تاریخ : 1396,سه شنبه 24 بهمن13:58
کد خبر : 258759 - سرویس خبری : باشگاه نویسندگان

یاسر احمدوند؛

سلوک هنری خالقان «ر‌ه‌ش» و «به وقت شام»

ابراهیم حاتمی کیا اما به خاستگاه نخست خود بازگشته و پس از گذراندن دوره نسخه‌پیچی و روشنفکری بازگشته و حرف‌هایی را می‌زند که بلد است حرف‌هایی را که باور دارد. قصه‌هایی را روایت می‌کند که قهرمان‌هایش را از نزدیک می‌شناسد با آنها زندگی کرده در واقعیت و خوب می‌تواند در ذهنش برایشان موقعیت خلق کند.

خبرنامه دانشجویان ایران: یاسر احمدوند*// این روزها دو چهره فرهنگی آخرین تولیدشان را رونمایی کردند، رضا امیرخانی کتاب «ره‌ش» و ابراهیم حاتمی‌کیا فیلم «به وقت شام» را.

امیرخانی مدتی است تلاش می‌کند خود را نویسنده‌ای مستقل نشان دهد از ناشر نخست خود سوره‌مهر جدا شده و با کنایه به ناشران دولتی و نفتی خواندنشان طرف قرارداد ناشری خصوصی شده است. خود را مصلحی روشنفکر نشان می‌دهد و دوست دارد جلال ثانی باشد. طبعا به قاعده روشنفکری برای انواع مشکلات اجتماعی و فرهنگی حرف دارد و نسخه همه را در تقابل بخش خصوصی و دولتی در عرصه فرهنگ می‌داند.

ابراهیم حاتمی کیا اما به خاستگاه نخست خود بازگشته و پس از گذراندن دوره نسخه‌پیچی و روشنفکری بازگشته و حرف‌هایی را می‌زند که بلد است حرف‌هایی را که باور دارد. قصه‌هایی را روایت می‌کند که قهرمان‌هایش را از نزدیک می‌شناسد با آنها زندگی کرده در واقعیت و خوب می‌تواند در ذهنش برایشان موقعیت خلق کند.

جان کلام حاتمی کیا این است: من وابسته‌ام. و جان کلام امیرخانی این است: من وابسته نیستم.

ترجمه کلام حاتمی کیا این است: من برای مخاطبی  تولید می‌کنم که می‌شناسمش و می‌شناسدم و ترجمه کلام امیرخانی این است: من برای بازار تولید می‌کنم من مخاطب را انتخاب نمی‌کنم مخاطب مرا برمی‌گزیند.جنس کار ابراهیم ابلاغ است ،رساندن است ،انتقال دریافت‌هاست. جنس کار رضا عرضه است، معرفی است، گزارش است.

ابراهیم خود را مامور رساندن می‌داند رضا خود را موظف به نمایاندن. رضا هنرمند هست‌هاست و ابراهیم هنرمند بایدها.

حاتمی کیا استادی‌اش در چگونگی مهندسی انتقال پیام است. اینجا تکنیک فرع بر محتواست. به همین سبب هم از هیات داوران جشنواره فیلم فجر گله داشت و خطاب به آنها گفت چرا به موضوع  فیلم توجه نکرده‌اید؟ مساله کارگردانی نیست مساله داستان است روایت است . مساله تکنیک نیست مساله پیام است. البته رسانش آن به نحو هنرمندانه و انتقال آن به قول احسن به لسان مبین. اگر فیلمنامه برگزیده شود برگزیده شدن کارگردانی هم می‌شود فضل آن اما اگر فیلمنامه بی‌ارزش دانسته شد انتخاب کارگردانی‌اش یعنی نفهمیدن ماجرا.

پرتگاه حاتمی‌کیا "من" است، حق ندارد بگوید آنچه می‌سازم مال خودم است و هر‌کس دلش خواست ببیند و هر کس دلش نخواست نبیند، انتقاد هم نکند.

او و مخاطبانش قرار گذاشته‌اند چه بگوید و چه بشنوند و ببینند. نقالی را انتخاب کرده‌اند تا شاهنامه بگوید نه هر قصه‌ای دلش خواست. حواسش به خواست مردمش باشد.

امیرخانی البته اگر بخواهد مصلح باشد باید از قامت مدافع فرهنگ مبتنی بر بازار خارج شود. حضرتش به خوبی می‌داند بازار قواعد خودش را دارد نمی‌شود سفارش از بازار گرفت و برای اصلاح و روشنگری نوشت جمع اضداد است این. آنها که صف دوستداشتنی امضا می‌بندند برای دریافت کتاب، نیامده‌اند آخرین مدل گوشی را دریافت کنند آمده‌اند قصه‌های رضا امیرخانی را بشنوند. اگرچه اصولا در دنیا روشنگران و مصلحان صف امضا ترتیب نمی‌دهند. صف امضا مال  هری‌پاترهاست. اگر جنس کار رضا هری‌پاتر نویسی است بسم‌الله هم انتخاب ناشر درست است هم صف امضا. در این وصف قله رضا "من" است هرچه دلش خواست بنویسد هر کس خواست در صف می‌ایستد و می‌خرد. در این وضع حال خود رضا مهم است و آنچه می‌نویسد بر مدارقرار از پیش گذاشته شده‌ای با خواننده‌اش نیست.

ولی کسی که می‌خواهد جلال باشد راهش این نیست . این ‌ها ربطی به هم  ندارد. این کارها جمالی است جلالی نیست.

* مدیر اجرایی مجمع ناشران انقلاب اسلامی


کد خبرنگار : 17