تاریخ : 1348,پنجشنبه 11 دي07:00
کد خبر : 103510 - سرویس خبری : صوت و فیلم

حاشیه نامه دانشجویی از سفر رهبر انقلاب به قم-1

5 ساعت منتظرت بودیم

صبح حول حوش ساعت 5:35 از خواب كه بيدار شدم. بعد از خوندن نماز با يكي از بچه ها كه قرار گذاشته بوديم، عازم ميدان آستانه شديم به اميد اينكه يه جاي خوب گيرمون بياد. توي راه كم و بيش بچه هايي رو مي ديدم كه تيشرت ستاد استقبال دانشجويي رو پوشيده بودند. تيشرتي كه دوشنبه شب كلي سرش دعوا شده بود. به خيلي ها نرسيده بود.

 كلاً تيشرت و سانديس و كيك و ساندويچ نداره. هر آنچه از دوست رسد نيكوست. به قول حسين قدياني ما عاشق سانديس وكيك نظاميم. آره ما كلا عاشق كيك و سانديس و تيشرت هستيم. حرفي هست؟ قيافه بچه هاي دانشجو توي تيشرت خيلي جالب شده بود. از همه جالبتر هيكل جعفر كوثري توي اون لباس بود. نه اينكه خيلي مانكنه!!

بگذريم. ساعت حول و حوش 6:05 دقيقه بود كه بعد از تفتيش بچه هاي سپاه، اومديم توي ميدون آستانه. ولي گويا بعضي ها ديشب دم حرم خوابيده بودند!! حدود 3-4 هزار نفر با اينكه حدود 3-4 ساعت مونده بود تا ره بر بياد اومده بودند و منتظر. از قيافه ها معلوم بود كه دچار بودند. به قول سهراب دچار يعني عاشق! از بس دچار بودند كه ديشب رو با بي خواب سپري كرده بودند. چشم ها بعضي ها سرخ بود. ولي اين بي خوابي اونقدر براشون شيرين بود كه «خواب نوشين بامداد رحيل»اون ها رو از سبيل بازنداره.

كم كم كه عقربه ها از ساعت 6:30 گذر مي كردند،‌بچه ها هم با شعار هاي نخراشيده اي كه تيكه تيكه مثل جزيره هاي جدا از هم مي دادند داشتند تمرين مي كردند. اينجا به يك وزير شعار نياز بود كه يه اتحادي به شعار هاي بچه ها ميداد. راستي ياد وزير بزرگ شعار انقلاب آقاي «مرتضايي فر» بخير. خدا هر جا هست حفظشان كند. نفس گرمي داشت به خدا!

داشتم مي گفتم وزير شعار. يه استعداديه كه توي اين مراسم ها به صورت خودجوش پيدا ميشه. استعداد اين مراسم هم كسي نيست جز،«حجت عزيزي»! حجت بلند شد. بعد از يك ساعت بالاخره حجت تونست شعار هارو هماهنگ كنه. پسرا«اي ره بره آماده»، دخترا«آماده ايم آماده». پسرا« خوني كه در رگ ماست» دخترا«هديه به رهبر ماست». پسرا«ما همه سرباز توئيم خامنه اي»، دخترا«گوش به فرمان توئيم خامنه اي». پسرا«اين همه لشگر آمده»، دخترا« به عشق ره بر آمده». پسرا« خامنه اي كوثر است»، دخترا« دشمن او ابتر است».پسرا«...»، دخترا«...». پسرا«...»،‌دخترا«....» . راستي حجت جان! تبريك!  

ساعت حالا كم كم داره از نه رد ميشه. بالگرد ناجا هم به پرواز در اومده فيلمبرداري كه جون خودش را كف دستش گذاشته و مانند آكروبات باز ها پاش رو روي جك هلكوپتر گذاشته و داره «هلي شات» از حماسه مليوني بر مي داره.از اونجايي كه همه توي مراسم ديروز سعي داشتند كه مراسم پر شور و شوق باشه، فيلمبردار هلكوپتر هم از اين قاعده مستثني نبود. تا نزديك ما شد، دستش رو بلند كرد. از اونجايي كه فيلمبردار به همه دست تكون داد، همه خيال كردند كه منظور فيلمبردار با اون ها بوده!!! به خاطر همين هم  بود كه همه به وجد اومده و براي فيلمبردار دست تكون دادند. ولي از همه جالبتر محتزز شدن پرچم هاي دختران دانشجو بود. طلايه داري بودند اين دانشجو ها به خدا!

حالا نوبت تنظيم صوت مراسم بود.1-2-3-4 سيگنال خروجي. 1-2-3-4 سيگنال خروجي. 1-2-3-4 سيگنال خروجي. اين صداي كسي بود كه داشت صوت رو تنظيم مي كرد. اين هم سوژه اي شد بود براي دانشجوها كه كمي از دوري رهبر حوصله شون سر رفته بود. همين كه يكي از بچه ها گفت:1-2-3-4 سيگنال خروجي، همه دست گرفتند. تكنسين مي گفت: 1-2-3-4 سيگنال خروجي. بچه ها مي گفتند: 1-2-3-4 سيگنال خروجي. تكنسين: 1-2-3-4 سيگنال خروجي بچه ها : 1-2-3-4 سيگنال خروجي. تكنسين: 1-2-3-4 سيگنال خروجي. بچه ها : 1-2-3-4 سيگنال خروجي. عجب طلايه داري بودند اين دانشجو ها به خدا!

ديگه بچه ها خسته شده بودند. و تك توك شعار مي داند. جمعيت نياز به شارژ مجدد داشت. شايد اين شارژ حاج مهدي سلحشور بود. شايد اين شارژ آقاي شمس بود. شمس و شلحشور كه بعد از  1-2-3-4 سيگنال خروجي، مراسم رو دست گرفته بودند، شارژ مي كردند جمعيت رو !!! ساعت كه از 9:30 گذشته بود جمعيت دانشجويي ساعت 6 صبح ديگه تبديل شده بود به جمعيت چند صد هزار نفري كه ديگه مردم هم از تمام اقشار و سنين به دانشجويان پيوسته بودند. عجب طلايه داري بودند اين دانشجو ها به خدا!

حالا ديگه جمعيت داره به حد انفجار نزديك ميشه و همچنان بچه هاي انتظامات به من ميگن: «آقا بشين». من هم چون مي خواستم جمعيت رو ببينم، نمي شستم. يكي از بچه هاي انتظامات از آشنا هاي قديم من بود. از بس كه به من گفتن آقا بشين آقا بشين ، ديدند من زبون خوش حاليم نيست. رفتند همون آشنامون رو كه من هم با هاش رو دربايستي داشتم رو آوردند. طرف هم اولش يه كم با من صحبت كرد و ياد خاطره ها رو زنده مي كرد. يعني همون. يه جورايي مي خواست من رو يه جورايي چيز فهم بكنه كه من هم بشينم. من هم نامردي نكردم. تا اين بنده خدا رفت دو باره پاشدم و جمعيت رو نگاه كردم.
بيتابي ها داشت شدت مي گرفت. يه جورايي همه كلافه شده بودند. ولي اون حس مشتاقي و مهجوري  همه رو به زمين ميخكوب كرده بود. مرتضي عابدي كه بغل گوش من داشت افاضات مي كرد به يه نكته دقيقي پي برده بود كه از اون طريق مي تونستي محل دقيق ماشين ره بر رو تخمين بزني. اين راه كه بايد اون رو به نام مرتضي ثبت كنيم اين بود كه هر جا هلكوپتر تو هوا وايستاد همون جا بالاي سر ماشين آقاست! كم كم هلكوپتر نزديك ميدون آستانه مي شد و اين يعني پايان انتظار 6 ساعته طلايه داران!

 جعفر حسن خاني كه جمعيت اون رو چند رديف آورده بود عقب تر پيش من بازم داشت با چشم هاش جاهايي رو ورانداز مي كرد كه كمتر كسي به اون جا توجه مي كنه! توي نقاره خونه نقارچي ها اونجا آماده بودند و منتظر. حالا ديگه شمس هرچي انرژي داره داره صرف ماه ميكنه. انقدر بلند شعار مي داد كه جمعيت همه پر شور و هيجان شده بودند.  اين البته چند نفر رو كه در فراغ طلوع خورشيد فنا شده بودند رو به دست بچه هاي هلال احمر داد.

بالاخره اين تجسس حرفه اي جعفر حسن خاني نتيجه بخش بود. جعفر وقتي جنب جوش نقاره چي ها رو كه همه گي داشتند توي صحن رو نگاه مي كردند ديد، به اين نتيجه رسيد كه الان آقا اومده توي صحن و ديگه كم كم وقت طلوع خورشيد به افق ميدان آستانه بود. آره طلوع خورشيد همانا و سمفوني بزرگ نقارخانه ي حرم به مناسبت چهارمين طلوع خورشيد در ميدان آستانه همانا. چشم ها ديگر چيزي را در جهان به غير از جايگاه نمي ديدند. بمب بصيرت مردم قم در ساعت 11:17 منفجر شد.. امام آمد! امام آمد!

 واقعا وصف ناپذير بود! خوش به حال كسايي كه بودند و جاشون خالي نبود كسايي كه نبودند. يعني كه جايي نبود تا ما براي كسي خالي بگذاريم.

«بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌ / الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على  سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى الأرضين‌« اونقدر صداي مردم بلند بود كه به سختي مي شد جملات اول ره بر رو شنيد. كم كم كسايي كه با ديدن آقا به جلو حمله ور شده بودند به عقب برگشتند يا با قلدري تمام كسايي كه قوت كمتري داشتند رو به عقب فرستادند. يكيش خودم. حدود10-15 متري بدون اختيار رفتم عقب و فقط دنبال يه جايي مي گشتم كه بشينم تا ديگه بيشتر از اين به عقب كشيده نشم. تازه دوزاريم افتاده بود كه نه از خودكار خبري هست نه از دفترچه! كارد مي زدي خونم در نمي يومد. حدود 15-20 صفحه توش مطلب نوشته بودم.

راستش رو بخواهيد انقدر اول صحبت هاي رهبر سر و صدا بود، چيزي نفهميدم. اونقدري فهميدم كه آقا داره يه تاريخچه اي از قم كه از همون اول طلايه دار بودند ميگه. اون موقع فهميدم كه، كلاً قمي ها عجب طلايه دارايي بودند به خدا!

*«من دو مقطع مهم را يادآورى ميكنم، كه در اين دو مقطع مهم قمى‌ها حقيقتاً نقش ايفاء كردند؛ نقشهاى مؤثر و ماندگارى را مردم قم در اين دو مقطع به وجود آوردند: يكى مقطع عاشوراى سال 42 و پانزده خرداد كه دو روز بعد از عاشورا بود. مقطع ديگر، مقطع سال 56 است كه عمق توطئه‌ى دشمن را در اهانت به امام بزرگوار درك كردند؛ »درسته كه اصلاً قمي نبودم ولي با شنيدن اين قسمت از صحبت هاي آقا كلي حال كردم كه قمي هستم.

*«وقت صحبت كردن ما در اين جمع عظيم، وقت محدودى است. متأسفانه ما در راه، به خاطر محبت مردم، در خيابانها زياد معطل شديم؛ لذا وقت گذشت. من فقط چند جمله‌ى كوتاه عرض ميكنم.» كلاً قمي ها انقدر محبت شون زياده كه هر وقت با آقا ديدار دارند آقا مجبور ميشه صحبتش رو كوتاه كنه! اون از 19 دي. ديدار انتهاي فلسطين بود كه آقا نيم ساعت بيشتر صحبت نكرد. اين هم الان كه انقدر محبت بالاست!! كه آقا مجبور ميشه صحبتش رو كوتاه كنه! كلا محبت زيادي اين مضرّات رو هم داره ديگه!

*«درس بزرگ امام عزيز ما به ما و به همه‌ى ملت همين بود؛ به نيروى خودتان ايمان داشته باشيد، در افزايش اين نيرو به صورت روزافزون تلاش كنيد و به خداى متعال و وعده‌ى الهى اطمينان داشته باشيد؛ اگر ايستادگى كرديد و با تدبير حركت كرديد، مطمئن باشيد كه نصرت الهى با شما همراه است. اين، خصوصيت ديندار بودن مردم و دينى بودن اين انقلاب و نظام اسلامى است.» يادم باشد!

*«دشمن براى قم برنامه داشت، طرح داشت؛ اگر مردم قم بيدار نبودند، بابصيرت نبودند، طرحهاى دشمنان درباره‌ى قم، طرحهاى خطرناكى بود. بيدارى مردم و حضور حوزه‌ى علميه در اين شهر موجب شده است كه اين شهر پايگاه بصيرت باشد.» اين يعني كه مردم قم هم اگه حواسشون نباشه، تو همين قم هم كسايي هستند كه لباس ميش رو تن بدن هاي گرگ صفتشون كردند. طلايه داران! دست مريضاد!

*«براى اينكه مردم را نااميد كنند، بخصوص نسل جوان را نااميد كنند. افق آينده را در مقابل نسل جوان و مردم تيره و تار نشان ميدهند، براى اينكه مردم را از صحنه خارج كنند. ليكن نكته‌ى اساسى اين است كه دشمنان ملت ايران و دشمنان نظام اسلامى در طول اين سى و دو سال، همه‌ى تلاشى را كه در اين دو مورد انجام داده‌اند، سرمايه‌گذارى‌هاى خسارتبارى بوده است؛ نتيجه‌اى نگرفتند و شكست قطعى خوردند. دستهاى دشمن و تبليغات دشمن نه فقط نتوانسته مردم را از احساسات دينى عقب بنشاند، بلكه روزبه‌روز اين احساسات تندتر و اين معرفت عميق‌تر شده است.» اينجا بود كه مزه يه تكبير باحال زير دندون مردم احساس شد وجمعيت يكصدا تكبير گفتند.

*«اين را توجه داشته باشيد؛ دشمنان دو نكته‌ى اساسى را در باب دين دارند دنبال ميكنند؛ چون ديده‌اند كه اين دو نقطه در زندگى مردم چقدر تأثيرگذار است: يكى مسئله‌ى اسلام منهاى روحانيت است؛ چون ديده‌اند كه روحانيت در جامعه‌ى ايرانى چه تأثير شگرفى را به وجود آورد و بر حركت مردم گذاشت. البته از قبل از انقلاب هم اين زمزمه‌ها را ميكردند. حضور روحانيون در انقلاب و پيشروى آنها در انقلاب، موقتاً اين معنا را از صحنه خارج كرد؛ اما باز شروع كردند. يكى هم اسلام منهاى سياست است، جدائى دين از سياست است. اينها از جمله‌ى چيزهائى است كه امروز دارند با اصرار فراوان در مطبوعات، در نوشته‌جات، در وسائل اينترنتى ترويج ميكنند.» صرفاً جهت اطلاع طلايه داران!
*«براى اينكه به نماز اول وقتِ مؤمنين ضربه‌اى نخورد، من به طور مختصر چند اصل را براى رفتار خودمان - با توجه به نقشه‌ى دشمن - مطرح ميكنم.» اخلاق عملي يعني اين!

*«يك مسئله، مسئله‌ى وحدت كلمه‌ى ملى است. مسئله‌ى ديگر، همبستگى روزافزون مردم و خواص با سه قوه است. نكته‌ى سوم، تقويت ايمان دينى، تأمين نيازهاى فكرى و استفهامهاى نسل جوان است؛ نكته‌ى چهارم، معرفى درست و شايسته‌ى روحانيت است؛مسئله‌ى ديگر، تلاش جوانان براى بصيرت‌افزائى است. نكته‌ى بعدى كه براى فهرست كارهاى لازم امروز ما بايستى مورد توجه قرار بگيرد، مسئله‌ى پيشرفت علم و حركت در جهت نقشه‌ى جامع علمى كشور است؛ » ياد قلم و كاغذم بخير. ايراد نداره KHAMENEI.IR بهترين مشكل گشاست.

*«كار مهم ديگر - كه مخاطب و مسئول آن، دولت است - اهتمام به رفع عوامل نارضائى و مشكل‌ساز براى مردم است: مسئله‌ى معيشت، مسئله‌ى اشتغال، مسئله‌ى سامانه‌هاى ادارى، مسئله‌ى منصوبان دستگاه‌ها - بخصوص در سطوح بالا - مسئله‌ى شهردارى‌ها، مسئله‌ى نيروى انتظامى، كه مباشراً و مستقيماً با مردم روبه‌رو هستند و ميتوانند بسيارى از مشكلات مردم را برطرف كنند يا خداى نكرده نارضائى‌هائى به وجود بيايد. بنابراين دستگاه‌ها در مسائل گوناگون، اهتمام و هماهنگى داشته باشند؛ هماهنگى و هم‌افزائى داشته باشند؛ اختلاف وجود نداشته باشد؛ كه اين هم مربوط به دستگاه‌هاى دولتى است.» صرفا جهت اطلاع مسئولين!

آخر صحبت هاي آقا هست. رهبر حواسش به مشكلات معيشتي قمي ها هم هست. از آب قم ميگه كه فكر كنم عمرش به اندازه سن من باشه. از كشاورزي گفت. از فرش قم گفت چيزي كه شايد خيلي از طلايه داران هم بهش توجه نكرده بودند! از معماري قم گقت كه بايد بعد اسلامي خودش رو حفظ كنه. اينم صرفا جهت اطلاع مسئولان شهري!

*«پروردگارا! به محمد و آل محمد بركات خود را بر اين مردم عزيز و بر همه‌ى ملت ايران نازل بفرما. پروردگارا! ما را نسبت به مجاهدتها و تلاشهاى كسانى كه اين حركت عظيم را تا اينجا رساندند...» همه دست ها براي استجابت دعاي خورشيد مستجاب الدعوه بالا رفت.
ادامه دارد...