تاریخ : 1395,جمعه 05 شهريور14:11
کد خبر : 208068 - سرویس خبری : یادداشت

سعید بیابانکی

با شاعران اولوالعزم!

ظاهرا چاپ کردن کتاب آن هم کتاب شعر و داستان و این اواخر قالب مجعولی به نام دلنوشته یک جورهایی مد شده و ظاهرا قرار هم نیست به زودی این اتفاق مبارک از مد بیفتد.

خبرنامه دانشجویان ایران: سعید بیابانکی// ظاهرا چاپ کردن کتاب آن هم کتاب شعر و داستان و این اواخر قالب مجعولی به نام دلنوشته یک جورهایی مد شده و ظاهرا قرار هم نیست به زودی این اتفاق مبارک از مد بیفتد.

انگار هر کسی بر و رویی دارد و برو بیایی لزوما باید شاعر هم باشد . ما که هرچه پیکره و تندیس و نگاره از شاعران بزرگ این مملکت دیده ایم هیچ کدام برو رو که نداشته اند هیچ برو بیای چندانی هم از این جماعت جایی ثبت نشده است.

من نمی فهمم اگر ملت اولوالعزم نباشند به جایی بر می خورد ؟ این مدت هر جا به مهمانی رفته ام چند کتاب با امضای شاعر هدیه گرفته ام.

کتاب هایی که فقط نفرین درختان زبان بسته را پشت سر دارد و هیچ. به هر حال این ذات آدمی است که حتما می خواهد خود را فرهیخته جلوه دهد و اهل فضل و صاحب امضا و احتمالا دارای سبک.بگذریم...

روزگاری اگر برای خرید یک کتاب خوب یا باید به نام شاعر یا ناشر اعتماد می کردیم یا نهایتا نظر یک منتقد برایمان مهم بود ولی امروز هیچ کدام از این معیارها علی الظاهر آن تاثیر گذشته را ندارند.

وقتی فلان ناشر معتبر که بخشی از فرهنگ و دانسته های ما را ساخته از کسی کتاب شعر چاپ می کند که در همان بازه ی برو رو وبرو بیا می گنجد ظاهرا نباید به ناشران آن هم از نوع معتبرش اعتماد کرد.

وقتی فلان منتقد که قلمش و نامش کافی است تا انبوهی از مشتاقان را کتابخوان کند در مورد کتابی پیش پا افتاده نقدی می نویسد و سراسر آن را می ستاید به این دلیل که شاعر از فامیل است یا سبیلش را چرب کرده یا در فلان اداره و شرکت کارش را راه انداخته است پس باید به که اعتماد کرد؟

اینجاست که به قول بامداد باید گفت روزگار غریبی است نازنین ...

نکته اینجاست که شبکه های اجتماعی با بهره گیری از گرافیک و صدا و تصویر شاعر انگار معیارهای مدرنی را به مخاطب تحمیل می کنند.

اگر روزگاران پیش فقط متن کتاب اهمیت داشت امروزه همان متن با چیزهای دیگر جمع شده و خروجی ماجرا سلیقه مخاطب را می سازد یا بهتر بگوییم او را گمراه می کند.

فلان دختر یا پسر جوان صرفا به خاطر داشتن صدا و سیما ! مورد اقبال است نه قدرت شاعری.

امروزه میزان لایک ( دمت گرم خودمان ) و فالور (می خوامت خودمان ) انگار متر و میزانی است برای این که چقدر فلان شاعر آدم مهمی است و چقدر اثر گذار است، و نکته دیگر این که نسل امروز که متولدین دهه هفتاد به این طرف به حساب می آیند وقتی سر از تخم در آورده اند با تلفن همراه و تبلت سرو کارداشته اند و این نسل با نسل ما و پیش از ما که تنها رسانه اثرگذارشان کتاب و مجله و روزنامه بود متفاوتند.

نسلی که تنها جاذبه شاعران برایش فقط متن بود متنی بی نقاب و بی دروغ و فاقد تصویر و بدون سر و صدا.

روزگاری است که بین مخاطب کتاب و مشتری کتاب باید تفاوت قائل بود.بزرگترین و ماندگارترین شاعران این مملکت به جز مواردی استثنایی اغلب کم مشتری بوده اند ولی ماندگار شده اند.

ولی اگر نگاهی به فروش کتاب های شعر شاعران جوان که به شدت در فضای مجازی فعالند و هر روز آدرس می دهند من امروز اینجا شعر می خوانم فردا و پس فردا آنجا بیندازید متوجه می شوید که تبلیغات مدرن ، اطلاع رسانی ، برپایی مراسم رونمایی و جشن امضا همه و همه در جذب مشتری و نه مخاطب موثرند.

عمده این کتاب های شعر شاید از فروش بالایی برخوردار باشند ولی آیا در روند شعر و ادبیات امروز که بزرگانی چون نیما و اخوان و شاملو و فروغ و سهراب و .. بر قله آن ایستاده اند تاثیری دارند؟

باید میان شاعران فرهنگ ساز و مکتب ساز و سبک سازو جریان ساز  و نهایتا شاعران با ذوق و در انتها شاعران بی ذوق متوهم تفاوت قائل بود.

شاعرانی که با چاپ شعرهایی سرتاپا غلط و با ایجاد فضایی رمانتیک و مناسب دختر و پسرهای زیر بیست سال و البته بهره مندی از امکانات تبلیغاتی دولتی یا شبه دولتی و یا هیچکدام از این ها و مثلا استفاده از رگ خواب نسل جوان مشتری جذب می کنند و نه مخاطب کجای شعر سترگ و با شکوه فارسی ایستاده اند یا خواهند ایستاد ؟

تاریخ قاضی و پاسخگوی خوبی است.


کد خبرنگار : 37