تاریخ : 1396,یکشنبه 28 آبان12:33
کد خبر : 250488 - سرویس خبری : باشگاه نویسندگان

حامد سرلکی؛

هرمنوتیک درماندگی

نام بردن از نظام سیاسی جبار براساس معیارهایی است که در اصول آیین اسلام تبیین شده و نگارنده در ادامه شرح بحث درماندگی در ساحت جامعه‌شناختی عقیده، پای فراتر ننهاده است.

خبرنامه دانشجویان ایران: حامد سرلکی*// برای اینکه بتوانیم مخاطبان عمومی جامعه را در بحثی به این وسعت همراه کنیم باید پرورش واژگان تخصصی را کنار بگذاریم تا بتوانیم همگان را هم‌قطار با خود ببینیم. مساله امروز بشر، مساله بزرگ «درماندگی» است؛ درماندگی در تعریف نگارنده حاصل از یک پارادایم آمورف از چند پدیده بوده است. نخست، بحث مهم «تکنولوژی» است. دوم، «معنویت‌خواهی» فطری بشر و سوم، «نظام سرمایه‌داری». اگر حضور انسان با پیش‌فرض میل به کمال یا معنویت‌طلبی که پیش‌درآمد آزادی‌های فردی و تبلور اخلاق است را در ظرف تکنولوژی فرض کنیم، اینجا همان نقطه قابل بحث است. با وجود جهان سرمایه‌داری که عموما فضا را به شکل قطبیت دو روحیه یا دو قوه تقسیم‌بندی می‌کند و شهروندان را نسبت به ایدئولوژی‌های هر قطب در برابر هم دچار ستیزه‌جویی می‌کند، کار سختی است که شرح حدیث «دین» به‌مثابه یک «قانون» را در جامعه تکنولوژی‌مند و درگیر سرمایه‌داری تفسیر کرد، اما چاره‌ای نیست، باید تفسیر کرد هرچند به قلم مختصر یک یادداشت.

دین را صد‌ها نفر در زمره چند دسته کلمه به تعریف نشستند. اما ما هم به ناچار برای درک وضعیت درماندگی بشر کمی باید خود را درگیر تعاریف کنیم تا از ورود به بطن تناقضات به بحث اثبات وضعیت درماندگی برسیم. دین مساله مهمی است، «قاعده باورمندی» در تعریف دهکده جهانی لیبرال‌ها تعریف عمومی‌شده امروزی از دین است. دین مانند قانون اساسی وضعیتی خط‌کشی شده و مقید نسبت به حالات مومن - کافر (در قانون بخوانید قانون‌مدار یا قانون‌گریز) دارد.

اصولی دارد که براساس آن قوانین فیزیکی در کنار متافیزیکی اسلوبی از رفتار‌ها و نقش‌ها را می‌سازد که همگی آنها برگرفته از اهمیت فطرت و باور به یک ساحت مافوق انسانی می‌شود. اما با ورود به عرصه تکنولوژی و ماهیت این موضوع، دینداران باور‌های خود را نسبت به عصر تکنولوژی غیرمنعطف دیدند. عدم‌توان منطبق‌سازی فردی نسبت به تکنولوژی، دینداران را در دام شکستن چارچوب دین و منعطف ساختن دین قرار داد [روشنفکری دینی زاییده شد]. پیشینه تاریخی این دستبرد در دین را نیز می‌توان بر معیارهای تصوف‌گرایانه و عارفانه رویت کرد. با تمامی این تفاسیر، انسان جهانشهری با وجود گرایش فطری به مساله ساحت متافیزیکی و همچنین باورمندی به تبعیت از قوانین دینی برای آرامش معنوی (در حداقل‌ترین حالت) به دنبال انعطاف در دین می‌رود.

انعطاف دینی او گاهی با مسامحه و گاهی با مغلطه ترکیب نامیمونی را می‌سازد که عقبه صوفیسم، به آن کمک می‌کند. عرفان، این تلاش را در معیاری فرادینی تصور می‌کند، معیاری که اصولا قانونمند نیست و خط‌شکن است. چارچوب‌ها را درمی‌نوردد و افراد مومن به عرفان را بی‌قید و بند در فضای روحانی می‌طلبد. اما در صوفیسم این باور کمی ترکیبی‌تر و تلاش اندکی جانکاه‌تر می‌شود.

صوفیه سعی می‌کند تا آن باور بی‌قید دینی در کلمه عرفان را قانونمند کند؛ یعنی چارچوب‌دهی بر بی‌چارچوبی، امری بین امرین و وضعیتی عجیب‌الخلقه برای به دست آوردن یک اختیار اجباری [یا حتی اجبار در اختیار]. به باور نگارنده حصول این دین تکنولوژیکی (براساس تعاریف اصیل تکنولوژی) خود به‌گونه‌ای معنای کاذب از دین است لذا تفاوتی بین عرفان کاذب و ذات عرفان در مقایسه با مفهوم دین یا اصول شریعت وجود ندارد. به‌عنوان نمونه، اصل «معرفت الی‌ا...» اصلی اساسی در سیر مسلمان نسبت به چهار حقیقت ارتباطی سفارش‌شده در کتاب مقدس آنهاست. یعنی تفکر بر خویش، بر هم نوع، بر آفاق و بر مافوق این سه. با این تفسیر، معرفت به خدا برای مسلمانان در گرو اصول است نه فروع. اما ایجاد حلقه‌هایی که نسبت به یکی از باورهای اساسی مسلمانان یعنی «تسلیم شدن» در برابر قوانین دینی تعریف شده است؛ گرچه ساحتی معنوی دارد اما به‌گونه‌ای ایجاد درماندگی می‌کند؛ درماندگی ِ حاصل از دین ِ صوفیانه‌ شده همان بخش اصلی هرمنوتیک درماندگی است. به همین جهت است که اصولا بیش از نیمی از صوفیان مسلمان هر از چندی خدمت‌هایی به نظام جبار عصر خود کرده یا سعی بر آن داشتند که پادشاه، سلطان، خاقان یا... را از طریق آیین اختصاصی خود وارد حلقه مرید‌پروری‌شان کنند.

نام بردن از نظام سیاسی جبار براساس معیارهایی است که در اصول آیین اسلام تبیین شده و نگارنده در ادامه شرح بحث درماندگی در ساحت جامعه‌شناختی عقیده، پای فراتر ننهاده است. اگر قبول کنیم که اصول نظام سرمایه‌داری ریشه‌هایی معاصر دارد و نمی‌توان آن را نسبت به قرون ابتدایی اسلام سوق داد اما با تخفیف می‌توان گفت که خشونت‌ها، اصول مادی و نحوه بهره‌کشی از جامعه توسط حاکمان در قرون ابتدایی ترویج اسلام جزء مصادیق همین نظام سرمایه‌داری امروز شکل می‌گیرد؛ البته با درجه غلظت کمتر. با این حال پس از درک تمامی الگوهایی که در گرو تکنولوژی و ماهیت دین در عصر سرمایه‌داری است می‌توان نتیجه گرفت که درماندگی بشر با آشنایی او نسبت به محیط تکنولوژی بیشتر خواهد شد، این به معنای زدودن اصل نیاز بشر به تکنولوژی نیست. اما عقب‌ماندگی اندیشه در ساحت دین و آن هم در کید‌های بشرساخته‌ای چون عرفان‌های کاذب، روان‌شناختی و همچنین معنویت‌گرایی می‌تواند ساحت عقلانی را از وی برباید. درماندگی اصلی زمانی ایجاد می‌شود که انسان نیمی از ذهن خود را به دست تکنولوژی و تیز‌اندیشی آن و نیم ِ معنویت طلب را منحصرا در گرو معنویت افراطی یا کاذب عرفان‌گونه یا صوفی‌مسلکانه قرار دهد و روزبه‌روز آن را در تاریکی خودخواسته‌ای قرار دهد که دهکده جهانی بدون ‌در نظر گرفتن برساخت‌های فرهنگی هر جامعه به جهان ضمیمه ساخته است.

* عضو مرکز مطالعات راهبردی آفاق


کد خبرنگار : 42