خبرنامه دانشجویان ایران: مسعود فروغی// در سالی که انتخاباتی در ایران نداریم، برگزاری یک انتخابات در لبنان پیامهای انبوه سیاسی و اجتماعی برای ما داشت. انتخابات پارلمانی در لبنان در نگاه اول ارتباط چندانی با جامعه ایران ندارد، نهایت توجه بهخاطر این است که یک پدیده سیاسی تام در حال وقوع بود و جریانات سیاسی یک کشور درگیر با صهیونیستها با هم رقابت کردند؛ شاید با شنیدن اخبار مربوط به نتایج این انتخابات همچنان فکر کنیم ترکیب پارلمان لبنان چه تاثیری برای ما دارد؟
پاسخ این سوال برخلاف تصور، «زیاد» است اما نه بهخاطر اینکه فلان گروه سیاسی پیروز انتخابات لبنان قرار است برای این کشور چه قوانینی تنظیم کند (درباره مجلس خودمان در ایران هم تقریبا امید چندانی برای اقدامات موثر نداریم، چه برسد به لبنان!) بلکه ترکیب پیروز انتخابات حاوی پیامهای روشن و مهمی است: نتایج اولیه از پیروزی قاطع جریانات نزدیک به حزبالله حکایت دارد، فارغ از جزئیات نتایج آرا مهمترین نتیجه انتخابات اخیر لبنان موفقیت چشمگیر حزبالله در عرصه سیاسی- اجتماعی و شکست جریان غربگرای سعد حریری است.
اما چرا اعتماد عمومی به حزبالله در لبنان که از نظر قومی و مذهبی یک کشور متکثر محسوب میشود، برای ما الهامبخش است؟ دستکم از سه رویکرد برای نتیجهگیری درباره این سوال تامل کنیم:
اول اثبات عملی ایده سیدحسن نصرالله برای حفظ تمامیت ارضی لبنان است، حزبالله در طول بیش از 30 سال فعالیت تشکیلاتی خود در لبنان با پافشاری بر حفظ مرزهای قانونی این کشور برابر دشمن متجاوز صهیونیستی، آزمون موفقی را پشتسر گذاست، دیدگاه حزبالله اما برخلاف شعارهای سعودیها از کینههای قومی و مذهبی خالی است، دفاع حزبالله از امنیت مردم لبنان محدود به شیعیان یا حتی مسلمانان نبوده، حزبالله از مسیحیها همانطور دفاع کرد (رجوع کنید به موارد متعدد نجات روستاهای مسیحی) که از مسلمانان. در لبنان هزار قوم و قبیله، عمل سیاسی بدون فرق گذاشتن و مقاومت نظامی تا حد جان دادن برابر متجاوزان به حریم کشور، مهمترین ویژگی حزبالله حساب میشود، آنهم در دورانی که مردم منطقه شکستهای مفتضحانه 6 روزه ایدههای رقیب در جهان اسلام را به یاد دارند.
حزبالله تا تابستان 2006 هم محبوب بود، اما وقتی در جنگ 33 روزه برابر ارتش تا بن دندان مسلح صهیونیستی مقاومت کرد و آن شکست تاریخی را به جبهه آمریکا- اسرائیل وارد کرد، بهصورت عجیبی در دنیای اسلام و غرب آسیا محبوب شد.
ایده کوتاه نیامدن برابر آمریکا، خانه عنکبوت خواندن اسرائیل (کنایه از سست بودن) و دست به یقه شدن با مهمترین نماینده آمریکا در دنیای اسلام یعنی سعودیها آنقدر ارزش داشت که جریان غربگرای ایران همزمان با رسانههای منطقهای و غربی بارها حزبالله را نواختهاند اما چرا توپخانه لیبرالها در لبنان در تخریب حزبالله مثل لیبرالهای ایرانی در تخریب ایده مقاومت موفق نشدند؟
پاسخ این سوال در دومین رویکرد دلایل محبوبیت حزبالله است؛ حزبالله لبنان همزمان با پیشروی در ایده مقاومت برابر آمریکا، کاری نکرد که به نماد تحجر و جمود و عقبگرد در محیط اجتماعی و فرهنگی لبنان و مردم منطقه تبدیل شود. حتما فیلمها وعکسهای جشنهای حزبالله را دیدهاید، برخلاف تصور اولیه خانمهایی که از نظر ظاهر فرسخها با ایده شیعی حزبالله فاصله دارند در آن حضور دارند.
ماجرای مشهور دراینباره به «جولیا پطرس»، خواننده زن مشهور لبنانی برمیگردد که بعد از جنگ 33 روزه براساس نامه سیدحسن نصرالله ترانهای را خواند که سود میلیوندلاری آن خرج خانوادههای آسیبدیده جنگ شد. او خواننده محبوبی است؛ المنار (تلویزیون حزبالله) برخلاف معیارهای معمولش پطرس را بدون حجاب نشان داد که برای مقاومت میخواند.
احترام حزبالله به آزادیهای اجتماعی و فردی افراد و توجه به تفاوتهای قوی و مذهبی آنگونه در عمل سیاسی حزبالله بروز دارد که کسی نمیتواند آنها را نماینده «عقبگرد» معرفی کند، روایتهای متعدد و موثق از حضور نیروهای حزبالله در عراق و سوریه در سالهای اخیر میگوید همین نیروهای حزبالله لبنان که در جامعه این کشور با آن سلایق همزیستی دارند، عامل پرقدرت به دستورهای واجب دینی هم هستند.
رمز حل دوگانه تضاد حفظ اصول عقیدتی و سیاسی برای دستیابی به امنیت (مقاومت) و احترام و به رسمیت شناختن فرهنگهای دیگر (آزادی) الگوی ارزشمند حزبالله لبنان است. پیروزی در انتخابات پارلمانی با سلام و صلوات به دست نمیآید، نمیشود بر بلندگوی ایجاد نفرت در جامعه دمید و توقع داشت افکارعمومی با ما همراه شود، مثل اینکه به اسم همجواری با حرم معصوم(ع) از برگزاری کنسرتهای معمول موسیقی جلوگیری کردند و دم انتخابات با زیرزمینیترین خواننده موجود عکس یادگاری گرفتند، نمیشود نماد تحجر و عقبگرد بود و رای اکثریت را خواست. ما در ایران تفاوتهای جامعهای متکثر در حوزه اجتماعی و فرهنگی داریم که لزوما به سبک زندگی جریان انقلابی عمل نمیکنند، اما اگر صداقت در حفظ امنیت و استقلال کشور را همزمان با احترام به آزادیهای فردی و اجتماعیاش (چارچوب قانونی و شرعی مشخص) را ببینند به نسخههای تکنوکراتهای بیعمل و پرمدعا دلخوش نمیکنند.
سعد حریری نمونه کاریکاتوری غربگرایانی است که ما در ایران داریم، همان جریانی که آمریکای افراطی و معتدل را در ایران ساخت تا بگوید من موافق «آمریکای معتدل» هستم نه افراطی. چرا حزبالله در ایده و عمل این جریان را شکست داد؟ چون برای دفاع از استقلال کشور، از پشت تریبونهایش دیدگاههای دیگر فرهنگی را نترساند و آزادی افراد را نادیده نگرفت.
سومین نکته اما تلفیقی از دو نکته مهم است؛ حزبالله در عمل سیاسی و اجتماعیاش هم اصول را حفظ کرد و همزمان دایره را تنگ نکرد، در ائتلافهای انتخابات اخیر پارلمان لبنان اگر حزبالله میخواست مثل برخی انقلابیهای وطنی کار کند، این پیروزی به دست نمیآمد، از آنسو کارهای اجتماعی حزبالله مثل تاسیس 300 دفتر اعطای قرضالحسنه در سراسر لبنان که فقط در سال 2017 تقریبا 270 میلیون دلار گردش مالی ایجاد کرده، همه گروههای مذهبی و قومی لبنان را تحت پوشش قرار داده است.
الگوی موفقیت حزبالله برای وضعیت فعلی ما حکم طلای ناب را دارد، برای رهایی از دوگانهسازیهای جعلی لیبرالها میتوانیم هم حافظ استقلال ایران باشیم، هم مدافع آزادیها و هم دایره عمل اجتماعی را محدود نکنیم. بازی بچگانه این روزها با فیلترینگ توسط کسانی که توان اداره اقتصاد بزرگ ایران را ندارند، حاصل عمل نکردن ما به این الگوست. لطفا درس بگیریم!