در 17 سال گذشته هرچند تشکلهای دانشجویی آرمان عدالت را همواره سرلوحه اقدامات خود قرار دادهاند، اما این مطالبه با فراز و نشیبهایی مواجه بوده است. حالا و پس از این سالها دیگر پیگیری عدالت دیکته نانوشتهای برای تشکلهای دانشجویی نیست. پیگیری برخی موضوعات ضدعدالت از سوی تشکلهای دانشجویی گاهی ظرف یکسال به نتیجه رسیده است (همچون پیگیری برای عزل یکی از کارگزاران دولتی به جهت مدرک جعلی یا تاثیر در تصمیمگیری کلان مسئولان در عادیسازی حقوقهای نجومی و مادامالعمری) و گاهی چنان زمانبر شده که چند نسل از تشکلهای دانشجویی را درگیر خود کرده است (همچون پیگیری مفاسد یک آقازاده یا معاون اول رئیسجمهوری وقت و...). شاید بیعملی امروز در برخی تشکلهای دانشجویی ناشی از همین فرسایشیشدن رسیدگی به مفاسد اقتصادی باشد.
برخی تشکلهای دانشجویی با پرداختن به مصادیق چنان در این عرصه ورود کردهاند که متحمل هزینههایی هم شدهاند؛ هزینههایی که اگر به عقب بازگردند، در راهی که طیشده تجدیدنظر خواهند کرد. البته این به معنی مردودی تشکلهای دانشجویی در عدالتخواهی نیست؛ چراکه در این سالها (همانطور که گفته شد) عدالتخواهی فرازهای روشنی هم داشته است. اگر محرومیتزدایی و مبارزه با فقر را فصل جدیدی از عدالتخواهی بدانیم -که مطابق با منظومه نظرات رهبری مبارزه با فقر یکی از عرصههای عدالتخواهی هم هست- دانشجویان در این عرصه خوش درخشیدهاند. صفحاتی از تاریخچه دهه 80 و 90 وجود ندارد که یک چالش اجتماعی ناشی از فقر و محرومیت وجود داشته باشد و ردپای دانشجویان در حل و فصل و پیگیری رفع آن نباشد. حالا کمتر دانشجویی عضو تشکل دانشجویی را میتوان یافت که لااقل تجربه یکبار حضور در اردوهای جهادی را نداشته باشد و اینها همه مرهون آرمان عدالت است.
اما عدالتخواهی با نشیبهایی هم مواجه بوده است؛ در برخی برهههای تاریخی برخی تشکلهای دانشجویی در دوگانه مصلحت-آرمان یا چنان درجا زدهاند که عدالت را در پای مصلحت ذبح کردهاند (مثلا با این بهانه که پرداختن به فلان موضوع باعث تضعیف جریان خودی میشود، بهعنوان مثال در ماجرای املاک نجومی) یا به جهت برخوردن با جریانهای سیاسی و ملاحظات جریانی دچار عدالتخواهی تکبعدی شدهاند و نتوانستهاند میان آرمانگرایی و واقعگرایی حد مرزی قائل شوند. حالا اگر پشتوانه اعتقادی، عدلورزی نسبت به خود، شناخت جرم و میزان آن، جلوگیری از برخورد ابزاری و استمرار عمل را جزء «باید»های عدالتخواهی بدانیم در آن صورت حرکتهای بهدور از انصاف، افشاگری بیپشتوانه، توجه به شایعات، انتقاد شخصی و مصداقسازی، اغماض نسبت به خود، زیرسوال بردن همه کارها و بسندگی به شعار عدالتطلبی «نباید»های عدالتخواهی است.