزمون ها نوعی غربالگری در امر آموزش هستند اما نکتۀ مهم این است که این غربالگری باید هم شامل سطح دانش آموخته شدۀ فراگیر باشد و هم روش آموزش استادان و مربیان و هم خود آزمون؛ و این میسر نخواهد بود مگر آن که فراگیر، معلم یا استاد، روش آموزش و نیز نظام آموزشی، مبتنی بر اهدافی حرکت کنند که در نهایت، نه تنها آزمون به رسالت سه گانۀ خود عمل کرده باشد، بلکه تاثیر آن بر ارتقاء و بهبود فرایند یاددهی و یادگیری و مهم تر از همه اثربخشی این آموزش در زندگی فردی و اجتماعی و توسعۀ علم نیز محسوس باشد؛ و صد البته پیشنیاز آن نیز درک این اصل مهم است که تحلیل آزمون، از خود آزمون مهم تر است.
چرا که تحلیلِ منطقی و میتنی بر اصول علمی می تواند به بهبود هر چه بیشتر خود آزمون هم کمک کند. یادمان باشد که در فرایند آموزش، باید به موازات توسعه دانش و مهارت فراگیر، روش های آموزشی و آزمون گیری هم تحول پیدا کرده و بهتر شوند چرا که این ها مولفه های متاثر از همدیگر هستند. هر چقدر روش آموزش بر اساس تحلیل آزمون بهتر شود، روش آزمونگیری هم مناسبتر خواهد شد و به تبع آن یادگیری و آموزش هم متاثر از این بهبود روشها به رشد و ارتقا مناسبی خواهند رسید. بر این روال، فراگیر بهتر میآموزد چون به روش بهتری آموزش میبیند، آموزش دهنده از تکرار روش های قالبی اجتناب کرده و روش های نوینی را به کار می گیرد که البته به توسعه مهارتی و خلاقیت او نیز افزوده خواهد شد و نظام آموزشی هم از قیدوبند یک سری سنتها و روشهای کلیشهای فاصله میگیرد و جان تازهای به آموزش دمیده میشود. در واقع اینها همگی قطعات یک پازل هستند که اگر با دقت کنار هم چیده شوند، تصویر جامعهای بالنده و توسعه یافته را ترسیم میکنند.
اگر یک نظام آموزشی بخواهد نقش تعیین کننده و مثبت خود را در جامعه به منصۀ ظهور برساند، چارهای ندارد مگر آن که در روشهای خود و مهمتر از همه فلسفۀ وجودی هر یک از قطعات این پازل، تامل کند و ببیند تا چه اندازه متناسب با مقتضیات و نیازهای جامعه است و آیا جایگزین های بهتری برای آن وجود دارد یا خیر. به عنوان مثال اگر آموزش آنلاین در برخی از دروس نه تنها لطمهای به فرایند آموزش نمیزند بلکه آن را بهتر هم میکند، باید در روش آموزش خود تجدید نظر کرده و این نوع آموزش را جایگزین روش سنتی کلاس درس در یک فضای فیزیکی محدود کند. این تغییر و تحول نه تنها قادر خواهد بود کیفیت یاددهی و یادگیری را بهبود بخشد، بلکه عامل ترغیب کنندهای برای ایجاد تنوع در دیگر بخشهای نظام آموزشی هم خواهد شد و این گونه است که با یک فضای آموزشی متنوع، رو به جلو و قاعدهمند روبرو خواهیم شد که توانسته است برخی از سنتهای منسوخ را در هم شکسته و به نوسازی امر آموزش بپردازد.
این مقدمه در واقع مدخلی بود بر این بحث که در آموزش دانشگاهی ما و اختصاصاً در مقطع دکتری، نه تنها همان روش و منش در شیوۀ آموزش و آزمون و حضور و غیاب و... که در مقاطع پایینتر، سنت و رسمی معهود و غیرقابل تغییر است ادامه مییابد، بلکه آزمون دیگری هم بر آن افزوده شده است که گویی از عنوان پرطمطراق و دهانپرکنی که دارد، جایگاهی خاص و مهم پیدا کرده است، گویی تجدید خاطره کنکور ورودی است که نبودنش یعنی زیر سوال بردن کل فلسفۀ وجودی مقطع دکتری.
آری، :"آزمون جامع" را میگویم. آزمونی که دانشجوی دکتری را که باید وقت و انرژی خود را برای نوشتن رسالهای درخور و کاربردی برای گرهگشایی از جامعه بگذارد، هدر داده و دانشجو را وادار می کند تا برخی از همان دروسی را که در ترمهای قبلی با موفقیت گذرانده، دوباره با صرف زمانیِ یک ترم کامل، دوباره به صورت کتبی و شفاهی آن هم در فاصله زمانی دو یا سه روز به طور فشرده آزمون دهد تا صلاحیت ورود به ترم بعدی و نگارش رساله خود را پیدا کند. سوال این است که آیا این نظام آموزشی از نتیجۀ آزمونهایی که در پایان ترم دوم و سوم دکتری از دانشجو گرفته می شود مطمئن نیست یا به طور کلی دوبار آزمون دادن، میزان یادگیری و دانش و مهارت دانشجویان را بیشتر میکند و یا اساساً این آزمون جامع، سنت و رسمی آکادمیک است که گویی نبودنش، خلایی جدی و لطمهای جبران ناپذیر به ساختار این مقطع وارد خواهد کرد؛ بدون آن که واقعاً چرایی و فلسفۀ وجودی این نوع آزمون روشن باشد.
درگیر ساختن نه تنها دانشجو بلکه استادان و نظام آموزشی با چنین آزمونی آن هم برای یک ترم تحصیلی، چه معنا و مفهومی دارد و از نظر علمی و آموزشی چه کارکرد مثبتی برای رشد و توسعۀ نظام آموزشی جامعه خواهد داشت؟ آیا تا کنون مسئولین امر در حوزۀ آموزش عالی به تحلیل و بررسی ضرورت وجودی این نوع آزمون نشستهاند؟ تحقیقی مبسوط در خصوص لزوم برگزاری این آزمون در بهبود وضعیت علمی دانشجویان دکتری که آماده ورود به حوزۀ نگارش رساله و انجام پژوهش خود هستند خواهد داشت؟ آیا می توان گفت بدون گذر از این خوان، ورود دانشجو به رساله نویسی، به این دلایل متقن و محکم، نادرست است. آیا می توان گفت اخذ مدرک دکتری بدون گذراندن امتحان جامع، همان خالکوبی تمثال شیر بی یال و دم و اشکم است؟
آیا بهتر نیست یا وقت آن نرسیده است به جای ایجاد این دغدغه آماده شدن برای آزمون جامع در دانشجویان- که آن قدر انرژی و وقت و مهمتر از همه انگیزش تحصیلی را فرسوده میسازد و رمق آنها را برای ورود به ترم بعدی که انجام پژوهش و نوشتن رساله است میگیرد-، گزینههای بهتری را جایگزین کنیم؟ گزینه هایی مثل:
شرکت در دوره ها یا کارگاه های آموزشی مرتبط با رشته تحصیلی خود یا موضوعی که به عنوان پایان نامه مدنظر دارند تا از این طریق، بنیه اجرایی و عملیشان هم تقویت شود و بهتر آماده ورود به بازار کار یا عرصه کاربردی تخصص خود شوند و ارائۀ مقاله یا محصولی که نشان دهندۀ انجام این امر از سوی دانشجو باشد.
شرکت در همایشها و سمینارهای علمی مرتبط با رشته یا موضوع پایان نامه خود با ارائۀ مقاله. با این کار، دانشجویان حضور در محافل علمی را بهتر تجربه کرده و ضمن آشنایی با دیگر حوزههای علمی رشته خود، زمینه آشنایی و همکاری بین متخصصان نیز فراهم می گردد.
تالیف یا ترجمه کتابهای جدید و علمی با تائید استادان خود. این کار نه تنها باعث میشود تا دانشجویان در حوزه تخصصی خود به جستجوی بیشتر منابع و مطالعه آنها بپردازند بلکه به تولید محصولات علمی نیز کمک می کند.
خدمت رسانی داوطلبانه و رایگان به جامعه در زمینۀ تخصص خود. از این طریق، دانشجویان دکتری نه تنها دِین خود را به جامعه تا حدودی ادا میکنند و احساس تعلق اجتماعیشان را افزایش خواهند داد، بلکه جامعه نیز از وجود آنان منتفع خواهد شد و روحیه جهادی در حوزۀ علم نیز معنای تازهای مییابد.
این نوشتار، در واقع دغدغهای بود که مدتهاست در ذهن من پرسه میزند و امیدوارم لااقل علامت سوالی در ذهن مسئولین آموزش عالی ایجاد کند که آیا آزمون جامع، بر اساس شواهد علمی و دقیق، ضرورتی اجتناب ناپذیر است و قبولی در آن سند محکمی است بر شایستگی دانشجو برای ورود به امر پژوهش و رساله نویسی؛ یا اینکه سنت و رسمی است به جا مانده از قبل که جایگزینی برای آن وجود ندارد و دانشجو و استاد و نظام آموزشی باید این رسم را گردن نهند و لب به شکایت نگشایند؟
*دانشجوی دکتری رشته روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی شهرکرد