تاریخ : 1397,پنجشنبه 06 ارديبهشت20:10
کد خبر : 264281 - سرویس خبری : باشگاه نویسندگان

حسین مروتی؛

زنان غرب؛ سرخورده و حیران

یک نفر باید از مستندساز بپرسد چگونه به وجود ارتباط بین جنسیت صدراعظم آلمان و پیشرفت این کشور دست یافته است؟ از کجا معلوم اگر یک مرد صدراعظم آلمان بود، قدرت اقتصادی این کشور بیشتر نمی‌شد؟

خبرنامه دانشجویان ایران: حسین مروتی*// شمقدری پسر، دومین مستند «انقلاب جنسی» را هم منتشر کرد. این اثر برعکس مستند قبلی، ارزش نقد کردن را داشت. مشغول شدم و 6 نکته را استخراج کردم. باشد که ذهن مخاطبان این اثر روشن شود و کارهای آتی این فیلمساز جوان نیز کیفیت بیشتری پیدا کند.

1- در خیلی از مسائل، موضع مستند مشخص نیست، مثلا از یک طرف با مطرح کردن این سوال که «زن بودن در ایران بهتر است یا مرد بودن؟» از بن‌مایه اصلی فمینیسم که تقابل زن و مرد است، بهره می‌جوید و از طرف دیگر فمینیسم را زیر سوال می‌برد. از یک طرف صدراعظم بودن یک زن در آلمان را می‌ستاید و از طرف دیگر می‌گوید هر یک از زن و مرد باید در کار تیمی، جایگاه خاص خود را داشته باشند. از یک سو می‌کوشد بگوید:

دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است

از طرف دیگر زن ایرانی را به جرم نداشتن سیاستمدار مطرح، تحقیر می‌کند. از یک سو فحشای نامتعارف در غرب را محکوم می‌کند و از طرف دیگر علل و عواملی را که کار غرب را به اینجا کشانده تایید کرده، بعضا مورد توصیه نیز قرار می‌دهد. مستند می‌گوید فضای اختلاط و عریانی زن غربی، کار را به «سویینگر کلاب» (کلوب شبانه برای نوعی رابطه جنسی نامتعارف) کشانده، ولی در عین حال به بحث حجاب در ایران می‌تازد و برای عدم حضور زنان ایرانی در ورزشگاه مویه می‌کند. به واقع در مستند سعی شده برای رعایت اعتدال و اینکه مبادا خاطر کسی آزرده شود، هم مطالب درست گفته شود و هم ادعاهای نادرست! از این منظر، این اثر، کاری به تمام معنا مذبذب است.

2- پژوهش و تحلیل‌های این مستند، اگرچه نسبت به اثر مشابه قبلی ارتقا یافته، ولی همچنان اشکالاتی دارد که تبیین آنها ضروری است.

مثلا در قسمتی از مستند، راوی با کنایه می‌گوید: «آلمان قدرتمندترین اقتصاد اروپا است که سال‌ها صدراعظمی آن را به یک زن - آنگلا مرکل- سپرده‌اند. عوض آنکه چهار تا آقای باتدبیر و باعقل را بیاورند، متاسفانه کار را به ضعیفه‌ها سپرده‌اند. به اندازه ما عقل‌شان نمی‌رسیده دیگر!»

بنده می‌توانم در پاسخ به این سیاق از تحلیل، مستندی بسازم و در آن بگویم: «پس از جنگ جهانی دوم، به دلیل آنکه آمریکا همواره در تعامل سیاسی با آلمان، دست بالاتر را داشته، خواسته‌های خود را بر این کشور تحمیل کرده است. یکی از این خواسته‌ها قرار دادن یک زن در جایگاه صدراعظمی آلمان بوده است تا آمریکا به این وسیله جلوی پیشرفت سریع آلمان را بگیرد. اساسا یکی از دلایل اینکه اقتصاد آمریکا پیشرفته‌تر از آلمان است نیز همین بوده که هیچ‌گاه رئیس‌جمهور زن نداشته است. همچنین آمریکا که بر سازمان ملل سیطره دارد، تاکنون نگذاشته یک زن به ریاست این سازمان برسد. این مساله نیز یکی از عوامل موفقیت سازمان ملل در پیشبرد اهداف آمریکا بوده است!»

چنانکه مشاهده می‌فرمایید، استدلال فوق چیزی کم از استدلال مستند ندارد. البته هر دو استدلال سخیف و بی‌پایه هستند.

در واقع یک نفر باید از مستندساز بپرسد چگونه به وجود ارتباط بین جنسیت صدراعظم آلمان و پیشرفت این کشور دست یافته است؟ از کجا معلوم اگر یک مرد صدراعظم آلمان بود، قدرت اقتصادی این کشور بیشتر نمی‌شد؟ این تحلیل‌های نازل، انسان را به یاد روشنفکران اولیه می‌اندازد که وقتی محو جمال و کمال غرب شدند، نسخه پیچیدند که ما برای رسیدن به توسعه، باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم. اما در ورای اینکه توسعه غربی برای ما مطلوب هست یا خیر، آیا گرفتن ظواهر غرب، به توسعه می‌انجامد؟در قسمت دیگری از مستند، یک پزشک ایرانی ساکن هلند می‌گوید: «اگر اینجا خانمی نخواسته باشد همسرش او را ببوسد، می‌تواند برود سراغ پلیس و شکایت کند که همسرم به من تجاوز کرده است. بعد هم این آقای دکتر با این استدلال که در ایران آمار دقیقی در مساله تجاوز وجود ندارد، اصل این مساله را که آمار تجاوز جنسی در کشوری مثل هلند بیشتر از ایران است، زیر سوال می‌برد.»

نگارنده با رجوع به آخرین مطالعات، به مطالعه مرکز راتگرز (Rutgers) رسیدم که در آن با مطالعه روی 17 هزار هلندی در رده سنی 18 تا 80 سال، به این یافته رسیده بود که 11 درصد از زنان هلندی لااقل یک بار مورد تجاوز کامل جنسی (Rape) قرار گرفته‌اند. حال کدام ایرانی - که در فضای کشورمان تنفس کرده باشد- می‌تواند این ادعا را مطرح کند که از هر 10 زن ایرانی یک نفر مورد تجاوز کامل جنسی قرار گرفته است؟! ‌ای‌کاش هر وقت آقای دکتر صرامی به ایران آمدند، تحقیقی درباره شیوع تجاوز کامل جنسی در زندان‌ها داشته باشند. بنده این اطمینان را دارم که در بند نسوان زندان‌های کشور نیز اوضاع از کشور هلند بهتر است. البته دکتر صرامی برای رسیدن به حقیقت امر می‌توانسته‌اند لااقل آمارهای ابتلا به ایدز از طریق رابطه جنسی را در ایران و کشورهای غربی مقایسه کنند. اتفاقا آمارهای ایران در این یک مورد بسیار معتبر هستند. نتیجه کاملا مشخص است. به اذعان مراجع معتبر بین‌المللی، ایران و کل منطقه جنوب غرب آسیا، کمترین میزان شیوع بیماری ایدز در جهان را دارند که قطعا وجود ارزش‌های دینی از عوامل مهم این موضوع به شمار می‌آیند.

در قسمتی از مستند، حضور زنان اروپایی در ورزشگاه به نمایش درآمده که: ببینید چقدر عادی و بدون مشکل کنار مردان نشسته‌اند؛ اولا آنها فرهنگ و ارزش‌های خودشان را دارند. ثانیا اگر گروه مستندساز دقت می‌کردند، احتمالا می‌توانستند شکار لحظه‌ها کنند؛ لحظه‌هایی خاص که البته قابلیت پخش نداشت. هر از گاهی کلیپ‌هایی از همین شکار لحظه‌ها در غرب دست‌به‌دست می‌شود که نشان می‌دهد آنقدرها هم فضای ورزشگاه‌ها، خواهر- برادری نیست.

همچنین راوی در بخشی از مستند به خانه یک خانواده هلندی رفته است. دقت در ادبیات زن خانه نشان می‌دهد مخاطب با خانواده‌ای مذهبی طرف است؛ خانواده‌ای که امروزه در اروپا کاملا استثنا است و ابدا نمی‌تواند نمودی از تفکر و سبک زندگی غربی به شمار ‌آید.

نهایتا نمودار به‌کاررفته در مورد «افزایش فرزندآوری در سوئیس؛ به دنبال بازگشت زنان به نقش‌های سنتی خویش» هم جای بحث دارد و مصداق کامل مغالطه «نمودار گمراه‌کننده» به شمار می‌آید (دامنه در محور Y تغییر یافته و از صفر شروع نشده، به‌گونه‌ای که تغییرات کوچک در آن، بزرگ جلوه داده شده است). رجوع به سیر نرخ باروری زنان سوئیسی نشان می‌دهد که این میزان از سال 1976 (پس از کاهش شدید نرخ باروری به دنبال وقوع انقلاب جنسی) تاکنون با اندکی افت و خیز، در حد یک‌ونیم فرزند ثابت مانده است (این میزان در سال 2017، 1.56 فرزند بوده است). در حقیقت سوئیس و البته کلیت تمدن غرب با تمام تشویق‌ها، تنبیه‌ها و مهاجرپذیری‌هایشان در غلبه بر بحران جمعیت ناتوان بوده‌اند و در بهترین حالت توانسته‌اند مانع بحرانی‌تر شدن شرایط جمعیتی کشورشان شوند.

جالب است که در تمام اشکالات تحلیلی و پژوهشی بالا، یک وجه مشترک وجود دارد. اگر مستندساز قصد داشته بین جنسیت صدراعظم آلمان و قدرت اقتصادی آن کشور ارتباطی برقرار کند، برای این بوده که می‌خواسته از آلمان الگو بگیرد. اگر سعی شده آمار تجاوز جنسی در غرب عادی جلوه داده شود، اگر سعی شده فضایی خواهر- برادری از اختلاط ورزشگاه‌های اروپا تصویر کنند، اگر خواسته‌اند اوضاع و افکار یک خانواده مذهبی در هلند را به اکثریت جامعه غرب تعمیم داده و سیاست‌های جمعیتی غرب را موفق نشان دهند، همه و همه برای این بوده که اصرار داشته‌اند از غرب الگو بگیرند. برداشت بنده از علت این اصرار نابجا، وجود رگه‌هایی از غربزدگی در تهیه‌کنندگان این اثر است.

3- منطقا وقتی می‌خواهیم به مساله زنان بپردازیم، باید براساس فهم صحیح و شناسایی اولویت‌ها وارد شویم. دست‌اندرکاران ساخت مستند انقلاب جنسی باور بفرمایند که مسائلی از قبیل آواز زن، رفتن زن به استادیوم و حتی اشتغال زن، مساله اصلی زنان ایرانی نیست (صرفا 16 درصد از زنان ایرانی، شاغل یا به دنبال شغل هستند). باور بفرمایند که سوار شدن بر موج مطالبه گروهی از زنان برای ورود به ورزشگاه، نه هوشمندانه است، نه اخلاقی و نه به نفع زنان. باور بفرمایند که اسلام بدون نیاز به دستکاری و منطبق شدن با امیال بشر، لبریز از جاذبه است؛ به‌خصوص برای زنان. موج اسلام‌خواهی زنان غربی نیز به دلیل همین جاذبه‌هاست ؛ چنانکه به‌عنوان یک نمونه 75 درصد از 5000 نفری که سالانه در انگلیس مسلمان می‌شوند، زنان هستند.

از سوی دیگر بهترین خدمت به دولت‌های تنبل نیز این است که به جای مطالبه «محیط‌های کار، تحصیل، تفریح و ورزش اختصاصی برای زنان و دختران» این ادعا را مطرح کنیم که در متن دین اینقدر تفکیک زن و مرد نداریم. باور بفرمایید یک زن یا دختر سالم، فی‌المثل اگر در محله خودش به یک زمین فوتبال اختصاصی دسترسی داشته باشد، دیگر لزومی نخواهد دید که برود پشت در ورزشگاه و پرچم تکان بدهد؛ درست مانند برخی مسئولان که چون به سونا، جکوزی و تفرجگاه‌های اختصاصی کنار دریا دسترسی دارند، اصلا لزومی نمی‌بینند به دیدن فوتبال در ورزشگاه‌ها بروند.

4- در جای جای مستند این اصرار وجود دارد که بین زیاده‌روی‌های غرب و روال کنونی نظام اسلامی مشابهت‌سازی صورت بگیرد و این مضمون القا شود که اگر در ایران نیز به تندروی‌ها پایان داده نشود، عنقریب، انقلابی زنانه رخ خواهد داد. این تحلیل هم اگرچه جاذبه رسانه‌ای دارد، ولی تطابقی با حقیقت ندارد، چراکه در اسلام از ابتدا حق مالکیت برای زنان محفوظ بوده، خبری از شورت و دهان‌بند آهنین نبوده و لااقل زنان با استناد بر مبانی اسلامی تحقیر نشده‌اند. (البته اساس ظلم بر زنان بر قاعده عرف یا قرائت‌های نادرست از دین را هم منکر نمی‌شوم) زمانی که زنان در واقعه غدیر، تک‌تک با امیرالمومنین علیه‌السلام بیعت می‌کردند، علمای مسیحی در فرانسه درباره ماهیت زن بحث می‌کردند تا مشخص شود آیا زن انسان است یا نه؟ پس ظلم و تحقیر زن در اسلام سابقه ندارد. حال اگر بخواهیم نسخه اسلام را بپذیریم، باید سوالات‌مان را از دین‌شناسان بپرسیم و اینجا دیگر دلیل موجهی برای اعتراض به احکام پوشش و اختلاط آن هم در یک فیلم مستند باقی نمی‌ماند، زیرا احکام اسلام با اصولی معین از دل متون استخراج می‌شوند و مشخصا هیچ نوع اعتراضی، این احکام را تغییر نخواهد داد؛ هرچند امکان اجتهاد جدید در برخی احکام مربوط به زنان (نه در مساله پوشش و اختلاط) نیز وجود دارد. از سوی دیگر نباید مطالبات کم‌اهمیت طیف خاصی از زنان که به تریبون و رسانه دسترسی دارند و غوغاسالار و اهل جنجال هستند، جبهه انقلاب را منفعل کند؛ چنانکه مجبور شویم در زمینی که این گروه برای ما تعیین کرده‌اند، بازی کنیم.

5- در چند سال گذشته تفکری خاص در میان قشری از فعالان فرهنگی جبهه انقلاب پا گرفته که خلاصه آن از این قرار است: حفظ نظام اسلامی اوجب واجبات است و نمی‌توان این نظام را حفظ کرد مگر با ارتباط‌گیری با توده مردم. برای برقراری این ارتباط و جذب قشر خاکستری هم لازم است گاهی اوقات امّل‌بازی را کنار بگذاریم و به‌عنوان نمک کار فرهنگی هم که شده، مقداری حرام، قاطی حلال بزنیم؛ در واقع این گروه می‌خواهند «نظام اسلامی پابرجا باشد؛ حالا اگر اسلام هم نبود، نبود.» همین می‌شود که بعضا فیلم‌ساز و مستندساز انقلابی، اثری تولید می‌کنند که لیبرال‌های وطنی نیز از دیدن آن شرم می‌کنند. موسیقی حرام، تصاویر اروتیک، دیالوگ‌های کثیف جنسی و مضامین باطل، نمک‌هایی بوده‌اند که آثار زیادی را در سالیان اخیر شور کرده است. مشخصا بدنه جبهه انقلاب در این مواقع باید بی‌هیچ تعارفی به میدان بیاید و ایرادات را متذکر شود. روزی که بدنه جبهه انقلاب به فلان روحانی لیبرال که با دختران ایتالیایی دست می‌دهد بتازد، ولی به روحانی خودی که مستندی اروتیک را تایید کرده کار نداشته باشد، دقیقا روزی است که باید فاتحه جبهه انقلاب و انقلابی‌گری را خواند. البته مستند انقلاب جنسی 2، کمتر از این نمک‌ها استفاده کرده است، ولی باز هم در قسمت‌هایی از مستند می‌شد از موسیقی‌های بهتری استفاده کرد. می‌شد وقتی آن زن روس گفت زنان روسیه زیباترین زنان هستند، راوی در پاسخش نگوید: ورری گوود! و چند «می‌شد» دیگر.

6- عیب می‌ جمله چو گفتی، هنرش نیز بگو. اینکه دکتر صرامی در مستند می‌گوید شأن زن در خانواده‌های ایرانی با غنای فرهنگی بالا، به مراتب بهتر از زن اروپایی است، حقیقتی است که با گفتن امثال بنده به دل مخاطب نمی‌نشیند. دم ایشان گرم! اینکه دولت سوئیس به دنبال کاهش کار تمام‌وقت برای مادران است، کار باارزش و سیاست درستی است که خوب است مسئولان کشور ما هم از آن الگوبرداری کنند. اینکه حاج‌آقا قاسمیان می‌گویند نباید کارکرد اختصاصی مرد را برتر از کارکرد اختصاصی زن جلوه دهیم، سخنی بسیار ارزشمند است و خدا می‌داند که حجم عظیمی از مشکلات زنان و خانواده در کشور ما ناشی از تحقیر نقش‌های مادری و همسری زنان در سه دهه اخیر بوده است. در یک بخش از مستند هم آقای دلاوری از یک مادر اهل سوئیس می‌پرسد که آیا خودت از بچه‌هایت در خانه مراقبت می‌کنی؟ آن مادر پاسخ می‌دهد که: «بله. من مادر تمام‌وقتم.» عبارت «مادر تمام‌وقت»، حقیقتا زیبا است و قطعا بهتر از اصطلاح «زن خانه‌دار» است. ای‌کاش ما هم این عبارت زیبا را به کار ببریم.

برخی از دوستان به بنده متذکر شدند که خوب بود از رویکرد کلی کار نیز تعریف می‌کردی. به آنها گفتم رویکرد کلی این اثر می‌گوید: «زن غربی پس از زیاده‌روی‌هایش، سرخورده شده و در مسیر بازگشت به نقش‌های سنتی خودش است.» بنده با این تحلیل تا آنجا که می‌گوید زن غربی سرخورده شده، موافقم؛ اما اینکه زن غربی دارد به نقش‌های سنتی خودش بازمی‌گردد، برایم جای سوال است، زیرا برآیندی که از دل مطالعات و آمارهای غربی‌ها استخراج می‌شود، متاسفانه نشانگر انحطاط اخلاقی روزافزون زنان غربی است. در واقع زن سرخورده غربی، حیران است و نمی‌داند چه باید بکند.

اگر رویکرد کلی اثر صحیح بود، بی‌شک با تمام توان از آن تمجید می‌کردم.

* کارشناس آسیب‌های اجتماعی


کد خبرنگار : 80