تاریخ : 1396,چهارشنبه 15 شهريور19:25
کد خبر : 244854 - سرویس خبری : باشگاه نویسندگان

نیما کرمی؛

در ساعت پنج عصر خبری نیست!

ساعت پنج عصر که نخستین فیلم مهران مدیری در سینما به شمار می رود، شروعی ناامیدکننده را برای او به همراه داشته است. فروش چشمگیر اولیه را شاید بتوان به پای اسم مهران مدیری یا نخستین تجربه سینمایی او گذاشت اما در هر حال چه بیشتر جلو می رویم از فروش روزهای اولیه خبری نیست.

خبرنامه دانشجویان ایران: نیما کرمی// مدیری در مقام کارگردان سعی کرده از بازیگرانی استفاده کند که تا به حال در تلوزیون و نمایش خانگی با او همکاری نداشته اند تا شاید بتواند خود را از کلیشه های تکراری آثارش دور کند اما این بار موضوع فیلم در دام تکرار دچار شده است.

سیامک انصاری که مانند اغلب اوقات همان بازی مشابه را دارد شاید برای نخستین بار است که به لنز دوربین خیره نمی شود و همچنین بازی بسیار نازل و سطحی امیرجعفری هم در این فیلم قابل توجه است. فیلم با یک روایت گنگ و لق شروع می شود، مهرداد پرهام یک روز فرصت دارد که خانه را از تصاحب بانک درآورد اما این شروع خوبی برای فیلم نیست چرا که فقط به خاطر یک روز خانه ای را از چنگ کسی درنمی آورند و از آن جالب تر ساعت کاری کارمندان بانک است که در این مدت محدود وقت دارد تا خود را به شعبه رسانده و مساله را برطرف کند.

داستان شروعی مدرن دارد، شخصی که با موزیک آرام از خواب بیدار می شود، برای خود صبحانه ای ترتیب می دهد و سعی می کند در خانه مرفه خود روزش را با آرامش کامل شروع کند اما ناگهان درگیر جبر ناخواسته ای می شود که او از آن بی خبر است و باید بین پذیرش یا عدم پذیرش یکی از دو گزینه را انتخاب کند. روایت داستانی فیلم شبیه به یک توپ چهل تکه است که هر قسمت از آن را می توان یک تکه درنظر گرفت که آنها را به هم دوخته اند و از آن پنج عصر به دست آمده است. شاید مدیری در مقام نویسنده نیز نمی دانسته که قرار است چه بنویسد، گویا این تکه ها را ابتدا نوشته و در اخر کار انها را با نخی نه چندان منطقی به هم ربط داده است.

در فیلم علت رخداد حوادث مشخص و معلوم نیست و اصلا نمی دانیم که چرا باید این اتفاقات رخ دهد. ساعت پنج عصر را شاید بتوان یک روایتی از آسیب های اجتماعی نیز نامید که مدیری خود را در مقام کارشناس معضلات اجتماعی درنظر گرفته و به بازگو کردن این بحران ها پرداخته است اما از آنجا که در طول نمایش فیلم راه حلی ارائه نمی دهد صرفا به عنوان یک بازنمایشی از وضعیت جامعه روز بسنده می کند. مهرداد پرهام که سعی می کند هر چه زودتر به بانک برسد خود را در محاصره ی موانعی می بیند که باید آنها را برطرف کند اما این رفع موانع یا با پول صورت می گیرد یا گفتگو و یا هر وسیله ای که بتواند او را به مقصد برساند.

در قسمت هایی از فیلم مدیری به قشر شبه روشنفکری معترض است که خود زمانی جزئی از آن بوده و یا هست و با پنج عصر وانمود می کند که از آنها جدا شده است مانند خانمی که با خودروی خود خیابان یک طرفه را به صورت غیر قانونی داخل می شود و از پرهام انتظار دارد که او راه را برای وی باز کند. مردم معترض پنج عصر نیز از دیگر نکات قابل تامل است. مردمی که گویی همیشه معترض اند و نمی دانند از چه و که! فقط باید معترض باشند.

ساعت پنج عصر می خواهد اجتماعی باشد و مسائل را بیان کند اما در بازگویی روایت خود مانده است و حتی قسمت های کمدی نیز تا بخش هایی از فیلم قابل قبول است و از نیمه داستان به بعد شاهد یک روایت کسل کننده از فیلم هستیم. در مجموع ساعت پنج عصر را شاید بتوان ترکیبی از تقریبا تمام اثار مدیری دانست، که نه پیشرفتی می بینیم و نه پسرفتی، مدیری مثل همیشه سرجای خود مانده است و درجا می زند. 


کد خبرنگار : 17