تاریخ : 1395,یکشنبه 16 آبان18:34
کد خبر : 215352 - سرویس خبری : یادداشت

رضا مشتاقی

کلاس نهج‌البلاغه برای معمم‌های بی‌عمل!

بد نیست شیوه‌ حکمرانی امیرالمومنین(ع) هم مکررا و مستمرا یادآوری شود. آن وقت شاید- در مقام یک دولتمرد و حکمران و نه یک قاضی- اختلاس یا بدهی معوقه بودن 8000 میلیارد تومانی چندان برای‌مان توفیری نداشته باشد. آن زمان شاید ابتدا به دنبال پاسخ به این سوال بربیاییم که «اصلا چرا باید 8000 میلیارد تومان اموال فرهنگیان بین 30 نفر به اسم وام توزیع شود و بازنگردد؟ اصلا بر فرض که این بدهی، معوق هم نباشد و در سررسیدش پرداخت شود، آیا فرهنگیان این اموال را به این صندوق سپرده‌اند تا به 30 نفر وام داده شود؟ این افراد چه ویژگی‌ای داشته‌اند غیر از سلطه‌‌شان بر این اموال؟

خبرنامه دانشجویان ایران: رضا مشتاقی// 1- ماجرای «عثمان بن حنیف» و برادر بزرگش «سهل» را حتما شنیده‌اید. 2 یار باوفای امیرالمومنین(ع) که برخلاف بعض صحابه و تابعین هرگز به مولای‌شان پشت نکردند. علمای علم‌الرجال هر دو را در زمره‌ «شرطه..‌‌الخمیس» نوشته‌اند که با امیرالمومنین(ع) شرط کردند تا پای جان بر عهد یاری‌ ایشان استوار بمانند و علی(ع) نیز بهشت را برای‌شان تضمین کرد و فرمود: «من در ازای شرط‌تان بهشت را قرار می‌دهم نه سیم و زر؛ همان‌طور که پیامبر با یارانش شرط کرد و فرمود من جز بهشت چیز دیگری برای‌تان تضمین نمی‌کنم...».

عثمان والی بصره بود و سهل والی مدینه و از نامرادی روزگار یکی این است که از همه‌ خوبی‌های عثمان، امروز آنچه از او در یاد مردمان مانده است، نامه‌ عتاب‌آلود علی‌بن ابیطالب(ع) به او است. عثمان مالی دزدیده بود؟! بیت‌المال را حیف‌ومیل کرده بود؟! قبیله‌گرایی کرده بود؟! نه...! پس دلیل عتاب علی چه بود؟ «یک ناهار خوردن با اغنیا»:

«اى پسر حنیف! به من خبر رسیده که مردى از جوانان بصره تو را به سورى فرا خوانده و تو نیز بدان‌جا شتافته‌اى. سفره‌اى رنگین برایت افکنده و کاسه‌ها پیشت نهاده. هرگز نمى‌پنداشتم که تو دعوت مردمى را اجابت کنى که بینوایان را از در مى‌رانند و توانگران را بر سفره مى‌نشانند».

باورتان می‌شود؟ علی‌بن ابیطالب(ع)، با همه‌ مشکلات و گرفتاری‌های حکومتداری، از مدینه نامه نوشته و داده است دست پیک که «برو و برسان به دست حاکم بصره که چرا یک بار بر سر سفره‌ میهمانی ثروتمندان نشسته‌ای؟» برای ما باورش سخت است. برای ما که رئیسان‌مان به‌ ما می‌گویند: «بعضی‌ها از حرف زدن از فساد و بالا و پایین کردنش خوش‌شان می‌آید. این بد است، اشاعه‌ فحشا است. 8000 میلیارد تومان فرهنگیان را اختلاس نکرده‌اند که! وام داده‌اند به 30 نفر و آن وام هم بازنگشته است. اسمش «بدهی معوقه» است. بالا و پایینش نکنید...».

2- برای همین حرف‌هاست که کارها و حرف‌های علی(ع) با عقل ما جور درنمی‌آید. دورِ دورِ دور است از ما. وقتی می‌خوانیم که امام خشمگینانه به شریح قاضی می‌گوید: «به من خبر دادند که خانه‌اى با 80 دینار خریده‌اى و سندى براى آن نوشته‌اى و گواهانى آن را امضا کرده‌اند.

اى شریح! بزودى کسى به سراغت مى‌آید که به نوشته‌ات نگاه نمى‌کند و از گواهانت نمى‌پرسد، تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد. اى شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشى، که آنگاه خانه‌ دنیا و آخرت را از دست داده‌اى...». علی(ع) می‌داند «اگر ز باغ رعیت مَلِک خورد سیبی/ برآورند غلامان او درخت از بیخ / به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد/ زنند لشکریانش هزار مرغ بر سیخ». حتی به ملک شبهه‌ناک 80 دیناری شریح قاضی هم باید حساس بود. بدهی‌های معوقه‌ 8000 میلیاردی که جای خود دارد...

3- علی(ع) تخلفات کوچک را، ثروت‌اندوزی‌های حلال را هم بزرگنمایی می‌کرد. اعتقادی به ساده‌انگاری کار‌های اطرافیان و منصوبانش نداشت. خودش هم می‌دانست و می‌گفت: «کسی نمی‌تواند مثل من باشد، مثل من زندگی کند، ولی شیعیان من! مرا یاری کنید با ورع و اجتهاد و عفت و سداد». ورع را حالتی بالاتر از تقوا گفته‌اند. تقوا آن است که مقید به رعایت واجبات و محرمات باشی و ورع یعنی از شبهه‌‌ حرام هم دوری کنی. یعنی اگر احتمال می‌دهی که عملی از امور ممنوعه است هم به آن نزدیک نشوی. مثل حالت کسی که در خیابان باران‌زده، دامنش را بالاگرفته و آهسته راه می‌رود تا تردامن نشود. علی(ع) عالم بلاعمل نبود. منسوبان و منصوبانش را از شبهات و بعض مباحات هم باز می‌داشت.

4- در این زمانه که ارجاع دادن امور به تاریخ صدر اسلام و ملاک قرار دادن رفتار اولیا مرسوم شده است و جناب رئیس‌جمهور هم با بحث «درس مذاکره گرفتن از عاشورا» از اولین کسانی بودند که این شیوه را فتح باب کردند، بد نیست شیوه‌ حکمرانی امیرالمومنین(ع) هم مکررا و مستمرا یادآوری شود. آن وقت شاید- در مقام یک دولتمرد و حکمران و نه یک قاضی- اختلاس یا بدهی معوقه بودن 8000 میلیارد تومانی چندان برای‌مان توفیری نداشته باشد. آن زمان شاید ابتدا به دنبال پاسخ به این سوال بربیاییم که «اصلا چرا باید 8000 میلیارد تومان اموال فرهنگیان بین 30 نفر به اسم وام توزیع شود و بازنگردد؟ اصلا بر فرض که این بدهی، معوق هم نباشد و در سررسیدش پرداخت شود، آیا فرهنگیان این اموال را به این صندوق سپرده‌اند تا به 30 نفر وام داده شود؟ این افراد چه ویژگی‌ای داشته‌اند غیر از سلطه‌‌شان بر این اموال؟».

حالا که چنین دستبردی به بیت‌المال اتفاق افتاده است، راه چاره چیست؟ نام بردن از آن اشاعه‌ فحشا است؟ پس داستان «ابن‌هرمه»، ناظر بازار اهواز که امیرالمومنین(ع) دستور دادند به خاطر فساد مالی مختصرش در شهر رسوایش کنند، کجای هندسه‌ فکری ما قرار می‌گیرد؟ نکند تاریخ را شترمرغ‌وار و حسب منفعت خودمان می‌خوانیم؟ نکند مثل روزنامه‌هایی شدیم که فساد مالی امیرمنصور آریا را- باز کردن ال‌سی‌های داخلی و تنزیل‌شان در بانک دیگر- و ماجرای بابک زنجانی را- که بدهی معوقه‌ای است به وزارت نفت- اختلاس می‌خوانیم و چون به ماجرای صندوق فرهنگیان می‌رسیم، یا دم نمی‌زنیم یا اینکه به ناگاه دقیق و موشکاف شده و به تشریح فرق بدهی معوقه و اختلاس می‌پردازیم. از جمله‌ درس‌هایی که می‌توان از تاریخ اسلام گرفت، آن است که امروز یادآوری و فراگیری شدت عمل و حساسیت امیرالمومنین(ع) در حفظ حقوق‌الناس و بیت‌المال، برای ما از باقی دروس الزامی‌تر است.


کد خبرنگار : 23