تاریخ : 1396,چهارشنبه 08 شهريور08:26
کد خبر : 244378 - سرویس خبری : باشگاه نویسندگان

علی رمضانی؛

خودت را برای دیو بعدی آماده کن!

شاید ساخته محمدرضا خردمندان شاهکار نباشد اما یک اثر خانوادگی ست که به خوبی می‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و مانند فیلم‌های آپارتمانی و بعضاً، مقلد از سینمای ابزورد فرانسه، به روایت مأیوس کننده نمی‌پردازد و مانند بعضی، فیلمِ حال به هم زن با چاشنی آروغ روشنفکری!

خبرنامه دانشجویان ایران: علی رمضانی*// شما را نمی‌دانم، اما من با شکلات تلخ حالم خوب می‌شود؛ سرزنده می‌شوم و اصلاً هم ادای روشنفکری درنمی آورم! آخ که بعضی اوقات چه معجزه‌ای می‌کند! حالا این وسط، تلخی 78 درصد را می‌پسندم. چراکه نه آن‌قدر شیرین است که دل را بزند و نه آن‌قدر تلخ که حالت را بگیرد.

«بیست و یک روز بعد» از این جنس است. اولین ساخته بلند «محمدرضا خردمندان» که از قضا بیست و یک سال پس از «بچه‌های آسمان» استاد مجیدی ساخته شده. همان قصه جذاب ورود به عالم کودکان و نوجوانان در فضای شیرین زندگی جنوب شهر را که زندگی در آن جاری است روایت می‌کند؛ با این تفاوت که مرتضای قصه -درمقایسه با علی- با چالش‌هایی به مراتب سخت‌تر مواجه می‌شود. سیر داستان هم سعی می‌کند مانند مرتضای داستان، مخاطب را به دنیای بزرگ‌ترها بکشاند. از این رو نمی‌توان آن را کاملاً یک کار کودک نامید.

کارگردان، به خوبی از پس به تصویرکشیدن فضای کودکان جنوب شهر برآمده و همزمان توانسته سختی‌ها و مشکلات را در عین شیرینی‌های زندگی پایین شهر، به خوبی تلفیق و تنظیم کند. خردمندان تنها در فیلمش، بازی نکرده بلکه به قصه نزدیک شده و در آن زندگی کرده که این مهم‌ترین حُسن فیلم است تا باعث شده مخاطب با کاراکتر، همزادپنداری کند. قهرمان ما که تازه پدر را از دست داده، با رویای فیلم سازی‌اش زندگی را سپری می‌کند. به‌طور اتفاقی با بیماری مادر مواجه شده و چون مردی در پی تأمین مخارج بیماری مادر برمی‌آید و همه هوش و توانایی خود را به کار می‌گیرد. خود را نمی‌بازد، پا پس نمی‌کشد و اهل کار خلاف هم نیست. گاهی در دوراهی قرارگرفته و مجبور است آن رؤیای کودکانه را برای ساخت فیلم رها کند تا بتواند داروی مادر را خریداری کند.

داستان مینیمال(ساده گویی) فیلم، روان پیش می‌رود و ریتم مناسبی دارد. چالش‌ها و گره افکنی ها نیز به‌خوبی گره گشایی می‌شوند. کارگردان با زیرکی در دام سیاه نمایی های مأیوس کننده نیفتاده، از بالا شهر به پایین نگاه نمی‌کند و نمی‌خواهد از فقر به فلاکت و سپس تحقیر مخاطب برسد. کاراکتر اصلی فیلم -که مهدی قربانی است- به جنگ مشکلات می‌رود، با آنها دست و پنجه نرم می‌کند و تسلیم نمی‌شود. همان‌طور که مادر -با بازی خوب ساره بیات- با وجود فقر و بیماری، به کار شرافتمندانه می‌پردازد و نمی‌خواهد زندگی را به کام خودش و بچه‌های یتیم شده تلخ‌تر کند. قصه، امیدوارانه پیش می‌رود و با وجود معضلات، فیلم تبدیل به «ژانر نکبت» نمی‌شود. از پس قاب‌های چشم نواز و دکوپاژ، آنچه نمایان می‌شود مبارزه است؛ در برابر مشکلاتی که مانند قطار، هرروز و هر ساعت از روبه‌رو به سمت زندگی می‌آیند. سازنده، برخلاف بعضی که درام را در اضافه کردن کاراکتر زن و بازیچه عشق و عاشقی می‌دانند، به شعور مخاطب توهین نمی‌کند و همین در این وانفسا غنیمتی است!

شاید ساخته محمدرضا خردمندان شاهکار نباشد اما یک اثر خانوادگی ست که به خوبی می‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و مانند فیلم‌های آپارتمانی و بعضاً، مقلد از سینمای ابزورد فرانسه، به روایت مأیوس کننده نمی‌پردازد و مانند بعضی، فیلمِ حال به هم زن با چاشنی آروغ روشنفکری! و در پوشش نام سینمای اجتماعی، به خورد مخاطب نمی‌دهد. حتی می‌توان گفت از نقد اجتماعیِ محافظه کارانه مدیری در «ساعت پنج عصر» هم یک سروگردن بالاتر است؛ اما این سینمای دغدغه مند اجتماعی که سال‌ها بود از روی پرده جادویی غیب شده بود، با اولین فیلم یک جوان باهوش، دست بر زانو گرفته و عزم برخاستن کرده است. طبیعی است که در جشنواره سی و پنجم فجر توسط داوران دوتابعیتی یا شاید هم دوزیست! نادیده گرفته شود؛ اما از همه مهم‌تر استقبال از طرف تماشاگران است که جایزه بهترین فیلم را برای خردمندان و شفاه-تهیه کننده- به ارمغان آورد و مسلم است که حمایت مردمی برای سازندگان اثر، از هر سیمرغی ارزشمندتر است. گرچه برخی ایرادات جزئی هم در فیلم وجود دارند، که از جانب یک فیلم اولی قابل چشم پوشی است و قطعاً آینده سینمایی خردمندان بسیار روشن خواهد بود.

بیست و یک روز بعد-که محصول باشگاه سوره حوزه هنری است- علاوه بر بخش مردمی جشنواره فجر، در جشنواره‌های کودک و نوجوان و شهر دیده شد و جایزه‌ها را درو کرد و چه بجاست اگر در جشنواره فیلم مقاومت هم مورد توجه قرار گیرد!

اما محمدرضای عزیز، تنت به ناز داوران نیازمند مباد! ناراحت نباش که هیچکاکِ بزرگ را هم ندیدند. قطار مصائب در راه است؛ خودت را برای شکست دیو بعدی آماده کن! و شما خواننده گرامی، شما خیلی آدم خوشبختی هستید که فیلمی را می‌بینید که داوران[فجر] هم ندیدند. به امید پرواز ققنوس از سینمای خاکستر گرفته ایران زمین.

*دانشجوی ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی