تاریخ : 1348,پنجشنبه 11 دي07:00
کد خبر : 20082 - سرویس خبری : خبرهای ویژه

همکلاسی شهید - 36

شهید دانشجویی که افسر ویژه گارد شاهنشاهی بود

وی دوره‌ی چتر بازی را در خارج از ایران طی کرد و در رشته‌ های کوهنوردی، کاراته و تکواندو به کسب تجربه پرداخت. شهرام فر سپس به تهران بازگشت و در مرکز آموزش 01 تهران مشغول خدمت شد و چندی بعد به تیپ23 نیروی مخصوص (نوهد) که به کلاه سبزها معروف بودند انتقال یافت.

خبرنامه دانشجویان ایران: شهید حسین شهرام فر در سال 1326 دیده به جهان گشود و در جوار حرم ملکوتی ثامن الحجج (ع) رشد کرد. آموختن را از سن 7 سالگی آغاز کرد و تا اخذ مدرک دیپلم به تحصیل پرداخت. سپس به تهران مهاجرت کرد و در سال 1345 وارد دانشکده افسری شد.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ شهید شهرام فر در سال 1349 دوره‌ی مقدماتی را در شیراز به پایان رساند.

وی دوره‌ی چتر بازی را در خارج از ایران طی کرد و در رشته‌ های کوهنوردی، کاراته و تکواندو به کسب تجربه پرداخت. شهرام فر سپس به تهران بازگشت و در مرکز آموزش 01 تهران مشغول خدمت شد و چندی بعد به تیپ23 نیروی مخصوص (نوهد) که به کلاه سبزها معروف بودند انتقال یافت.

 وی در سال 1355 ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. سال 1356 در جمع یاران امام (ره) قرار گرفت و با پخش اعلامیه از ایشان حمایت کرد تا اینکه مورد بازجویی فرمانده وقت و ضد انقلاب قرار گرفت. در سال 1357 در زمان حکومت نظامی نیز شهرام فر شور و شوق فراوانی در همکاری با مردم از خود نشان داد . با پیروزی انقلاب ماموریت های جنگی خود را در غرب و کردستان داوطلبانه ودر مبارزه با دشمنان کشور وانقلاب اسلامی (ره) انجام داد و ضمن فعالیت در واحد عقیدتی سیاسی تیپ در مقابل ضدانقلاب و بعثیان مبارزه نمود.

در پاییز سال 1360 نیروهای سپاه و ارتش تصمیم می گیرند با استفاده از تاکتیک های غافلگیرانه اقدام به پاکسازی جاده بانه- سردشت کنند. این عملیات در طی چند مرحله انجام و پس از پاکسازی بلافاصله اقدام به ایجاد پایگاه و تثبیت موقعیت شد. اگر چه در این عملیات میزان تلفات نیروهای خودی در مقابل با عناصر دشمن بسیار کم بود، اما متاسفانه تعدادی از نیروها به شهادت رسیدند که از آن جمله می توان به افسر لایق، مومن، شجاع و کاردان شهید حسن شهرام فر اشاره نمود.

نیروهای عمل کننده پس از تصرف پیچ های خطرناک "هجده دولان" تصمیم گرفتند تپه های مشرف به روستای "زرواو" را هم به تصرف در آورند که شهید شهرام فر به عنوان یکی از نیروهای پیش رو، جلوتر از همه در حال حرکت بود و توانست با کاردانی و شجاعت خاص خود مهمترین تپه که امروز بر پاسگاه انتظامی زرواو مسلط است را به تصرف درآورد. وی دقایقی پس از استقرار بر روی تپه مورد اصابت گلوله مستقیم منافقین قرار گرفت و به در جه رفیع شهادت نائل امد. این تپه امروز به تپه شهید شهرام فر مشهور است.

الگوی دیگران
حسین اخلاقی عجیب داشت، قبل از هر عملیات کلیه ی تجهیزات انفرادی را همراه می آورد. پنج خشاب کامل را بر می داشت و حتی داخل قمقمه اش به جای آب، فشنگ ذخیره می کرد. اما همیشه توکل بر خدا داشت. به انجام فرایض دین اسلام پایبند بود. در یک سال 2 الی3 ماه را کامل روزه می گرفت. نماز شب می خواند و در ساعات فراغت آیات کلام الله مجید را تلاوت می کرد. همیشه در سجده ی آخر نماز سه مرتبه می گفت : « اللهم ارزقنی توفیق الشهاده... » 

به نکات ریز خیلی اهمیت می داد و رفتارش الگوی دیگر رزمندگان و فرماندهان بود. همه ی بچه های دانشکده ی افسری و رزمندگان جنگ خاطره ای زیبا از انضباط و تلاش او دارند.

راوی: همرزم شهید
پیوند آسمانی

وقتی به خواستگاریم آمد گفت: « شما حتماً باید چادر سر کنید » قبل از پیروزی انقلاب افراد محدودی چادر می پوشیدند. نمی دانم چرا یکباره و بی اختیار شرط او را پذیرفتم. از همان آغاز می دانستم زندگی مشترک ما طولی نخواهد کشید. زیرا که او فارغ از دنیا و تعلقات مادی بود. 

در طول پنج سال زندگی حسین فقط سه سال آن را در کنار ما بود. حسین خیلی به مسائل شرعی اهمیت می داد. قبل از پیروزی انقلاب برای خانه تلویزیون و رادیو نخرید. وقتی از او علتش را پرسیدم گفت: «اسلامی نیستند» در سال 1360 من در مدرسه تدریس می کردم که حسین یک قرآن به من هدیه داد. روی آن نوشت: « اهداء می نمایم به همسرم تا فرزندانمان و فرزندان اسلام را با این کتاب آسمانی آشنا و طبق موازین و اصول آن، تعلیم و تربیت کند و معلم اسلام باشد و این تنها وصیت من است »

حالا هر بار که به قرآن می نگرم چهره ی حسین در مقابل چشمانم قرار می گیرد و سفارشاتی که برای تربیت دو فرزند دخترش داشت. و از خدا می خواهم تا بتوانم به صورت شایسته این وظیفه را انجام دهم.

راوی: همسر شهید
شهادت

نیمه های شب از خواب بر خاست و تا صبح به راز و نیاز پرداخت بعد از نماز صبح لباس پلنگی کهنه اش را از کوله پشتی بیرون آورد و با آب و صابون شست. آنگاه غسل شهادت کرد و همان لباس پلنگی را پوشید و به راه افتاد و توانست به یاری هم رزمانش در جاده ی سردشت _ بانه پایگاه های ضد انقلاب را منهدم نماید. بالاخره با پشتیبانی بالگردهای کبری در ساعت 3 بعد از ظهر چند پایگاه دیگر نیز تصرف شد. اما ضدانقلاب نیز بی کار ننشست و با امداد از هواپیماهای جنگی عراق موفق شد پایگاه های خود را پس بگیرد. بچه ها باید عقب نشینی می کردند اما این کار هم خطر داشت. شهرام فر پیشنهاد داد که با سه تن دیگر از نیروها با تیراندازی دشمن را سرگرم کنند تا آنها عقب نشینی کنند. سپس یک قبضه تیربار سیمینوف را برداشت و تیراندازی را شروع کرد. رزمنده ها عقب نشینی کردند. حسین هم آهسته آهسته عقب نشینی را آغاز کرد. گلوله ای به پای راستش اصابت نمود. اما او با این وضعیت پنج کیلومتر به عقب بازگشت ولی دیگر توان ایستادن نداشت، همان جا بر خاک افتاد و بر اثر شدت خونریزی جان به جان آفرین تسلیم کرد.


کد خبرنگار : 0