تاریخ : 1397,یکشنبه 19 فروردين22:27
کد خبر : 262776 - سرویس خبری : یادداشت

مهدی نعلبندی

چرا باید آوینی بخوانیم

آوینی و اندیشه او خوانده نشد چون از سوی گفتمان رسمی فقط تجلیل شد و ثغور اندیشه و گفتمان او معیّن نشد. تجلیل شد و تحلیل نشد. چه از سوی دوستدارانش و چه مخالفانش. و این ظلم به این مولّف اندیشمند و اندیشه ورز است. آوینی مولّف بود، هم در اندیشه، هم در ساخت و هم در گفتمان.

خبرنامه دانشجویان ایران: مهدی نعلبندی// سیدمرتضی آوینی نماد هنر انقلاب اسلامی است. کسی که سال ۱۳۷۲ بعد از شهادتش و با تجلیل رهبر انقلاب از او با عنوان سید شهیدان اهل قلم نزد دوستداران انقلاب شناخته شد. و پیش تر تنها در بین هنرمندان طیف حوزه هنری و نیز بخشی از طیف روشنفکر که مخاطب نقدهای تند او بودند، شناخته شده بود. بعدترها هم برخی از منتقدین سینما از نام او آویزان شدند و حتی مدعی شدند معلم آوینی بودند در حوزه سینما، ولی آوینی چندان خوانده نشد. حتی در بین هنرمندانی که متعلق به جبهه انقلاب بودند و هستند.

بسیار مواجه می شویم با این سوال که آوینی اگر زنده بود، اکنون کجا بود؟ چپ بود یا راست؟ چیزی بود شبیه حسینی یا صالحی؟ می گویم هیچ کدام. چون از این جنس نبود.

آوینی یک تنه در صدد تالیف و تدوین مانیفست هنر انقلاب اسلامی بود. و برای این کار، هم نوشت هم نقد کرد و هم فیلم ساخت. آن هم در تلویزیون و برای تلویزیون. روایت فتح را ساخت و از عروس بهروز افخمی و مهاجر حاتمی کیا تمجید کرد و مادر علی حاتمی را به تازیانه نقدی تند نواخت. برای شعر امام - رضوان الله تعالی علیه - ختم ساغر را نوشت و  برای نقد روشنفکران یادداشت های بسیاری نوشت که بعد از شهادتش شد حلزون های خانه به دوش. از تناسب فرم و محتوا در هنر حرف زد و به جدال با گفتمان هنر برای هنر برخاست. هیچکاک را ستود و تارکوفسکی را نپسندید. از انقلاب اسلامی حرف زد که آینده مختوم غرب را به هم خواهد ریخت. آن هم در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی و دهه هشتاد میلادی که هنوز چپ در دنیا نفس می کشید و لیبرالیسم شروع کرده بود به بلعیدنش. و بسیار بسیار موارد دیگر.

اما همه حرف آوینی چه بود؟
آوینی انقلاب اسلامی را با دو گفتمان معرفی می کرد‌. یکی امّت و دیگری بعثت. در نوشته هایش بسیار مواجه می شویم با فرزندان قرن پانزدهم هجری. در باب مولفه های امّت و بعثت در اندیشه سیاسی آوینی بسیار می توان حرف زد. و به زعم من باید حرف زد در این باب. بله. آوینی اندیشه سیاسی دارد که هنوز مولفه هایش کاویده نشده اند. او در باب کلیّت غرب بسیار زودتر از داوری اردکانی حرف زد. هایدگری بود و تا حدودی هگلی اما تاریخ را مثل هگل نمی دید و معتقد بود که تاریخ را باید از نو نگاشت. بر مدار چه؟ بر مدار تاریخ انبیاء و نه بر مدار صناعات بشر. و از همین باب بود که هنر معاصر را دندان لقّی می دید که فرنگ رفته ها صورت بدلش را برایمان سوغات آوردند و با صنایع مستظرفه قالبمان کردند. ادبیات را پایه می دانست و می نوشت که ختم هنرها نه به موسیقی که به شعر است. و بگذرم.

او در پی تبیین چیستی انقلاب اسلامی و هنر انقلاب بود و در این باب، انقلاب در انقلاب را می ستود. و این مباحث را هم خوانده بود و هم زیسته بود. او از ساحت روشنفکری به حوزه دین وارد شد و در صد  بود دین را بر مبنای دین و با زبانی قابل فهم دنیای روشنفکری بشناساند. و اینجاست که برخی او را کفرشناسی قهّار معرفی می کنند. او فردای مختوم غرب را افول می دید و شرق سیاسی را جزئی از  کلیّت غرب می دانست.

و اما هنر انقلاب اسلامی
آوینی هنر را لاجرم متعهد می دانست. و از این رو برخی او را جزم اندیش دانسته اند. و نبود. صادق بود در بیان عقیده و اندیشه. و در هر دوساحت، حرف زد و نوشت و مصادیق موافق و مخالف را ستود و نفی کرد. نگاهش ناظر به امّت بود و میانه ای با تعریف وستفالیایی  دولت ملّت نداشت. و ملّی گرا نبود. در حوزه مستند روایت فتح را ساخت که حرفی از ایران در آن نیست و در عین حال همه حرفش ایرانیان هستند.

آوینی، سلوک بود و سالک بی خبر از راه و رسم منزل ها نیست.
آوینی، اندیشه است. و اندیشه را باید خواند و اندیشید. و ما دوستداران آوینی هنوز چنین مواجهه ای با او نداشته ایم. اندیشه، می تواند دوره ای داشته باشد مثل ادوار ابن عربی و غلبه ای به سان غلبه های پارادایمیک. و آوینی گفتمان است. و بگذارید بگویم شایسته نقدی گفتمانی. و برای نقد هر گفتمان باید آن را شنید. و آوینی هنوز شنیده نشده است، چه نزد دوستدارانش و چه نزد مخالفانش.

آوینی و اندیشه او خوانده نشد چون از سوی گفتمان رسمی فقط تجلیل شد و ثغور اندیشه و گفتمان او معیّن نشد. تجلیل شد و تحلیل نشد. چه از سوی دوستدارانش و چه مخالفانش. و این ظلم به این مولّف اندیشمند و اندیشه ورز است. آوینی مولّف بود، هم در اندیشه، هم در ساخت و هم در گفتمان. رحمت الله علیه.


کد خبرنگار : 20