تاریخ : 1396,دوشنبه 21 اسفند19:36
کد خبر : 261123 - سرویس خبری : باشگاه نویسندگان

حمیدرضا اسماعیلی؛

شبکه‌سازی از سلطنت‌طلبان در عصر افول سلطنت‌طلبی

تلقی اشتباه این است که گمان کنیم سلطنت‌طلبان با ایدئولوژی گذشته و با همان تشکیلات به فعالیت سیاسی می‌پردازند، در حالی ‌که هم دوران ایدئولوژی سلطنت‌طلبانه به سر آمده و هم بسیاری از افراد وابسته به نسل گذشته از دنیا رفته‌اند.

خبرنامه دانشجویان ایران: حمیدرضا اسماعیلی*// چنانکه می‌دانیم جریان سلطنت‌طلبی را از نیروهای سیاسی در ایران برشمرده و سلطنت‌طلبان را از مخالفان نظام جمهوری اسلامی دانسته‌اند. در این مقاله برآنیم با نقد تلقی سنتی از سلطنت‌طلبی، نگاه جدیدی از فعالیت‌های آنان ارائه دهیم.

سلطنت‌طلبان امروز همان سلطنت‌طلبان دیروزند با این توضیح که آنان نه با ایدئولوژی سلطنت‌طلبی که با ایدئولوژی متفاوتی وارد عرصه شده‌اند.

از این جهت اگر بخواهیم درباره سلطنت‌طلبان در عصری که ایدئولوژی سلطنت‌طلبی چنگی به دل نمی‌زند و طرفدار چندانی ندارد سخن بگوییم، لاجرم به این نتیجه خواهیم رسید که آنان ژاژ می‌خایند و آب در هاون می‌کوبند، لذا با آن ایدئولوژی از رده خارج شده نه نیروی سیاسی مهمی تلقی می‌شوند و نه خطری جدی برای جمهوری اسلامی به شمار می‌آیند. معلوم است که آنها خود نیز به این مساله وقوف دارند. اما مساله چیست و آنان در عصر جدید چگونه برنامه‌ریزی کرده و فعالیت می‌کنند؟ اصلاً وجه سلطنت‌طلبی آنها چیست و وجوه اشتراک آنان کدام است؟

تلقی اشتباه این است که گمان کنیم سلطنت‌طلبان با ایدئولوژی گذشته و با همان تشکیلات به فعالیت سیاسی می‌پردازند. در حالی ‌که هم دوران ایدئولوژی سلطنت‌طلبانه به سر آمده و هم بسیاری از افراد وابسته به نسل گذشته از دنیا رفته‌اند. سلطنت‌طلبان امروز را باید بر اساس خاستگاه اجتماعی و خانوادگی آنان تقسیم‌بندی کرد. سلطنت‌طلب امروز کسی است که به خانواده‌های سلطنتی گذشته اعم از قاجار و پهلوی تعلق دارد یا همان چیزی که به آن الیگارشی گفته می‌شود. آنان بدون آنکه در ذیل سازمانی واحد فعالیت کنند، هر کدام کانون‌ها، محافل و تشکیلات خاص خود را دارند که در نهایت «شبکه سلطنت‌طلبان» را تشکیل می‌دهد. از این منظر «شبکه سلطنت‌طلبان» مجموعه‌ای از تشکیلات الیگارک‌های مختلف قاجار و پهلوی است که حلقه اتصال آنان هم دولت‌های غربی بویژه 3 رژیم آمریکا، اسرائیل و انگلیس هستند. به عبارت دیگر این تشکیلات بدون پشتیبانی، حمایت‌ها و هدایت‌های آن دولت‌ها چیزی نیست و اساساً بنیاد تأسیس شبکه یادشده نیز به اعتبار سازمان‌های اطلاعاتی آن دولت‌هاست. برنامه‌ریزی در اتاق فکر این سازمان‌ها انجام می‌شود و آنها تنها به این عنوان که تابعیت ایرانی دارند در اجرای سیاست‌های دولت‌های مذکور برگزیده شده‌اند.

آنچه این روابط را تقویت می‌کند علاوه بر پیوندهای تشکیلاتی، گاهی پیوندهای خانوادگی سببی نیز هست. امروز اگر پژوهشی در ازدواج‌های الیگارک‌ها و خانواده‌های وابسته به 2 سلطنت قاجار و پهلوی کنیم، درمی‌یابیم آنها با خانواده‌های سیاستمداران غربی روابط خانوادگی ایجاد کرده‌اند. حال، اگر قرار باشد نظام غربی پروژه براندازی یا همان «رژیم‌چنج» را در ایران اجرا کند، کدام جایگزین و آلترناتیو می‌تواند از این شبکه سلطنتی بیشتر در اولویت باشد؟ معلوم است که هیچ گزینه بهتر دیگری وجود ندارد، بویژه اینکه بسیاری از این خاندان‌ها غیرمسلمان و عموماً یهودی و بهایی هستند، لذا در کانون شبکه یادشده همین خاندان‌های یهودی و بهایی غربی و غرب‌مدار وجود دارند که بسیاری‌شان تابعیت دوگانه دارند و با خانواده‌های حکومت‌گر در غرب پیوند خانوادگی برقرار کرده‌اند.

به نظر می‌رسد مطابق برنامه طراحی شده، روی برخی الیگارک‌های داخلی «سلطنت‌مآب» و همسو با غرب نیز سرمایه‌گذاری شده تا گذار از «دوره انتقالی» به‌واسطه آنان انجام شود. از این جهت این الیگارشی هم ضلع سوم و بخشی از این شبکه سلطنتی را تشکیل می‌دهد. این بخش اگرچه سال 57  در انقلاب علیه سلطنت مشارکت داشت اما امروز در سودای برقراری دولت مطلقه غرب‌مدار سر از پا نمی‌شناسد و از هر طریقی که بتواند، زمینه‌های فعالیت شبکه سلطنتی را در داخل کشور تسهیل و فراهم می‌کند. آنها در این امید به‌سر می‌برند که رابطه با غرب را با محوریت خود از سر گیرند. در این مسیر به نظر می‌رسد حتی 2 ضلع دیگر و 2 کانون الیگارشی دیگر را جدی تلقی نمی‌کنند. به نظر آنان فعالیت‌های این بخش در نهایت به تصاحب کامل قدرت توسط الیگارشی سلطنت‌مآب می‌انجامد. نباید از نظر دور داشت بخشی از شبکه داخلی الیگارشی را همان بهاییان و یهودیان مخفی تشکیل می‌دهند که آنها نیز مورد تأیید دولت‌ها و سازمان‌های اطلاعاتی غربی هستند. از نگاه غرب قدرت در آینده نزدیک باید به آنان به ارث برسد و میان 3 بخش مختلف این شبکه در حال گردش باشد.

این برنامه در حقیقت همان سیاست تکمیلی دوران پهلوی است. در دوران حکومت پهلوی نیز الیگارشی عموماً ریشه‌های غرب‌مداری داشت و بسیاری از آنان هم یهودی و بهایی بودند. غرب امروز نیز همان سیاست را در سر می‌پروراند، یعنی به قدرت رساندن همان شبکه بدون حکومت پهلوی.

لذا تنها تفاوت صوری الان با گذشته این است که همان شبکه قدرت با کمی تغییرات این بار بدون حکومت پهلوی و با نام دیگری مثل «جمهوری ایرانی» و... احیا شود، لذا در نقد نویسندگانی که معتقدند جمهوری اسلامی هیچ آلترناتیوی ندارد و سرنوشت پروسترویکای شوروی در کمین ایران است؛ به این معنا که یکی از جریان‌های قدرت (متشکل از چند الیگارشی و بروکراسی متصل به هم) در ایران با کمک یک مافیای اطلاعاتی به قدرت می‌رسد، باید آن تحلیل و نظر را نادرست ارزیابی کرد.

در تبیین سخن بالا، مهم‌ترین دلیل این است که  چنین جریان قدرتمندی در ایران وجود ندارد تا بتواند یک براندازی درون سیستمی انجام دهد. جامعه سیاسی ایران تنها 2 قطب اصلی دارد: جریان مردمی متصل به روحانیت که بومی است و در بطن تاریخ و جامعه ایران ریشه دارد و قدرت خویش را از آنجا می‌گیرد و جریان غرب‌مدار که در اتکای به قدرت غرب توان ماندن و رقابت دارد. در ماجرای پروسترویکا (بازسازی) ایرانی روشن است که این اقدام شبه‌براندازانه و جابه‌جایی در قدرت از سوی نیروهای مذهبی نخواهد بود، چون آنها خود «تز» هستند؛ نه «آنتی‌تز». در حالی که طبق تعریف، «آنتی‌تز» همان جریان غرب‌مدار حاضر در ساختارهای قدرت در جمهوری اسلامی است که به دگرگونی می‌اندیشد. بر این اساس، خوب است بدانیم این جریان بدون حمایت و پشتیبانی غرب هیچ قدرتی ندارد و لذا بر فرض که با حمایت غرب در یک دوره انتقالی به قدرت برسد، ماندن آن در قدرت تا جایی است که غرب بخواهد. پس این جریان یا باید بتواند غرب را متقاعد کند که در «شبکه سلطنتی» یاد‌شده، این بخش از همه مفیدتر و مقتدرتر است یا باید بزودی قدرت را به بخش‌های دیگر موجود در شبکه واگذار ‌کند. همانطور که پس از کودتای سوم اسفند 1299 این «رضاخان قزاق میرپنج سوادکوهی» بود که توانست گوی سبقت را از دیگران برباید و در عرض 4 سال خود را به «رضاشاه پهلوی، سلف اردشیر بابکان و شاهان بزرگ و منجی ایران» تبدیل کند، اکنون هم بوی آشنایی به مشام می‌رسد!

نکته مهمی که در همینجا باید تصریح شود آن است که «ساختار» چنین قدرتی لزوماً باید استبدادی باشد، لذا همانطور که حکومت پهلوی به دولت مطلقه غرب‌مدار انجامید، هر حکومت غرب‌گرای دیگری هم محکوم به استبدادی شدن و مطلقه‌گرایی است. علت نیز روشن است؛ اینکه ریشه در جامعه ایران ندارد و پدیده‌ای برساخته غرب است. معلوم است که چنین حکومتی بدون استبداد و مطلقه‌گرایی ثبات و توان ماندن ندارد. این مساله در حقیقت پارادوکس کشورهای جهان سومی از قبیل ایران است که غرب‌گرایانش شعار آزادی سر می‌دهند اما چون ریشه در این آب و خاک نداشته و برساخته سرویس‌های غربی هستند، در نهایت به حکومت مطلقه و استبدادی می‌انجامند اما نکته هشدارآمیز این است که برخلاف حکومت مطلقه پهلوی که تمایلی به توده نداشت و به دیکتاتوری انجامید، این‌بار اگر غرب موفق شود چنین حکومتی را در ایران تأسیس کند، به دلیل سیاست‌های پوپولیستی الیگارشی نوین قطعاً به فاشیسم و تمایل به سرکوب شدید جامعه از طرق فاشیستی می‌انجامد.
درباره اصطلاح «شبکه» توضیح این نکته لازم است که نویسنده به معنای خاص شبکه که همان «نت‌ورک» است نظر دارد؛ چنانکه می‌دانیم ساختارهای سازمانی و تشکیلاتی انواع مختلفی دارد. مهم‌ترین این ساختارها عبارتند از: ساده، وظیفه‌ای، ماتریسی، جغرافیایی، ادهوکراسی و شبکه‌ای.

لذا وقتی در این متن از شبکه سخن به میان می‌آید مقصود همین ساختار است که به نسبت جدید و دارای ویژگی‌های خود است. ساختار شبکه‌ای که نمی‌خواهد زیر بار شرایط سخت و انعطاف‌ناپذیر ساختارهای سنتی سازمانی قرار گیرد هم ساده است و هم پیچیده. سادگی آن در این است که متشکل از حلقه‌ها و شبکه‌های فرعی ساده است و پیچیدگی آن هم در پیوندی است که میان آن سازمان‌های کوچک برقرار است. در عصر جدید همانطور که در حوزه نظامی تشکیلات پارتیزانی در کنار ارتش کلاسیک اهمیت خود را اثبات کرده است، در حوزه‌های اطلاعاتی و سیاسی نیز بر ساختارهایی جدید در شرایط امروز تأکید می‌شود. در اینجا دیگر مانند ساختارهای سازمان‌های کلاسیک روابط و نظام سلسله‌مراتبی روشنی مشهود نیست، بلکه شبکه متشکل از سازمان‌های مختلف کوچک و بزرگی است که به ‌ظاهر مستقل هستند و هر کدام برای خود و در حوزه اهداف تعیین شده فعالیت می‌کنند اما در این شبکه یک مرکز هدایت وجود دارد که پیشبرد اهداف شبکه و هدایت سازمان‌های کوچک وابسته را در اختیار دارد. با این توضیح تصریح می‌شود که شبکه سلطنت‌طلبان متشکل از نهادها و سازمان‌های مختلفی است که در حوزه‌های مختلفی فعالیت می‌کنند و مرکز هدایت این شبکه نیز در «ناتوی اطلاعاتی» و اتاق‌های فکر آن قرار دارد.

سخن آخری که در این نوشته باید به آن پرداخته شود این است که اگر شبکه سلطنت‌طلبان از ایدئولوژی سلطنت‌طلبی عدول کرده، کدام ایدئولوژی را جایگزین آن کرده و در راستای تولید و تقویت آن چه اقداماتی انجام داده است؟ نویسنده این ایدئولوژی را در طول سال‌های گذشته «نومحافظه‌کاری» نامیده که در مرز سلطنت‌طلبی و فاشیسم قدم برمی‌دارد. ایدئولوژی شبکه سلطنت‌طلبان هنوز انسجام و قوام لازم را نیافته است. با این وجود آنها در تکوین ایدئولوژی خود از دو رویکرد کلی بهره می‌برند: رویکرد سلبی و ایجابی. در رویکرد سلبی هدف مبارزه با ایدئولوژی اسلامی است و در رویکرد ایجابی بر سر اهداف اختلاف‌هایی به چشم می‌خورد و بخش‌های مختلف شبکه هنوز اتفاق نظر ندارند اما برای آغاز، گروهی از مورخان را بسیج کرده‌اند تا به تاریخ‌سازی و بازنویسی روایت ایرانیان از خود بپردازند. فعالان داخلی این شبکه تاریخ‌ساز بسیاری‌شان به همان شبکه یهودی و بهایی تعلق دارند که در ترویج این ایدئولوژی ایفای نقش می‌کنند.

گروه تاریخ‌نویس و ایدئولوژی‌پرداز وابسته به شبکه سلطنت‌طلبان، نقاط سیاه تاریخ معاصر ایران را در 3 مقطع دوران ناصری، سال‌های انقلاب اسلامی و دوران پسااصلاحات (84 تا 92) در ایدئولوژی خود برجسته و معرفی می‌کنند. این روایت ایدئولوژیک از تاریخ معاصر در همان ائتلاف خاندان‌های سلطنتی و الیگارشیک ریشه دارد. چنان‌ که می‌دانیم از میان خاندان‌های قجری حاضر در حکومت پهلوی، مهم‌ترین خاندان‌ها به عباس‌میرزا و مظفرالدین‌شاه تعلق داشتند. در روایت شبکه سلطنت‌طلبان و از جمله این طیف، دوران ناصری باید دوران سیاهی تاریخ ایران عنوان شود. در این طریق نویسندگان بیانی و بهایی بیشترین تلاش‌ها را به خرج داده‌اند. سپس دوران شکوهمند(!) مشروطه و پهلوی از نگاه آنان آغاز می‌شود که این دوره با وقوع انقلاب اسلامی از توقف می‌ایستد. با وجود این، مدتی بعد، دوباره دولت‌هایی بر سر کار می‌آیند که تلاش دارند همان سیاست‌های «توسعه‌گرایانه» دوران پهلوی را البته با سرعتی کمتر به اجرا بگذارند. در ایدئولوژی آنها تمام بدبختی‌های کشور به «انقلاب» بازمی‌گردد و در راستای بد بودن انقلاب تئوری‌پردازی می‌کنند. خیلی هم که بخواهند به عقب بازگردند به دوران ناصری می‌رسند. در این میان آنها حتی از موضوعات کم اهمیتی چون استهزای دختران و زنان ناصرالدین شاه نمی‌گذرند و آن را به یکی از سوژه‌های ثابت خود تبدیل کرده‌اند.

*پژوهشگر تاریخ و سیاست