تاریخ : 1396,شنبه 20 خرداد15:13
کد خبر : 237712 - سرویس خبری : یادداشت

محمد جعفری

مرثیه‌ای برای «ویلایی‌ها»

حالا اما این اثر دفاع مقدسی روزگار غریبی را از سر می‌گذراند و کارش به جایی رسیده که در حالی که با کمترین سالن و بدترین سانس‌ها به اکران خود ادامه می‌داد بر اساس تصمیم شورای صنفی نمایش و به بهانه عدم توانایی در حفظ کف میزان فروش، از سرگروه سینمایی خود یعنی سینما استقلال حذف شود.

خبرنامه دانشجویان ایران: محمد جعفری// در 38مین سال از حیات انقلاب اسلامی و در سکوت دستگاه های عریض و طویل فرهنگی و همینطور در سایه انفعال بدنه اجتماعی انقلابی، به گل نشستن کشتی اثر فرهنگی بکری را شاهدیم که شاید بعد از این لازم باشد حالا حالاها بازتولید امثال آن را به انتظار بنشینیم.

«ویلایی‌ها»؛ فیلم خوش ساختی که در نخستین روزهای سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر توجه بسیاری از علاقه‌مندان به سینما، منتقدین و  اصحاب رسانه را به خود جلب کرد و تحسین بسیاری از سینماگران را بر انگخیت تا جایی که در روزهای ابتدایی عنوان پدیده جشنواره را به خود اختصاص داد.

حالا اما این اثر دفاع مقدسی روزگار غریبی را از سر می‌گذراند و کارش به جایی رسیده که در حالی که با کمترین سالن و بدترین سانس‌ها به اکران خود ادامه می‌داد بر اساس تصمیم شورای صنفی نمایش و به بهانه عدم توانایی در حفظ کف میزان فروش، از سرگروه سینمایی خود یعنی سینما استقلال حذف شود.

در واقع «ویلایی‌ها» در شرایط نامناسب و نابرابر به اکران عمومی رسید و با رفتار و تصمیم‌های ناعادلانه قرار است به حاشیه رانده شود.

در منظر اول شاید بتوان گفت «ویلایی ها» این روزها بیش از هر چیز قربانی مظلومیت سینمای انقلابی در مواجهه با سینمای روشنفکری شد. سینمایی که عوامل آن اگر امروز مجال و مشروعیت و امنیت دارند تا با فیلم های زرد و سیاهشان فروش میلیاردی کنند، از صدقه سری آن هایی ست که ویلایی ها در وصفشان ساخته شده. جریانی که با هر آنچه در توان دارد به رویارویی با فیلم های انقلابی می پردازد و سرنوشت مشابه امثال قلاده های طلا، اخراجی ها، شیار، چ، بادیگارد، ماجرای نیمروز، یتیمخانه ایران و ... خود گویای این مطلب است.   

با این وجود اما قدری اگر عمیق تر بنگریم ناتوانی جریان انقلابی در معرفی ویلایی‌ها به مردم و تهییج و ترغیب اقشار مختلف جامعه برای دیدن آن غیر قابل کتمان است و اگر بنا بر وزن کشی دلایل این ناکامی باشد باید اذعان داشت سهم این ناتوانی در آن ناکامی کمتر از کارشکنی های صورت گرفته نبوده است.

در واقع باید گفت در سایه سکوت مرگ بار یک دو جین دستگاه و سازمان فرهنگی که از قضا با این بایکوت ناجوانمردانه همراهی می کنند ظرفیت های در خور توجه دیگری نیز برای ترویج آثاری از این دست وجود دارد که مقتضی است بیش از این مورد عنایت قرار گیرند.

فی المثل چه ایرادی دارد که آثار انقلابی سینما در تریبون های نماز جمعه نیز ترویج شوند؟ تریبون هایی که در مقام تبری علیه اباحه گری فرهنگی و ترویج بی رویه کنسرت از نفس نمی افتند چرا در مقام تولی ساکت باشند و از هزینه کردن خود برای جبهه فرهنگی انقلاب، ابا ورزند؟ آیا شورای سیاست گذاری ائمه جمعه که هر هفته مهمترین محورهای لازم به طرح در جامعه را در اختیار ائمه جمعه قرار می‌دهد نمی‌تواند طرح و ترویج فیلم های ارزشی روز را به عنوان یک موضوع حیاتی انقلاب در دستور کار و بلکه در اولویت قرار دهد؟   

عمده این فیلم ها به اتهام سفارشی و حاکمیتی بودن به حاشیه رانده می شوند. چرا آش نخورده و دهان سوخته؟! بد نیست حال که هزینه سفارشی بودن، به ناحق به فیلم هایی از این دست تحمیل می شود لااقل مورد حمایت ویژه هم قرار گیرند.

این سوال به طور جدی مطرح است که چرا دستگاه های حاکمیتی به صورت جدی از آثاری نظیر ویلایی ها آنگونه که باید حمایت نمی کنند؟ آیا نمی‌توان در قالب بسته های فرهنگی، تسهیلاتی چون اکران ویژه ادارات و سازمان ها تدارک دید؟  دستگاه هایی چون سازمان تبلیغات و حوزه هنری کجای این ماجرا ایستاده اند؟ وظیفه آنها در قبال فیلم های جریان انقلاب چیست؟ چرا دغدغه حضرات برج عاج نشین باید صرفا هرچه بیشتر دیده شدن «فروشنده»ها و «درباره الی»ها باشد؟

گذشته از آن چرا حوزه و حوزوی‌ها هیچ گاه به این موضوعات ورود نمی‌کنند؟ جماعت حوزوی که در خصوص هر موضوع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... اظهار فضل می‌کنند چرا در بزنگاه هایی از این دست ساکتند؟ سازمان بسیج و قرارگاه های فرهنگی عمار و قرب بقیه‌الله و خاتم‌الاوصیاء و ... در این پازل چه جایگاهی دارند و متناسب با این جایگاه چه کارنامه‌ای از خود به جای گذاشته‌اند؟

بدنه اجتماعی نیروهای انقلاب هم نباید بیش از این دست روی دست بگذارند. ارتباط گیری چهره به چهره با مردم صرفا محدود به شب انتخابات ابتر خواهد بود. در بزنگاه هایی از این دست هم باید به میدان آمد و محصول جبهه فرهنگی انقلاب را به مردم معرفی کرد. بگذریم از آنکه اگر خود بدنه حزب‌الهی هم آنگونه که باید از این فیلم ها استقبال کرده و آنها را در خود به نحو مناسب پمپاژ می کرد امروز وضع بهتر می‌بود.    

این انفعال به هر روی باید روزی پایان یابد. جز آن باشد هر بار باید قربانی شدن یکی از آثار سینمای انقلاب را شاهد باشیم و البته که هر روز تأخیر در این مهم، هزینه های هنگفتی را به جبهه فرهنگی انقلاب تحمیل می‌نماید.


کد خبرنگار : 16