تاریخ : 1396,دوشنبه 08 خرداد15:00
کد خبر : 236686 - سرویس خبری : خبرنامه

امروز در صحیفه// ۸ خرداد ۱۳۵۸؛

تا حالا «جمهوری اسلامی‌» جز یک الفاظی بیشتر نبوده

ما الآن به آخر نرسیدیم. تا حالا [جمهوری اسلامی‌] جز یک الفاظی بیشتر نبوده. البته کارهایی کرده‌اند اما آنی که ما می‌خواهیم تا حالا نشده است. یک رأیی دادیم به جمهوری اسلامی. آن رژیم رفت و یک رژیم دیگری است لکن باید همه چیز اسلامی بشود. آن روزی ما به آخر مقصد رسیدیم که همه چیزمان اسلامی باشد.

خبرنامه دانشجویان ایران: سیاسات اسلام همچو منسی شده است که اصلاً سیاست یک ننگی بود در اینجا! فلان آخوند «سیاسی» است! و «ساسة العباد»، که در «زیارت جامعه» می‌خوانیم، اگر به یک مقدس مآبی هم می‌گفتند، تعبیرش لابد می‌کردند. جرأت نمی‌کرد بگوید که آن هم سیاسی است. این یک چیز ننگ آوری بود که یک کسی در حکومت دخالت بکند که این حکومت باید صحیح باشد؛ جریان صحیح باید باشد.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این روزها با توجه به فضای سیاسی و اجتماعی کشور و طرح ادعاهایی از سوی جریان های مختلف سیاسی مبنی بر پیروی از خط امام(ره)، بازخوانی صحیفه امام خمینی(ره) از اهمیت فراوانی برخوردار است، چرا که اتفاقات روی داده در آن زمان بی شباهت به مسائل جاری کشور نیست.

امروز در صحیفه
زمان: ۸ خرداد ۱۳۵۸ / ۳ رجب ۱۳۹۹ (تاریخ این سخنرانی در صحیفه نور اشتباهاً ذیل تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۵۸درج شده است.)
مکان: قم
موضوع: قیام برای خدا، و تکلیف مسلمین در عصر حاضر
حضار: هیأت قائمیه تهران

تز استعماری «اسلام منهای سیاست»
محمدرضاخان هم اسلام را می‌گفت قبول داریم. هیچ هم مضایقه نداشت از اینکه شما بروید توی مساجد نمازتان را بخوانید؛ ولو اینکه این مضایقه این هم داشت از ترس یک چیز دیگر. انگلیس‌ها که آمده بودند عراق را گرفته بودند، شنیدم که آن سردارشان دیده بود که یک کسی دارد بالای مأذنه یک چیزی می‌گوید - اذان می‌گفتند. گفته بود این چیست؟ گفته بودند اذان می‌گوید. گفته بود که به امپراتوری انگلستان هم ضرر دارد این؟ گفته بودند نه. گفت بگوید، هرچه می‌خواهد بگوید! نماز و روزه ما به امپراتوری انگلستان ضرری نداشت، هیچ هم کاری نداشتند؛ بروید هرچه می‌خواهید نماز بخوانید، هرچه می‌خواهید روزه بگیرید!

آنی که به امپراتوری همه ضرر داشت آن اسلام و محتوای واقعی اسلام بود که مع الأسف بسیاری‌اش مَنْسی واقع شده است. سیاسات اسلام همچو منسی شده است که اصلاً سیاست یک ننگی بود در اینجا! فلان آخوند «سیاسی» است! و «ساسة العباد»، که در «زیارت جامعه» می‌خوانیم، اگر به یک مقدس مآبی هم می‌گفتند، تعبیرش لابد می‌کردند. جرأت نمی‌کرد بگوید که آن هم سیاسی است. این یک چیز ننگ آوری بود که یک کسی در حکومت دخالت بکند که این حکومت باید صحیح باشد؛ جریان صحیح باید باشد. این از تبلیغات همان شیاطین بود که می‌خواستند قشر اسلام را - صورتش را نگه دارند و ماها مشغول به همین صورتها باشیم و محتوا نباشد در کار. کارهایشان را انجام بدهند، محتوای اسلام که مهمش اسلام قیامِ للَّه، نهضتِ للَّه، جلوگیری از ظلم ظالمین، از ستم ستمکاران، اجرای عدالت اسلامی، اینها را مَنْسی؛ برویم هرچه دلمان می‌خواهد مسئله بگوییم! هرچه می‌خواهیم نماز بخوانیم! مسئله گفته نشود که باید جلوگیری از طاغوت کرد. این را نگویید مسئله؛ هرچه دیگر می‌خواهید بگویید اما این نباید گفته بشود. سینه بزنید لکن هیچ صحبت از سیاست نکنید؛ همان سینه بزنید بی‌محتوا! باید سینه زدن هم محتوا داشته باشد.

دوری گزینی از اعمال بی‌محتوا و نمایشی
امسال باید چراغان بکنید با محتوا؛ (مقصود، اعیاد بزرگی است که در ماه رجب و شعبان است.) نه صِرف چراغان. صرف چراغان خوب است اما آن فایده‌ای که برای اسلام باید داشته باشد [ندارد]. خصوصاً چراغان برای کسی که قیام می‌کند، چراغان برای قیام للَّه. یک پرتوی باشد این چراغان از قیام للَّه، از جلوگیری از مفاسد، از ریشه کندن این ریشه‌های فاسدی که الآن بین مردم منتشر هستند باز؛ این ریشه‌هایی که می‌خواهند نگذارند این نهضت پیش برود با هر صورت. چراغان در کمال خوبی، در کمال عظمت - با محتوا. باید امسال فرق کند با همه سالها. شما امسال باید جبران کنید آن جهات سابق [را]. یکوقت به وقوف است، یکوقت به حمله. (اشاره به عدم برگزاری جشن نیمه شعبان در سال ۱۳۵۷ به عنوان اعتراض به رژیم محمد رضا پهلوی که با جشن و چراغانی می‌خواست مردم را فریب دهد.) آن جهاد بود که آن روز کردید، این هم جهاد است که امروز می‌کنید؛ اما متوجه باشید که أنْ تقُومُوا لِلّهِ، إنما أعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ؛ اینکه نهضت، قیام، برای خدا باشد. هر کاری می‌کنید برای خدا باشد. نمایش نباشد، برای خدا باشد. پرنمایش اما نه برای نمایش، برای خدا. محتوایش را حفظ کنید. گویندگانی بیایند در مجالس شما که مسائل را درست بگویند برایتان.

بازار سرمایه داری و بازار اسلامی
ما الآن به آخر نرسیدیم. تا حالا [جمهوری اسلامی‌] جز یک الفاظی بیشتر نبوده. البته کارهایی کرده‌اند اما آنی که ما می‌خواهیم تا حالا نشده است. یک رأیی دادیم به جمهوری اسلامی. آن رژیم رفت و یک رژیم دیگری است لکن باید همه چیز اسلامی بشود. آن روزی ما به آخر مقصد رسیدیم که همه چیزمان اسلامی باشد. بازار یک بازار اسلامی باشد. بازاری که یک متاعی را یک تومان می‌خرد و سی تومان به این فقرا و ضعفا می‌دهد این بازار اسلامی نیست. بازاری که قاچاق وارد می‌کند و به قیمتهای گزاف می‌دهد و اقتصاد اسلام را می‌خواهد به هم بزند این اسلامی نیست؛ این بازارْ اسلامی نیست. اینها باید اسلامی بشود؛ خودشان اسلامی‌اش کنند. بازاری که به فکر ضعفا و فقرا نباشد، بازاری که پهلویش ضعیف باشد و به فکر نباشد، این بازارْ اسلامی نیست. ملتی که اینجا قصرهای روی هم روی هم درست کنند، و آنجا زاغه نشینها باشند- شما همه زاغه نشین را دیدید چه طورند؛ لابد شماها دیدید، من هم صورتش را دیدم. یک مملکتی که زاغه نشینها آنطور باشند و مردم به فکر اینها نباشد، این مملکتْ مملکت اسلامی نیست. این صورت است، محتوا ندارد.

پیروی از امام علی(ع) در همه ابعاد
حضرت امیر می‌فرماید - به حَسَب نقل - که شاید در سرحدات یک کسی گرسنه باشد؛ به خودش رنج می‌دهد که مبادا یکی کسی از او گرسنه تر باشد. آن امیر ماست، او آقای ماست، امام ماست. ما هی بگوییم امام و اقتدا نکنیم به او؟ در کارها هیچ اقتدا نباشد؟ «امام» معنایش این است؟ «شیعه» معنایش این است که مشایعت کند؛ همان طوری که تابوت را که می‌برند، اگر همه از این طرف دنبال تابوت رفتند، تشییع کردند او را، اگر تابوت را از این طرف می‌برند یکی از این طرف برود، این را تشییع نکردند؛ شیعه باید اینطوری باشد؛ مشایعت کند علی را. البته قدرت نداریم ما مثل او. هیچ کس قدرت ندارد؛ اما به زهد، به تقوا، به رسیدگی به مظلومها، به رسیدگی به فقرا، مشایعت کنیم از او. نمی‌توانیم مثل او زندگی بکنیم، نمی‌توانیم که مشی او را داشته باشیم، قادر بر این نیستیم؛ او یک موجودی بوده معجزه‌ای؛ جمع مابین تضاد، جمع بین همه ضدها را کرده بود. یک آدم در قدرت آنطور که - به حَسَب نقل - از این طرف می‌زد دو تا می‌کرد، از این طرف در جنگ می‌زد می‌کشت تمام کسانی که بر ضد اسلام بودند؛ از آن طرفْ یک آدم زاهد، یک آدم عابد؛ تا صبح بنشیند نماز بخواند آدم زاهد و عابد اهل جنگ نیست. آدم جنگجو هم بیشترش اهل زهد و تقوا و امثال ذلک نیست. جمع می‌کرده او بین همه. ماها نمی‌توانیم اما می‌توانیم که اقتدا کنیم به او تا حدودی؛ می‌توانیم رسیدگی کنیم به فقرای مملکتمان، به ضعفایمان.

یک تحولی در ایران پیدا شد - تحول روحی؛ که این تحول روحی از این غلبه‌ای که کردید بر طاغوت و او را عقب زدید، و همه دنیا به قول شما متحیر بود، این تحول از آن بالاتر بود. تحول روحی که در ملت پیدا شد، ملتی که از یک پاسبان می‌ترسید ریخت در خیابانها؛ بچه و بزرگش گفت: «ما شاه را نمی‌خواهیم». از یک پاسبان می‌ترسید دیروز؛ امروز اینطور شد. این تحولْ تحول روحی بود که خداداد. یک ملتی که چِک و چِک می‌کرد در معاملاتش برای زیاد شدن و کم شدن - در یک برهه از زمان - همچو انسانی رفتار می‌کرد با اهل ملت خودش و همچو تحول برایش حاصل شده بود که یکی از آقایان می‌گفت که دیدم یک زنی ... در آن تظاهرات - آن وقت که تظاهر می‌کردند - یک زنی یک کاسه‌ای دستش است، پول در آن است. گفتم لابد مثلاً فقیر است؛ تا رسیدم به او ... دیدم می‌گوید که امروز تعطیل است و اینهایی که دارند می‌روند ممکن است بعضی‌شان بخواهند تلفن کنند؛ پول هم که حالا نمی‌توانند پیدا کنند، من اینها را گذاشته‌ام برای تلفن. این یک امر کوچکی است ولی خیلی بزرگ است این. یک تحولی است که عظمتش خیلی زیاد است. در یک برهه از زمان، آن وقتی که انقلاب بود و فشار بود، وقتی که- آنطور که من می‌شنیدم- وقتی که این آقایان که در خیابان می‌آمدند عبور می‌کردند، از اطراف، از خانه‌ها چیز به آنها می‌دادند، آب می‌آوردند، گلاب می‌زدند، چه می‌دادند، ساندویچ می‌دادند. یک حس انسانی تعاون پیدا شده بود در آن حال انقلاب. این انقلاب روحی از آن انقلابی که در خارج واقع شد عظمتش زیادتراست. اگر این انقلاب را ما حفظ بکنیم وآقایان حفظ بکنند، بدانند که از همه پیروزیها بالاتر است.

منبع: صحیفه امام خمینی - جلد ۸ - صفحات ۱۲ تا ۱۵


کد خبرنگار : 23