به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ «هرس» به عنوانی کتابی که داستان آن در دورانی روایت میشود که نویسندهاش در آن زمان خود یک کودک بوده، حتی میتواند جذابیتهای فرامتنی هم داشته باشد و به سادگی میشود خواندنش را به هر سختپسندی توصیه کرد.
این کتاب، درباره رازهایی است که سرنوشت پسران و مادرانی را رقم زدند که در لایه های تاریخی غلیظ گم شدند. رمان «هرس» صد و بیستمین عنوان مجموعه «کتاب های قفسه آبی» است که این ناشر چاپ می کند و با این حساب، یک اثر قصه گو محسوب می شود.
آدم های این رمان، برای گذشتن از خاطرات دور یا نزدیک خود ناچارند به بازخوانی آن ها بپردازند. «هرس» در عین روایت اصلی، چندین روایت فرعی را هم در بر می گیرد .
مرعشی؛ نویسنده این کتاب با بیان اینکه نوشتن رمان "هرس" دو سالونیم زمان برده است، بیان کرد: قبل از اینکه رمان "پاییز فصل آخر سال است" را بنویسم، طرح رمان "هرس" را داشتم، البته نه به این شکل مفصل. ایده ماجرای اصلی را داشتم و میخواستم آن را بنویسم اما به عنوان کار اول برایم رمان سختی بود. خوشحالم که نوشتن رمان "هرس" را به تأخیر انداختم زیرا اگر رمان را آن موقع مینوشتم، با آن بیتجربگی، واقعا نمیتوانستم کاری را که میخواستم در رمان انجام دهم.
این کتاب توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده، شامل 18 فصل می باشد. در قسمتی از این رمان می خوانیم:
صبح رسول مادرش را کنار کشید و گفت بروند، دخترها را هم با خودشان ببرند. رسول می خواست روزهای سه تایی بودن شان با شرهان را برای نوال بسازد. می خواست نبودنش در این سه ماه را جبران کند. می خواست از اول زندگی کنند. مثل همان روزهای شیرینی که شرهان دنیا آمده بود. می خواست زنش نوالِ همان روزها بشود. می خواست زندگی یادش بیاید. ام رسول گفت «پَه فکر کردی تنهایی از پس بچه شیرخشکی برمی آی؟»
نوال شنید و رسول اشک هایش را دید که روی صورتش برق زد. رسول گفت «برمی آم یومّا. نشد می گمت برگردی. تو هم خسته شدی خو. یه دو روز برو.»
ام رسول گفت «خودت می دونی یوما.» و رفت به آشپزخانه که برای چند وعده شان غذا بگذارند. رسول رفت سراغ جمع کردن ساک دخترها. اَمَل نحس بود. نمی خواست برود. گفت «مدرسه دارم. مدرسه هم نرم برا ئی پسرت؟»
از روز قبل که رسول برگشته بود امل به او روی خوش نشان نداده بود. توی اتاقش مانده بود و بیرون نیامده بود و به ام رسول هم کمک نکرده بود. گوشواره اش را با تشر گوشش انداخته بود. رسول زد پس سرش.
در نوشته پشت جلد "هرس" میخوانیم: دومین رمان نسیم مرعشی تجربهای است متفاوت از رمان نخستینش. اگر "پاییز فصل آخر سال است" روایت بلاتکلیفی و تردیدهای یک نسل آرمانخواه بود و سرگشتگیشان، "هَرَس" رازهایی را روایت میکند که سرنوشت پسران و مادرانی را رقم زده که در لایههای تاریخی غلیظ گم شدند...
"هَرَس" روایتی است برآمده از دل تاریخ جنگ طولانی ایران و عراق. داستان مردی که سالها بعدِ پایانِ جنگ پی همسر گمشدهاش میگردد و او را در مکانی عجیب پیدا میکند. زنی که در گذشتهاش پی آن بوده تا پسر بزاید و برای این کار دست به رفتاری عجیب میزند که شاید نفرین او میشود...
مرعشی با استفاده از فضاهای متعدد روایی سرنوشت این خانواده را در دوره زمانی طولانیای روایت میکند. قصه آدمهایی که برای گذر از خاطراتی دور یا نزدیک ناچار شدهاند به بازخوانی آنها. به همین خاطر "هرس" رمانی است قصهگو با چندین روایت فرعی مهم که مخاطبش را در عین تماشای شهر به دل طبیعت مرموز خوزستان هم میبرد. رمانی برای روایت وجدانهای ناآرام...