تاریخ : 1396,سه شنبه 01 فروردين20:48
کد خبر : 230529 - سرویس خبری : یادداشت

محسن شهمیرزادی

اقتصاد مقاومتی، تولید یا اشتغال؟

پروژه ی «بازگشت»‌ یکی از سیاست های کشورهای توسعه یافته است تا با گسترش بیماری های مرموز از شر این قشر مستضعف خلاص شوند. اما مساله ی مهم تر کشور ماست، جایی که ما نیاز داریم تا علاوه بر راه اندازی چرخه ی تولید، اشتغال را نیز گسترش دهیم.

خبرنامه دانشجویان ایران: محسن شهمیرزادی‎//  اگر در گذشته کارگران از حقوق کم و مزایای بسیار اندک صاحبان شرکت ها می نالیدند،‌ اگر نهایت بی انصافی  صاحبان صنایع مربوط به عدم رد کردن بیمه یا کیفیت پایین اجناس بود. امروز دیگر همان شغل نیز وجود ندارد که بخواهند بیمه کارگران را رد کنند یا خیر،‌ مالیاتی بدهند یا خیر.

در چند سال اخیر ما به عصر پیشاصنعتی پرتاب شدیم. جایی که محصولات مورد نیاز وارد و مصرف می شوند. اما با یک فرق اساسی، آن هم این که اکنون با جمعیت کلانی از کارگران بیکار مواجهیم که آموزش و پرورش شان هیچ سنخیتی با عصر جدید نداشت. کدام عصر جدید؟ بیایید تصور کنیم که همه ی کارخانه های پیشین به عرصه ی تولید بازگشته اند، آیا با وجود ماشین آلات نوین تکنولوژیک به همان تعداد کارگر برای انجام هر کاری نیاز است؟

این را اضافه کنید به پنجره ی جمعیتی بیکار دهه شصتی در کنار دهه هفتادی هایی که به تدریج در حال ورود به بازار کار هستند. اساسا تولید انبوه بواسطه ی ماشین آلات(به جای چندین انسان) پدید آمد و اکنون با هوشمند شدن ماشین ها دیگر به انسان های یدی (کسانی که مهارتشان در دستشان است) نیاز چندانی نیست. اگر برای پخت نان در سال های گذشته حداقل پنج شش نفر نیاز بود تا نان تهیه شده و بدست مشتری برسد‘ اما امروزه  نهایتا.بیشتر از یک الی دو نفر برای تحویل نان نیاز نیست. مثال ساده نانوایی را می توان تقریبا به تمامی صنایع بسط داد.

به فرض اگر تمامی ساختار های اقتصادی به قبل از دوران روحانی باز گردند، اگرچه که شاید با تلاش های مداوم چرخه ی تولید به کار افتد اما به نظر نمی رسد در مقوله ی اشتغال تغییر چندانی مشاهده شود. عمده ی کشورهای توسعه یافته با چنین بحرانی رو به رو هستند. تا جایی که نه تنها در این کشور ها تکنولوژی موجب کاهش نیروی انسانی در تولید شده است،‌ بلکه شرکت های بزرگ به دلیل ارزانی و منفعت اقتصادی خود پروژه های متنوع را از طریق اینترنت به کشورهای در حال توسعه می سپارند.

عمده ی دورکاری های شرکت های بزرگ اروپایی در هند، مالزی، چین و... رخ می دهد.  این مساله موجب شده تا بحران بیکاری در کشورهای توسعه یافته شدت بیشتری به خود بگیرد. تا جایی که آن ها را به یک تصمیم ناگوار و خطرناک کشانده است:‌ کاهش جمعیت جهان و خلاص شدن از قشر بی فایده ی کارگر.

پروژه ی «بازگشت»‌ یکی از سیاست های کشورهای توسعه یافته است تا با گسترش بیماری های مرموز از شر این قشر مستضعف خلاص شوند. اما مساله ی مهم تر کشور ماست، جایی که ما نیاز داریم تا علاوه بر راه اندازی چرخه ی تولید، اشتغال را نیز گسترش دهیم.

به نظر می رسد این مساله تنها در نام گذاری هوشمندانه ی سال مد نظر قرار گرفته که رونق تولید باید منجر به اشتغالزایی شود و نه ثروت خالص برای یک ایرانی!  به زودی اینترنت اشیاء و کسب و کار اینترنتی همه جا را فرا خواهد گرفت و روز به روز نیاز به عامل انسانی در پیشبرد کارها کمتر خواهد شد. ما در عصر روحانی به پیشا صنعت افتادیم و اکنون تنها در فکر بازگرداندن چرخه ی تولید و صنعت به کشوریم در حالیکه دولت بعد باید به سوال جدی تری نیز فکر کند:

خب!‌ صنعت راه افتاد . اما این صنعت دیگر چندان به کارگر نیاز ندارد.  چه باید کرد....؟  کارگران را از بین برد؟ صنعت را؟ هر دو را‌؟ یا


کد خبرنگار : 16