تاریخ : 1397,سه شنبه 04 ارديبهشت02:12
کد خبر : 263996 - سرویس خبری : باشگاه نویسندگان

عباس عیسی‌زاده؛

ترامپ و تزریق ترس به آمریکا

رسانه‌های جمعی آمریکا در باورپذیری این شرایط نقشی کلیدی ایفا کرده‌اند. آنها با نمایش دائمی جنایت و خشونت و دامنه‌ای گسترده از تهدیدات و خطرات، چه از سوی دشمنان داخلی و چه دشمنان خارجی، تاریخی سرشار از تزریق ترس به افکار عمومی آمریکا را رقم زده‌اند.

خبرنامه دانشجویان ایران: عباس عیسی‌زاده*// استوارت هال، نظریه‌پرداز مشهور حوزه مطالعات انتقادی فرهنگی با اشاره به «ضرورت وجود دیگری برای غرب» معتقد است، غرب بدون «دیگران» قادر نخواهد بود خود را به‌عنوان اوج تاریخ بشر بشناساند و بنمایاند. به عقیده فیلسوف نامی فرانسوی، میشل فوکو نیز تعریف «دیگری» نقشی مهم در تعریف «خود» دارد. او نشان می‌دهد که چگونه «خود» غربی، در تمایز با دیگران، خویش را «خردگرا»، «سالم» و «بی‌آزار» تعریف می‌کند.

تمثیلی از تاریخ روم باستان که کتاب «امپراتوری و بربرهای جدید» اثر «جی سی رافین» با آن آغاز می‌شود، به همین نکته اشاره دارد:

«وقتی امپراتوری روم بر آخرین دشمن خود یعنی کارتاژ سلطه یافت، اسکیپیون سردار رومی در‌حالی که زبانه‌کشیدن شعله‌های آتش از شهر سوخته‌ کارتاژ را مشاهده می‌کرد، اشک در چشمانش حلقه زد و با خود اندیشید که بدون دشمن چگونه می‌توان امپراتوری بزرگ روم را پایدار نگه داشت. آن‌گاه پلیب مورخ یونانی را فرا‌خواند و از او چاره‌ کار خواست. پلیب چندی اندیشید و پاسخ داد: «بربرها». از آن پس امپراتوری روم [قوم خیالیِ] بربر‌ها را به‌عنوان دشمن اصلی خویش مورد توجه و تبلیغ قرار داد و توانست چند قرن به حیات خود ادامه دهد.»

به همین قیاس، نظام لیبرال دموکراسی معاصر غرب نیز برای وحدت همه‌جانبه‌ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود علاوه‌بر تمسک به ارزش‌های سکولاریستی به عنصر «دشمن» و «دیگری» نیاز دارد. برای مثال، کشورهای غربی پس از جنگ جهانی دوم زمانی‌که خطر کمونیسم شوروی را احساس می‌کردند، نسبت به دهه 90 میلادی که کمونیسم سقوط کرده بود، مسلما وحدت، همدلی و همگرایی بیشتری داشتند.

بهره‌برداری از این تاکتیک به‌ویژه در مقاطع بحرانی پررنگ‌تر بوده است. برای نمونه، در مواجهه با سخنرانی‌های سیاسی مشهور سران غربی پیش از آغاز جنگ‌ها، به‌کارگیری مکرر درونمایه دگرهراسی مشهود است؛ از پاپ اوربان دوم [در زمان جنگ‌های صلیبی] و ملکه الیزابت اول تا آدولف هیتلر و حتی جورج بوش قبل از شروع جنگ افغانستان، همگی از دشمن‌سازی برای تهییج افکار عمومی سود جسته‌اند، به‌نحوی ‌که وجه‌اشتراک این سخنرانی‌ها را می‌توان چنین برشمرد: «درخطر قرار‌گرفتن فرهنگ ملی»، «ساختن یک دشمن» و «درخواست از همگان برای اتحاد و همگرایی».

موریس دووِرژه، پژوهشگر سرشناس علوم سیاسی در دانشگاه سوربن فرانسه و نویسنده کتاب کلاسیک «اصول علم سیاست»، ایجاد دشمن را یکی از روش‌های پنهان‌کردن اهداف و اغراض سیاسی در پشت نقاب ‌انگیزه‌هایی می‌داند که از پشتیبانی مردم و افکار عمومی برخوردار است؛ دشمن اختراع می‌شود یا در اهمیت آن غلو می‌شود و به اسم جلوگیری از خطر این دشمن، تدابیری که درواقع به نفع طبقه‌ حاکم اتخاذ شده، توجیه می‌شود.

در میان کشورهای غربی، آمریکا در این زمینه شاخص است. در طول تاریخ آمریکا، سیاستمداران همواره برچسب «غیر» و «دیگری» را برای گروه‌های خاصی به‌کار می‌بردند تا سیاست‌های خصمانه‌ دولت در قبال آنها را موجه و مشروع جلوه دهند. درواقع پیشینه سیاسی این کشور پر است از دشمنان هولناک، که بعضا حتی وجود خارجی نداشته‌اند. رسانه‌های جمعی آمریکا در باورپذیری این شرایط نقشی کلیدی ایفا کرده‌اند. آنها با نمایش دائمی جنایت و خشونت و دامنه‌ای گسترده از تهدیدات و خطرات، چه از سوی دشمنان داخلی و چه دشمنان خارجی، تاریخی سرشار از تزریق ترس به افکار عمومی آمریکا را رقم زده‌اند. این «فرهنگ ترس عمومی» کاملا در راستای مقاصد حکام و سیاستمداران بوده است. چنانچه بوش پس از 11 سپتامبر در بهره‌گیری از این تاکتیک جهت پیشبرد اهداف و سیاست‌های جنگ‌افروزانه‌اش بسیار موفق عمل کرد؛ در آن برهه، ایجاد فرهنگ ترس به دولت ایالات متحده کمک کرد تا از واژه‌ تروریسم سوء‌استفاده کند و جنایات جنگی توجیه‌ناپذیرش را تحت‌عنوان دفاع از آزادی و دموکراسی جا بزند.

این تاکتیک تا حدی برجسته است که جناح راست و محافظه‌کار آمریکا، از لحاظ تاریخی، بخش مهمی از قدرت، هویت جمعی و مشروعیتش را مدیون آن است. آنها حیات سیاسی خود را همواره مرهون توانایی‌شان در «ایجاد یک دشمن خارجیِ جامع و ملموس» و نیز «دگرسازی مخالفان داخلی» بوده‌اند. درحالی که اصل شگرد مذکور در طول زمان ثابت و پا‌بر‌جا مانده است، «دشمنان» به حسب نیاز و فراخور زمان متغیر بوده‌اند که از آن جمله‌اند: جاسوسان آلمانی، کمونیست‌ها، آفریقایی- آمریکایی‌تباران، یهودیان، کاتولیک‌ها و... .

در ادامه‌ این روند تاریخی، پس از فروپاشی اردوگاه کمونیسم و تک‌قطبی شدن جهان، نظام سرمایه‌داری با رهبری ایالات متحده، نیازمند دشمنی جدید بود تا حضور جهانی خود را موجه جلوه دهد. جهان اسلام به‌دلیل داشتن مکتبی متفاوت و سابقه‌ دیرینه خصومت با جهان غرب، این ظرفیت را داشت که از سوی غرب «غیریت‌سازی» شده، به‌منزله دشمن انتخاب شود. لذا اسلام به‌عنوان واحدی یکپارچه و خطر و دشمنی جدید برای غرب معرفی شد. این نگرش در رسانه‌ها به‌نحو گسترده‌ای ترویج شد و مشخصا «تروریسم» به‌مثابه «تهدید اسلامی» به زمینه و درونمایه غالب تبلیغات سیاسی در دهه 90 میلادی مبدل شد.

به این ترتیب با پایان یافتن جنگ سرد، اسلام جای کمونیسم را به‌عنوان دشمن شماره یک غرب گرفت. از دید کارلسون، سیاستمدار سوئدی، اسلام‌هراسی تهدیدی است که جایگزین تهدید سرخ شده است: «ما همواره با تهدیدات واقعی و خیالی که جهان غرب را به مخاطره انداخته، مواجهیم. سناریوهای هراس‌انگیز تهدید زرد (چین) با حکایت‌های رنگارنگ تهدید سرخ (کمونیسم) برای ما اروپایی‌ها مطرح بوده است. با منتفی‌شدن تهدید سرخ، تهدید سبز را جایگزین آن کرده، مدعی می‌شوند که توده‌های مسلمانان زیر بیرق سبز اسلام، آماده حمله به غرب هستند.»

با روی کارآمدن دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور جمهوریخواه آمریکا، استفاده از تاکتیک دشمن‌سازی بار دیگر از جانب آمریکایی‌ها پیگیری می‌شود. «منازعات کلامی ترامپ با کیم‌جونگ ‌اون رهبر جمهوری دموکراتیک خلق کره» و «تهدیدات پی‌در‌پی این کشور از سوی آمریکا»، «دستور اجرایی ترامپ برای ممانعت از ورود اتباع 7 کشور به آمریکا»، «تهدید چند‌باره نظام سوریه به حمله نظامی»، «به رسمیت شناختن قدس به‌عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی»، «دیوارکشی در مرز آمریکا و مکزیک» و «ایران‌هراسی»، از جمله مصادیق بارز این غیریت‌سازی و دشمن‌هراسی برای تزریق احساس ناامنی و تهییج عمومی مردم آمریکا و سوءاستفاده از آن برای اجرای سیاست‌های یکجانبه دولت آمریکاست. تعدد این دشمن‌سازی‌ها نشان می‌دهد افکار عمومی آمریکا دیگر با یک دشمن توجیه و تهییج نمی‌شود و سران آمریکا تلاش می‌کنند با مجموعه‌ای متکثر و متعدد از دشمنان، این توجیه و تهییج را رقم بزنند.

منابع:
1- جعفری‌نژاد، مسعود و محمدرضا قائدی. 1392. «عملیات روانی هالیوود در گسترش موج اسلام‌هراسی». مطالعات عملیات روانی 10(3): 134-۱۱۳.
2-  حسینی‌فائق، محمدمهدی. 1391. تاملی بر ابعاد اسلام‌هراسی در بریتانیا. تهران: دانشگاه امام صادق(ع).
3- خانمحمدی، کریم. 1385. «اسلام، غرب و رسانه‌ها». علوم سیاسی 9(4): 166- ۱۵۱.
4- مجیدی، محمدرضا و محمدمهدی صادقی. 1393. اسلام‌هراسی غربی. تهران: دانشگاه امام صادق(ع).
5- نقیب‌زاده، احمد. 1385. «نیاز به دشمن، این بار اسلام». مطالعات میان‌فرهنگی 1(3): 40-۱.
6. Ali, Yaser. 2012. «Shariah and Citizenship: How Islamophobia is Creating a Second-Class Citizenry in America.» California Law Review 100(4): 1027- 68.
7. Hussain, Yasmin, and Paul Bagguley. 2012. «Securitized Citizens: Islamophobia, Racism...» The Sociological Review 60(4): 715- 734.
8. Kellner, Douglas. 2004. «9/ 11, Spectacles of Terror, and Media Manipulation.» Critical Discourse Studies 1(1): 41- 64.
9. Powell, Kimberly. 2011. «Framing Islam: An Analysis of US Media Coverage of Terrorism since 9/ 11.» Communication Studies 62(1): 90- 112.
10.Stein, Arlene, and Zakia Salime. 2015. «Manufacturing Islamophobia.» Journal of Communication Inquiry 39(4): 378- 396

* کارشناس ارشد مدیریت رسانه


کد خبرنگار : 38