به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ با خروج آمریکا از برجام و فرصت 90 تا 180 روزه وزارت خزانه داری این کشور(که مسئول راهبری جنگ ارزی علیه کشورمان است) به شرکتها و موسسات اروپایی و آسیایی برای لغو قراردادها با ایران، شاهد سردرگمی دولت و حامیانش در نحوه مواجهه با این مسئله هستیم. از سویی برخی دولتمردان با بیارزش خطاب کردن این روند مدعی عدم اثرگذاری بازگشت تحریمها بر ساختار اقتصادی کشور هستند و از سویی برخی غربگرایان حامی دولت راه حل را پیوند اقتصادی بیشتر با اروپا برای بالا بردن ریسک هزینه رفتاری آمریکا میدانند.
ریل تحریمی جدید کشور با نام کاتسا به زودی اجرایی میگردد. کاتسا یا همان تحریمهای هوشمند نسبت به دور سابق تحریمها یعنی سیسادا، دارای اثرگذاری مصداقی است یعنی بدون فروپاشی ساختارهای رسمی جهانی دسترسی ایران به منابع مالی خود حاصل از فروش نفت و صادرات غیرنفتی را غیرممکن میکند. از سوی دیگر به علت برخورد نهادی میتواند در هماهنگی با وزارت امور خارجه نهادها و اشخاص خاصی را هدف قرار دهد که در بلندمدت در پروژه مهندسی اجتماعی و مهندسی رفتار ایرانیان به شدت توانمند است. همچنین این ویژگی برخورد نهادی میتواند سطح دسترسی افراد، طیف و یا جناح خاصی را به منابع مالی تسهیل کند که این مساله زمینهساز رشد و استیلای یک جریان خاص بر مقدرات اقتصادی کشور خواهد شد.
حال با نزدیک شدن به موعد اجرای کاتسا، شاهد یک سردرگمی مدیریتی در رفتار دولت و حامیانش هستیم. از سویی ساختارهای درآمدزای کشور همچون وزارت نفت با عدم پذیرش تاثیرگذاری کاتسا در بلند مدت، نشان میدهد که هیچ سناریوی جایگزینی برای روز مبادا ندارد. سخنان وزیر نفت که در گفتگوی ویژه خبری گفت "معتقدم با خروج آمریکا از برجام اتفاق قابل ذکری برای صادرات نفت و میعانات گازی ما رخ نخواهد داد و درآمدهای ارزی کشور طبق آنچه در بودجه است، تامین خواهد شد" نشاندهنده عدم درک صحیح شرایط مالی و ارزی در سه تا شش ماه آینده است.
گروه دیگری که میتوان آنها را هدایتگر پشت پرده اقتصادی دولت دانست ادامه برجام با اروپا را راه حل جلوگیری از اثرگذاری دور جدید تحریمها میدانند. ورود بانکهای توسعهای اروپا به ایران و حضور در بورسهای ایرانی، ایجاد صندوق جبران خسارت توسط کشورهای اروپایی و در نهایت پیوستگی مالی به اتحادیه اروپا راه حل این گروه است.
واقعیت آن است که روزنامه نگاران اقتصادی لیبرال و پژوهشگاههای تحت سلطه مکتب نیاورانیها علیرغم اینکه میدانند راهحلهای فوق کاملا شکست خورده هستند اما برای حظ تنها دستاورد دولت در پنج سال گذشته و همچنین نگاه قفل شدگی به اروپا نمیخواهند واقعیتها را ببینند. قطع دسترسی به چرخه دلار، جریمههای بسیار سنگین آمریکا علیه بانکهای اروپایی، عدم تفاوت بین بانکهای دولتی و غیردولتی اروپا برای آمریکا و برخورد یکسان به همه آنها و در نهایت وابستگی بانکهای اروپایی به موسسات مادر در آمریکا جزو اصلیترین عوامل عدمکارآیی پیشنهادات این گروه است. همانگونه که گاردین عنوان کرده راهکارهایی همچون اعطای مصونیت به شرکتهای اروپایی که با ایران فعالیت میکنند، "غیرعملی و دشوار است." و یا وزیر اقتصاد آلمان گفته است "در صورت تحریم نمیتوانیم از شرکتهای آلمانی حمایت کنیم".
واقعیت آن است که اروپا در حال معامله چیزی با ما است که وجود خارجی ندارد. نه توانایی فنی و نه اراده مستقل برای جبران ارزی خروج آمریکا از برجام را نیز ندارد. اینکه روحانی و دوستانش با اعطای فرصت چند هفتهای به اروپا برای ارائه تضمینهای عملی و عینی به ایران برای تداوم برجام موافقت کردهاند ناشی از دست و پا زدن آنها برای حفظ برجام جوانمرگ شده است و لاغیر.
اینکه اساتید روابط بین الملل و کارشناسان سیاسی وابسته به طیف معروف به نیویورکیها تلاش دارند شکاف در دو سوی آتلانتیک را نتیجه خروج آمریکا از برجام معرفی کنند اما واقعیتهای سیاسی و البته نقشههای ارزی منطقهای خلاف این مدعا را ثابت میکنند. واقعیت آن است که نقش هژمونیک آمریکا در راهبری ناتو، وابستگی مالی، سیاسی و امنیتی تعداد زیادی از کشورهای متوسط و ضعیف اروپا به آمریکا، وابستگی پول واحد اروپا یعنی یورو به دلار آمریکا و در نهایت سازوکار خاص تجاری ایالتهای مختلف آمریکا با اروپا توان استقلال این قاره در مواجهه با برجام و موضوعاتی در چنین سطح را با تشکیک مواجه کرده است.
نباید فراموش کرد که تروئیکای اروپایی در دوره اصلاحات و اتفاقا در مذاکره با شخص روحانی هم در نهایت با فشار آمریکا تمام تعهدات سیاسی و اقتصادی خود را به سادگی زیرپا گذاشت و در کنار آمریکا ایستاد و به روایتی وزیر خارجه انگلیس لغو هرگونه فعالیت هسته ایران را با تلفن و از دستشویی قطار به اطلاع وزیر خارجه وقت کشورمان رساند!
تلاش روحانی و دوستانش برای حفظ برجام با اروپا یعنی اعطای امتیازهای اقتصادی گسترده به تروئیکای بدعهد اروپایی و در نهایت عهدشکنی دوباره آنها و حسرت دوباره برای غربگرایان . اینکه مقام معظم رهبری اعطای ضمانتهای عملی و قوی از سوی اروپا را بعید میدانند به دلیل شناخت دقیق ایشان از رفتار اروپائیان در حوزه سیاست خارجی است؛ اینکه اروپای مستقل و شکاف در دوسوی آتلانتیک تنها در جزوات دانشگاهی و انگارههای لیبرالیستی آرمانی یاران روحانی یافت میشود و نه در واقعیت فعلی جهان.
برای درک واقعیتهای جهانی کافیست به سردرگمی ایرباس، پژو و زیمنس در اعلام موضع نهایی خود در باره تجارت با ایران بعد از خروج آمریکا از برجام توجه کنیم و بدانیم گوش آنها به بروکسل بدهکار نیست و تنها از واشنگتن حرف شنوی دارند.
شاید این سردرگمی شرکتهای اروپایی نشان از امید آنها دارد؛ امید به فرصت دولت ایران به اروپا برای جاده صاف کنی توافق جدید...
* گزارش از سعید درویشی